مردم سالاری آنلاين 8 مرداد 1396 ساعت 9:06 https://www.mardomsalari.ir/report/72916/شیخ-اشراق-خالق-غنی-ترین-حماسه-عرفانی-ایران -------------------------------------------------- به بهانه روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی عنوان : شیخ اشراق، خالق غنی ترین حماسه عرفانی در ایران -------------------------------------------------- شیخ شهاب الدین سهروردی موسس حكمت اشراق است. مکتب فلسفی او حد فاصل فلسفه مشاء و حكمت متعاليه ملاصدراست. به زعم اهل فن در فلسفه ، فلسفه اشراق، اصلاح‌گر فلسفه ابن‌سينا و زمينه‌ساز حكمت متعاليه بوده است ، روش استدلالي ـ شهودي يا، بحثي ـ ذوقي شيخ اشراق در فلسفه، وجه تمايز او با فلاسفه پيشين است. متن : شیخ شهاب الدین سهروردی(1) موسس حكمت اشراق است. مکتب فلسفی او حد فاصل فلسفه مشاء و حكمت متعاليه ملاصدراست. به زعم اهل فن در فلسفه ، فلسفه اشراق، اصلاح‌گر فلسفه ابن‌سينا و زمينه‌ساز حكمت متعاليه بوده است ، روش استدلالي ـ شهودي يا، بحثي ـ ذوقي شيخ اشراق در فلسفه، وجه تمايز او با فلاسفه پيشين است. رویکرد وی به پدیده نور در حكمت اشراق، در حوزه‌هاي متعددي نظیر فلسفه ادبيات و هنر تاثير گذاشته است . سبك ادبي و زبان رمزگونه و بسيار جذاب او در آثار متعددش مشهود است. دوره‌ تاریخی حیات شیخ شهید در کیفیت و پیامد عملکرد او موثر بوده است. این دوران مرحله آغاز نقدهاي جدي به فلسفه مشاء است. کسانی چون غزالي ، شهرستاني و فخر رازي (همعصر وی) از منتقدان جدی فلسفه وخاصه فلسفه مشاء بودند که وجه ممیزه غالب آن، بهره گیری از بحث و استدلال عاری از شهود و اشراق بود. سهروردی اگرچه اصل فلسفه را قبول داشت اما منتقد فلسفه مشاء بود و با ابتکار ، بهره گیری و وام گیری از منابع مختلف حکمت در ایران و انیران، راه جديدي را در فلسفه باز كرد . روش اشراقي ، متافيزيك نور و علم‌النفس اشراقي، مولفه‌هاي حكمت اشراقي شیخ اشراق است. سهروردي راه و رسمي جديد بر پايه اشراق و شهود، توام با طرحي منطقي بنیان نهاد . سهروردی ، هم يك تحليل منطقي معرفت‌شناختي فلسفي ارائه نمود و هم در عمل از شهود خود بهره برد. کیفیت رویکرد و انديشه او، ميرداماد، ملاصدرا و بسياري ديگر از فلاسفه بنام را در ادوار مختلف تحت تاثیر قرار داد . در حكمت اشراقي، حكيم حقيقي می بایست ضمن كار استدلالی ، شهود داشته باشد و آن را در تحليل فلسفي خود بكار گيرد.شيخ اشراق، حكمت ايرانيان پیش از اسلام را به دوره پس از اسلام در ايران منتقل كرد تا اين حكمت جاودانه، در اين دوره هم به حيات خود ادامه دهد. در فلسفه اشراق، نور، رمز آگاهي و خودآگاهي است. معرفت اشراقي ويژگي‌هايي دارد كه مي‌تواند مبناي حكمي هنر اشراقي قرار بگيرد و پیرو آن نور به عنوان موضوع اين حكمت و رمز آگاهي و معرفت در هنر اسلامي، جايگاه ويژه‌اي یافته است . بعلاوه برخلاف ارسطو که حکمت را امری یونانی می دانست و سایر ملل را بری از حکمت و «بربر » می شمرد، سهروردی معتقد بود که حکمت کاملا ایرانی است. اما با تقسیماتی که سهروردی از حکمت دارد، حکمت خاصه در ایران باستان وجود داشته و حکمای بزرگی در ایران عهد باستان می زیسته اند. او این حکمت را خسروانی ، حکمت عتیق یا خمیره ازلی نامیده است .او معتقد بود که حکمت در غرب دچار افول و انحطاط شده و با ارسطو از حکمت ذوقی به حکمت استدلالی تنزل کرده است اما این حکمت به معنای اصیل در شرق و ایران وجود داشته و مصادیق آن بزرگان و خسروان ایرانی بوده اند .