۱
سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۳۱
مروری بر کشتی ایران در المپیک در گفت و گو با منصور برزگر

همه کشتی گیران ایران در ریو شانس مدال دارند

به 12 مدال آور المپیک 12 میلیارد می دادند به کجای این مملکت برمی خورد؟
همه کشتی گیران ایران در ریو شانس مدال دارند
اگر نیم قرن تاریخ کشتی ایران را ورق بزنیم، نام منصور برزگر اگر در همه صفحات تکرار نشود اما نامش در بسیاری از صفحات، پررنگ تر از خیلی ها دیده می شود. دفترچه مربیگری مرد نقره ای المپیک مونترال، بسیار پربار است، سرشار از اتفاقات رنگ به رنگ، فراز و نشیب هایی که از هر کدام آنها می توان یک کتاب نوشت.
رد پای او در مدال بسیاری از قهرمانان سه دهه اخیر دیده می شود. او این روزها عضو شورای فنی کشتی آزاد است که رسول خادم از مشاوره و راهنمایی هایش استفاده می کند.
یکی از گله های تکراری و همیشگی «منصورخانِ» کشتی ایران در سال های گذشته این بود که «همیشه دمِ المپیک ها یاد او می افتند»، و حالا باز هم کشتی المپیک از رگ گردن به ما نزدیک تر است و ما هم به سراغش رفتیم تا پای حرف های شیرینش بنشینیم.
صحبت های منصور برزگر با آن صراحت و جسارت همیشگی، با روزنامه مردم سالاری پیش روی شماست:
** در آستانه المپیک دیگری هستیم، شما یکی از افرادی هستید که تحت عنوان کشتی گیر و مربی در المپیک های زیادی حضور داشته اید.
جدا از المپیک هایی که به عنوان مربی حضور داشتم، دو دوره در المپیک کشتی گرفتم. البته المپیک 1968 مکزیک هم در اردوی تیم ملی بودم و 70 کیلو کشتی می گرفتم که آقای موحد برای شرکت در مسابقات انتخاب شد و مدال طلا هم گرفت. آن زمان هنوز وزن 74 کیلو نبود. وقتی که من به وزن 74 کیلو آمدم، دو سه سالی پشت سر محمد فرهنگ دوست ماندم تا اینکه در المپیک 72 ملی پوش شدم و به مونیخ رفتم.

** در این مسابقات نفرات خوبی در تیم حضور داشتند اما تنها مدال آور کشتی آزاد ابراهیم جوادی بود. چرا این نتیجه به دست آمد؟
متاسفانه پیش از مسابقات تیمسار حجت با عبدالله موحد درگیری لفظی پیدا کردند و از همان جا تفرقه بین تیم ما ایجاد شد. تیم خیلی خوبی داشتیم ولی از مونیخ فقط با یک برنز برگشتیم. البته رحیم علی آبادی هم در کشتی فرنگی به مدال نقره رسید. در این مسابقات من حتی یوری گوسف قهرمان سال گذشته جهان از شوروی را ضربه فنی کردم و یوشیدای ژاپنی را هم بردم اما به آدولف زیگر آلمانی باختم و پنجم شدم.

** تنها دلیل ناکامی تیم در مونیخ همان تفرقه ای بود که در تیم ایجاد شده بود؟
آن زمان 99 درصد کشورها از داروهای نیروزا استفاده می کردند چون تایم کشتی خیلی زیاد بود. سه تا سه دقیقه و شما می دیدی که کشتی گیر در سه دقیقه سوم سرحال تر از تایم اول کشتی می گیرد. هیچ کنترلی هم روی این موضوع نبود. بعدها وقتی دیدند با استفاده از این مواد، نسل ها دارند از بین می روند و جوان ها نابود می شوند کمیته بین المللی ضد دوپینگ را تشکیل دادند. اما من به جرات می گویم که در گذشته بیشتر دنیا دوپینگ می کردند. یک روزی ما داشتیم در مسابقات 22 بهمن کشتی می گرفتیم، تدیاشویلی را دیدیم، به او گفتیم چرا بدنت اینقدر خراب شده؟ همان موقع گفت عیبی ندارد و خودش به خودش یک آمپول تزریق کرد. حالا می فهمیم که این آمپول دوپینگ بود. بدون اغراق تمام کشورهای کمونیستی و آلمان غربی و شرقی دوپینگ می کردند. حتی در سیدنی هم دیدید که کشتی گیری که در 74 کیلو اول شد، دوپینگی از آب درآمد. اما ما این کارها را بلد نبودیم و اصلا نمی دانستیم چنین داروهایی وجود دارد.