این مقاله در نگاه و نمایی کلی ، در روزی که در روزشمار تاریخ ایرانیان با نام سهروردی ثبت شده در صدد بازنمایی بخشی از شخصیت حقیقی ، علمی و زندگی و زمانه آن بزرگوار است . شیخ شهاب‌الدین سهروردی ، در سال ۵۴۹ هجری /۱۱۵۵ میلادی در قصبه سهرورد از توابع خدابنده ی زنجان زاده شد. شهاب الدین، تحصیلات مقدماتی خود (حکمت، منطق و اصول فقه) را در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد؛ سپس به اصفهان بعنوان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری ایران آن روزگار رفت و ضمن تسلط بر زبان عربی ، تحصیلات خود را به پایان رساند. سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در شهرها و ایالات مختلف ایران پرداخت و ضمن آن از بسیاری از دراویش ، عرفا و مشایخ صوفیه دیدن کرد. در حقیقت ، در اثنای همین هجرت های پیاپی بود که او که خود را سرشار از دانش و آموخته های عقلی و علمی می دانست شیفته طریقت و تصوف یافت و از پی آن مراحل و دوره‌های درازی را در این راه به اعتکاف و عبادت سپری کرد . پس از آن با فراتر رفتن از مرزهای ایران ، پا در سرزمین آناتولی و شامات نهاد و مناظر موجود در سوریه او را به شدت مجذوب خود کرد .درجه کمال و دانش انبوه شیخ شهاب الدین، او را به ملک ظاهر فرزند صلاح الدین ایوبی( سردار معروف )که در این هنگام والی حلب بود نزدیک کرد . ملک ظاهر از کیفیت سلوک و سکنات سهروردی که حکیمی رعنا و رشید بود بسیار محظوظ شد و از او درخواست کرد که در شام بماند و او هم پذیرفت . در زمان اقامت در حلب سهروردی اثر بزرگ خود، حکمةالاشراق را به پایان رساند اما اعتماد به نفس فراوان ، هوش زیاد ، آگاهی سرشار و قرابت با حاکم و نیز پرهیز از پرده پوشی و اغماض و دورویی سبب شد تا سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط وی در بیان باورهای باطنیش در برابر همگان روز افزون شده و زیرکی و هوشیاری فراوان و استادی بی نظیرش در فلسفه و تصوف سبب شد تا پیوسته بر رقیبان و رفیقان برتری یابد اما همین عوامل و عواقب سبب ازدیاد دشمنان او خاصه در میان علمای قشری حلب شد و سرانجام نوع نگاه او به دین ، فلسفه و عرفان و پافشاری بر آن، دستاویزی برای رقبا شد و آنها کلام او را برخلاف اصول دین تشخیص دادند و از ملک ظاهر حاکم حلب خواستند تا او را مجازات کند و او از ارادتی که به شیخ داشت از آن امتناع کرد. علمای متعصب حلب سپس به پدر او یعنی صلاح الدین ایوبی عرض حال کرده و شیخ را به الحاد متهم کردند و خون او را از باب معاندت با شرایع آسمانی مباح شمردند . صلاح‌الدین ایوبی که به تازگی سوریه را از صلیبیان پس گرفته بود جهت حفظ اعتبار خود بیش از دوستی شیخ با فرزندش، به تایید علمای دین نیازمند بود ، از این رو فرزندش ملک ظاهر را تحت فشار قرار داد و او هم ناگزیر شیخ را در ۵ رجب سال ۵۸۷ هجری قمری به زندان انداخت و او در همان جا در حالی که بیش از 38 سال سن نداشت چشم از جهان فرو بست . مزار او هم اکنون در مسجد امام سهرودی شهر حلب سوریه است . در رشد آوازه و بالندگی سهروردی، علاوه بر ویژگی ها و خصوصیات شخصیتی، شرایط تاریخی هم موثر واقع شد .زمانه حیات او متفاوت از دیگر حکما و فلاسفه ایرانی و اسلامی بود. او زمانی پا به عرصه نهاد، که حکمت مشاء و سینوی که منسوب به ابن سینا است به دلیل مخالفت‌های اندیشمندانی نظیر فخر رازی و دیگران در تزلزل بود و او در این شرایط فلسفه نوین خود را بدون ایرادات فلسفه ابن سینا بنیان نهاد .او حتی در منطق صوری نوآوری ایجاد کرد و این کاری بود که کمتر به دست کس دیگری اتفاق افتاده بود .سهروردی به عنوان فیلسوف مسلمان تمام عیار ، حکمت ایران باستان را در پرتو نور اسلام بازشناسی و مطرح کرد و بیش از هر حیکم دیگری در ترویج آرای فرزانگان ایران باستان صاحب شهرت شد . او برای اولین بار در طیفی وسیع و عمیق با مبانی اسلام به تفسیر حکمتی ایرانی پرداخت که پیش تر، یونانی ها از آن بهر مند شده بودند. (2 ) اهمیت کار سهروردی از آن جاست که در همه دوره طولانی و پر حادثه اسلامی ، تنها دو مکتب بزرگ فکری در ایران تا روزگار وی پا گرفته است. این دو مکتب یکی مکتب مشاء، و دیگری حکمت یا فلسفه اشراق است که موسس و موجد نوع دوم ، سهروردی بوده است . مکتب یا فلسفه مشاء یک میراث یونانی و اسلامیزه شده است که غالبا به زبان عربی بیان شده و در اصل یونانی است که با مشی ارسطویی شناخته می شود و در طول زمان با برخورداری ازاضافات حاصل از تاثیر گذاری آثار نوافلاطونیان ، رواقیان و فیلسوفان مسلمان با نام حکمت مشاء در عالم اسلامی رواج یافته است. نوع دوم در واقع مکتب اشراق بوده که به حکمت فهلویون و حکمت خسروانی شهرت داشته و به زعم همه فرق فکری اسلامی منشاء ایرانی داشته است (3 ) . هر چقدر حکمل مشاء بر روش بحثی و استدلال مبتنی است ، حکمت اشراقی بر شهود و ذوق ابتنا دارد. به عبارتی در میان تمدن های برخاسته از ملل شرق به ویژه ایران و هند ، معرفت، پایه و اساسی شهودی و اشراقی داشته است و بیش از آنکه بر دانستن متکی بوده باشد وابسته به مشاهده و دیدن بوده است چنانکه مجموعه بزرگ اوپانیشاد و محتوای عظیمش بیش از آنکه وابسته بر داده ها و استدلالات عقلی و استنتاجات ذهنی باشد مبتنی و برآمده از الهامات ، شهود و مشاهده است . از این رو باید گفت که سهروردی یکی از درخشان ترین چهره های اندیشه و فرهنگ ایرانی است که به اهتمام مجدانه و عالمانه او فلسفه اشراق در سده ششم هجري در ایران و عالم اسلام رنگ و روح ویژه ای پیدا کرده و از قبل همت پایدار او چندین انديشه فلسفي و عرفاني که پیش از آن بوجود آمده بود، پیوندلطیفی با هم پیدا کردند وسهروردی عامل آن بود .او اگرچه به روش استدلالي مَشّائيان توجه داشت ودر این زمینه آثار و کتب مهمی هم از خود به یادگار گذارد اما به این روش در درک حقيقت اکتفا نکرد و دست به تدوین مکتب فکری جدیدی زد که بر اساس آن ، تنها نمی توان و نباید با روش استدلالي به معرفت وحقيقت رسيد ، بلكه اين معرفت با ترکیبی از قوه عقل در کنار بهره گیری از راه اشراق باطنی قابل وصول است . در میان مجموع آبشخور ها و سرچشمه های اصلی فلسفه اشراق، سه منبع اصلی و اثر گذار وجود داشت که تعليمات افلاطون و تجربه هاي اشراقي نو افلاطونيان ؛ انديشه هاي حكيمان ايران باستان و آيين زردشت (4)؛ انديشه هاي عرفاني و ذوقي منسوب به هِرمِس را شامل می شود. (5) سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده اند اما او خود فلسفه‌اش را حکمت اشراق نامید که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و در این فلسفه آرای افلاطون ، ارسطو ، نوافلاطونیان زرتشت ، هرمس ، اسطوره ها و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است. این مکتب همچون فلسفه مشاء به عقل اعتقاد دارد، اما آن را تنها مرجع شناخت نمی شناسد .از دیگر سو این مکتب ، عرفان را از آن رو که کشف ، شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می داند به سختی پاس می دارد . سهروردی نه تنها از باب زنده کردن عرفان آریایی و پدیدآورنده حکمت خسروانی می ستایند بلکه عرفا و فلاسفه ی بزرگ اسلامی در دوره های مختلف از جمله شخصیت های معاصر هم از او به بزرگی یاد می کنند .(6) سهروردی بر آن است که تصوفی که بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، منصور حلاج و ابوالعباس قصاب آملی حاملان آن بودند ،بخشی از یادمان کهن حکمای خسروانی بوده‌است و می گوید که او خمیرهٔ خسروانی را از راه پیشوایان مذکور اخذ کرده است او حتی این زنجیره اتصال را تا جاماسب و فرشادشور (فرشوشتر) که دو تن از آغازین پیروان زرتشت بودند پیش می برد اگرچه از باب حساسیت های زمانه و زمامدارانش از خود زرتشت به عنوان مظهر و سرچشمه دار حکمت خسروانی، چیزی نمی گوید . سهروردی بر اين‌ باور است‌ كه‌ شرف‌ و فضيلت‌ آدمی تنها در حکمت تجلی می یابد و به این اعتبار ‌فقط‌ حكما شایستگی حاکمیت دارند. سهروردي‌ اما حكماي‌ اشراقي‌ را بر حكمايي‌ استدلالی ترجیح می دهد و بر این مبنا می گوید که اگرچه یونانی‌ها به حکمت جدلی استدلالی شهره اند ، اما یک حکمت بسیار عالی تر وجود دارد که بالاتر از حکمت استدلالی است و بسیار برتر از آن است و آن حکمت ذوقی و کشفی است، و مصداق عالی آن حکمت حکمای ایران در عهد باستان است. از طرفی مانایی حماسه عرفانی در ادب فارسی تابعی از ، سیالیت و نامیرایی اسطوره های فرهنگ ایرانی است که با عبور از گذرگاه ادب حماسی دراثنای زمان، به ادب عرفانی رسیده و از عمق و وسعتی خاص برخوردار شده است .به عبارتی ماهیت ویژه ی ادبیات حماسی ایران، حاکمیت تفکر اشراقی و تلفیق آموزه های فرهنگی ایرانی و اسلامی با یکدیگر، ظرفیت پیدایش ژانر حماسه ی عرفانی را در خود پرورانده است. کلام آخر اینکه حکمت اشراق سهروردی از چند مولفه عمده برخوردار است از جمله اهتمام به حکمت ایرانی و قائل شدن به ایرانی بودن ریشه آن ؛ دومین مولفه این حکمت متافيزيك نور است که در تفكيك فلسفه اشراق از فلسفه مشاء قابل استنتاج است . حسب دریافت ها و ادراک او از علم‌الانوار ، همه عالم بر اساس نور و ظلمت تعريف مي‌شود. سهروردی در قالب دستگاه نظام‌مند نوري ابداعی خود ،تمام آن چيزي را كه پيش از آن در فلسفه مشاء بوده، مورد بازسازي و آسیب شناسی قرار داده و در آن اصطلاحات ويژه‌اي را خلق كرده است، از جمله واژه ی نورالانوار به جاي واجب‌الوجود براي خداوند از ابتکارات اوست . مطابق راي سهروردي هر آنچه شعور به خود دارد، نور است و هر آنچه به خود شعور ندارد، عالم ظلمت است . سهروردي در اين رویکرد ، توحيد افعالي را كه پيش از آن در حد فاعل به تسخير، مطرح می گردید، به بهترين وجه طرح كرده است. او در قالب دستگاه نوري خود بخش بزرگی از مفاهيم فلسفي را بازتعريف کرد. مولفه سوم در حكمت اشراق که وجه تمایز آن از فلسفه مشاء است علم‌النفس اشراقي است که از جذابیت بسیار بالاتری نسبت به علم‌النفس مشایی برخوردار است و بلکه مهم‌ترين مولفه آن است . سهروردي علاوه بر فلسفه اشراق خود ، مباحث استدلالی بسیاری راهم مورد اهتمام قرار داد كه اگرچه از راه شهود حاصل نشده اند ، اما در مجموع در غنا و رشد فلسفه اسلامي بسیار موثر بوده اند .(9) پاورقی : 1- سهروردی به سیاق فردوسی یک حکیم حماسه ساز است . به عبارتی هر چه قدر فردوسی به اسطوره‌های ادبی ایران پرداخته است ، سهروردی به حکمت‌های عقلی ایران در عهد باستان معطوف شده و پایه‌ها و مبانی فلسفه خود را در این دوره باز شناسی می کند. او در عین حال از متعصب‌ترین فیلسوفان در میان فلاسفه اسلامی است و بیش از سایر فلاسفه با آیات و روایات مأنوس است و به تاکید می گوید هر اندیشه فلسفی که با قرآن مطابق نباشد را باید کنار گذاشت. سهروردی و فردوسی هر دو هم حکیم اند هم حماسه سرا ؛ او به زبان حماسه سخن می گوید و این به زبان فلسفه و پیامد کار آن دو یکی حماسه فلسفی است و دیگری حماسه شعری؛ از این رو باید سهروردی را قرینه فردوسی و حماسه ساز به حساب آورد. 2- ابن خلدون در خصوص ایران قبل از اسلام و نقش آن در انتقال حکمت به یونان آورده است «اما ایرانیان بر شیوه‏اى بودند که شأن علوم عقلى در نزد آنها عظیم و بزرگ بود و دایره آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود؛ زیرا دولت‏ هاى ایشان در منتهاى پهناورى و عظمت بود و هم گویند که این علوم پس از آن که اسکندر، دارا را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت، از ایرانیان به یونانیان رسیده است؛ زیرا اسکندر بر کتب و علوم بى‏شمار و بی حد و حصرى از ایشان دست یافته بود و چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد ، کتب بسیارى در آن سرزمین یافتند ... که در آب و آتش از میان رفت و از پی آن علوم عقلى ایرانیان از میان رفت و چیزى از آنها به ما نرسید».( ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون‏، ج ‏۱،ص۶۳۱٫) 3- حکمت خسروانی در واقع به فلسفه و عرفان ایران باستان اطلاق می گردد که به اندیشمندان آن فرزانگان خسروانی یا خسروانیون گفته می‌شود. نامداران اندیشه ایران باستان و میراث داران آنها در دوره اسلامی به این فلسفه شهره بوده اند . حکمت خسروانی در فلسفه اشراق به همت سهروردی در پیوند با فلسفه اسلامی بازشناسی و پدیدار شد.کسانی چون جاماسب،فرشوشتر، فلوطین، بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، منصور حلاج و سهروردی درادوار مختلف و به انحاء مختلف از این حکمت بهره برداری کرده وبه همان نسبت آن را بازشناسانده اند . 4- ر.ک. کتاب روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان (بن مایه های زرتشتی در فلسفه سهروردی) از نشر مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها,اساطیر .1383در تهران . کتاب حاضر در اصل سخنرانی هانری کربن. ایران شناس شهیر فرانسوی و برجسته‌ترین مفسر غربی حکمت معنوی ایران و فلسفه اسلامی است که در سال 1324 به دعوت "انجمن ایران شناسی"، در موزه ایران باستان ایراد شده است. موضوع کتاب شناخت رابطه حکمت اشراق با فلسفه ایران باستان و به عبارتی باز شناساندن بن مایه‌های زرتشتی در فلسفه سهروردی است. نویسنده برای این منظور درباره سه بن مایه مشخص بحث می‌کند. نخست مقوله فرشته شناسی مزدایی (تفسیر فرشتگانی و مزدایی) نظریه مثل افلاطونی را در فلسفه اشراق سهروردی شرح می‌دهد سپس از "خورنه" به معنی "حضور درخشان" و به عنوان سرچشمه فره شهریاری و قدسی در فلسفه سهروردی سخن می‌گوید. و سرانجام از مقوله "من ازلی" بحث می‌شود که پیوند برقرار شده میان موجودات از طریق قدرت کیهانی این تشعشع و پرتوافکنی قدسی است. آثار سهروردی که آکنده از این سه محرک و بن مایه اصلی هستند احتمالا به ما امکان خواهند داد تا تمامیت حضور و وجود ایران را به گونه‌ای اجمالی مشاهده کنیم 5- هرمس را بعضي از پژوهشگران، مهمترين منشأ انديشه هاي اشراقي مي دانند.گروهي دیگر از محققان او را همان اِدريس پيامبر مي شمارند كه در قرآن كريم نيز نام او آمده است.درگزارشات دیگر مورخان و نویسندگان، او رابنيانگذارحكمت ، نجوم، کيميا و پزشكي مي دانند. البته در بیان سرچشمه های حکمت اشراق، آموزه ها و افکاراشراقي ابن سينا در كتاب حِكمَتُ المَشرِقيين را نباید از یاد برد . 6- در نامه معروف امام خمینی به گورباچف آمده است اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان این‌گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی‌سینا ـ رحمت‌الله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند، نیز به کتابهای سهروردی ـ رحمت‌الله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. 7- ر.ک.محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، صص ۳۴-۳۵ 8- کسانی که در سنوات اخیر بر حماسه ی عرفانی تصریح کرده و ابعاد آن را به اشکال مختلف بازشناسی کرده اند عبارت اند از: سیروس شمیسا در کتاب انواع ادبی، محمدرضا شفیعی کدکنی در مقدمه بر شرح جامع مثنوی کریم زمانی با عنوان «حماسه ی روحانی» تقی پورنامداریان در کتاب های رمز و داستان های رمزی صص30، 289، 499و 503 و در سایه ی آفتاب ص254؛ محمدجعفر یاحقی در فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادب فارسی 45، 46 و85؛ حسین رزمجو در انسان آرمانی و کامل در ادب فارسی ص 41 و قلمرو ادبیات حماسی ایران صص290-315؛ حسین فاطمی در تصویرگری در غزلیات شمس ص207؛ جلال ستاری در مدخلی بر رمزشناسی عرفانی ص16؛ جواد طباطبایی در درآمدی فلسفی بر اندیشه ی سیاسی در ایران صص61-63؛ میر جلال الدین کزازی در رؤیا، حماسه و اسطوره صص 24-25 . 9- فهرست عمده ترین تالیفات و آثار سهروردی در دو زبان فارسی و عربی از این قرار است: المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات. ؛ التلویحات. ؛ حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله. (مهم‌ترین تألیف سهروردی و معرف اصلی مذهب و مسلک فلسفی او ) ؛ اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق. ؛ الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه. ؛ الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور این کتاب مشتمل بر آراء و نظریه‌های فلسفی مبتنی بر مسلک اشراقی است . سهروردی ابتدا آن را به زبان عربی نوشته و سپس آن را به پارسی ترجمه کرده‌است ؛ المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار داده‌است ؛ المبدء والمعاد. این کتاب به زبان فارسی است؛ بستان القلوب، کتاب مختصری است در حکمت، سهروردی آن را برای گروهی از یاران و پیروان مکتب خود به زبان پارسی در اصفهان نگاشته‌است ؛ چهار کتاب النفحات المساویة ، لوامع الانوار ، الرقم القدسی ، اعتقاد الحکما و کتاب الصبر ؛ رسالة العشق یا «مونس العشاق» که به زبان فارسی است ؛ رساله در حالة طفولیت، این رساله به زبان فارسی است؛ رساله روزی با جماعت صوفیان، این رساله هم به زبان پارسی است ؛ رساله عقل، این نیز به زبان پارسی است ؛ شرح رساله «آواز پر جبرئیل» این رساله هم به زبان فارسی است ؛ رساله پرتو نامه، مختصری در حکمت به زبان فارسی است، سهروردی در آن به شرح بعضی اصطلاحات فلسفی پرداخته‌است ؛ رساله لغت موران، داستان‌هائی است، رمزی که سهروردی آن را به زبان فارسی نوشته است ؛ رساله غربةالغربیة، داستانی است که سهروردی آن را به رمز به عربی نگاشته و در نگارش آن از رساله (حی بن یقطان) این سینا مایه گرفته، و یا بر آن منوال نگاشته‌است ؛ رساله صفیر سیمرغ، که به فارسی است؛ رسالةالطیر این کتاب ترجمه پارسی رسالةالطیر ابن سینا است به دست سهروردی است ؛ رساله تفسیر آیات «من کتاب الله و خبر عن رسول الله» ؛ ادعیة متفرقه ؛ مکاتبات الی الملوک و المشایخ ؛ الالواح، سهروردی خود این کتاب را به هر دو زبان نگاشته، یا به یک زبان نگاشته و سپس به زبان دیگر ترجمه کرده‌است ؛ تسبیحات العقول و النفوس والعناصر؛الهیاکل، این کتاب را نیز سهروردی خود به هر دو زبان پارسی و عربی نگاشته‌است ؛ شرح الاشارات که فارسی است ؛ الکلمات الذوقیه و النکات الشوقیه، یا «رسالةالابراج» و عقل سرخ دکتر علی بهادری bahadoeri@gmail.com