** البته در سال های اخیر در ایران هم خیلی از ورزشکاران ما به خاطر استفاده از مواد ممنوعه با محرومیت مواجه شده اند.
هنوز هم در ایران به صورت سنتی، هر کی هر چیزی که بلد است استفاده می کند و هیچ کنترلی هم نیست. استفاده از مواد نیروزا یکی از معضلات جامعه ورزش ما هست که از مواد مخدر هم اثرش بدتر است. به نظر من وزارت ورزش به جای تشکیل ستاد مبارزه با دوپینگ، بیاید ستاد مدیریت دوپینگ را تشکیل دهد خیلی بهتر است چون هر کاری که بکنیم باز هم جوانان در همه جای دنیا از این مواد استفاده می کنند، بهتر است که آن را تحت کنترل خود بگیریم و این کار تحت نظر پزشک انجام شود تا به متابولیسم بدن، غدد داخلی و سیستم داخلی بدن لطمه نخورد. البته من کلا با این کار مخالفم و خودم در زمان کشتی گرفتنم حتی یک قرص هم نخوردم اما می گویم خوب است که وزارت بهداشت به این موضوع ورود پیدا کند و حداقل جلوی ورود داروهای قاچاق که معلوم نیست چیست و از کجا آمده و چه آشغالی را دست جوان ها می دهند، را بگیرد.

** اتفاقا این روزها روس ها خیلی با بحث دوپینگ درگیر هستند و حتی تا پای حذف کامل کاروان ورزش شان از المپیک هم پیش رفتند.
اینکه خبرها امروز مربوط به روس هاست، دلیل نمی شود که آمریکایی ها و چینی ها دوپینگ نمی کنند. به نظر من تمام ورزشکاران دنیا به دروغ می گویند که از مواد ممنوعه استفاده نمی کنند. در لندن می خواستند انگلیس روی سکو بیاید و حالا هم می خواهند برزیل نتیجه بگیرد که روس ها را قلع و قمح کرده اند.

** موضوع دوپینگ های زنجیره وار روس ها را سیاسی می دانید؟
سیاسی که نیست، البته من می گویم هیچ رقابت بین المللی ای در ورزش نیست که سیاست در آن نقش نداشته باشد. حالا امروز به روس ها گیر داده اند. یک زمانی هم به چینی ها و گاهی هم آمریکایی ها. چینی ها و ژاپنی ها که در بحث دوپینگ از همه دنیا جلوترند.

** به المپیک برگردیم، از مونیخ و ناکامی تیم می گفتید.
تیم با برنز جوادی به ایران بازگشت، درحالیکه این تیم قربانی، خدر، سیدعباسی، موحد و من را داشت و می توانستیم خیلی بهتر از این نتیجه بگیریم.

** المپیک بعدی مونترال بود که شما به مدال نقره رسیدید.
تعداد کاروان ما خیلی زیاد بود که به کانادا رفتیم که از این تعداد فقط من نقره گرفتم و محمد نصیری هم در وزنه برداری به برنز رسید و این موضوع موجب سر و صدای زیادی شد.

** چرا تیم کشتی آزاد در مونترال نتیجه نگرفت؟
آنجا هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، برنامه تمرینی ما و نحوه جمع شدن تیم مشکل داشت. بچه ها فشار زیادی روی شان بود و تیم ما نتوانست هیچ حرکتی بکند و اغلب نفرات خیلی زود حذف شدند. مثلا فرح وشی می توانست مدال بگیرد اما جلوی کشتی گیر مغول سه اخطاره شد. بعد از مونترال هم در مسابقات جهانی 78 مدال نقره دیگری گرفتم و از سال 1978 دیگر مربی شدم.

** اما ایران در دو المپیک 1980 و 1984 شرکت نکرد.
درحالیکه تیم خوبی داشتیم اما به دلیل حمله شوروی به افغانستان، چند کشور از جمله ما در المپیک مسکو شرکت نکردند. آن زمان من مربی تیم بودم. در مسابقات جهانی 1983 هم به خاطر کشتی گیری که رودرروی حریف رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود، تیم را به ایران بازگرداندند درحالیکه کار خیلی بدی بود و بعد از این اتفاق خیلی از نفرات ما به بیراهه رفتند و نباید یک اشتباه فردی را به حساب کل تیم می نوشتند. بعد از آن به تلافی شرکت نکردن چند کشور در المپیک 80، چند کشور دیگر هم المپیک 1984 لس آنجلس را تحریم کردند که ما هم باز اعزامی نداشتیم. تا رسیدیم به المپیک 88 سئول که من مربی بودم و مرحوم غفوریان هم سرمربی، یک روزی هاشمی طبا که رئیس کمیته ملی المپیک بود مرا خواست و گفت که این کادر نمی تواند تیم را جمع وجور کند، آن زمان خدابیامرز رفوگر رئیس فدراسیون کشتی بود و می دانید که او داماد مرحوم غفوریان بود. درنهایت کمیته حکم مرا به عنوان سرمربی تیم ملی نوشت و طرف حسابم کمیته ملی المپیک بود نه فدراسیون کشتی، که در فرودگاه نگذاشتند با تیم بروم و تیم با نقره عسگری محمدیان از این المپیک برگشت.

** اما در المپیک 1992 سرمربی تیم بودید.
بعد که دکتر غفوری فرد رئیس سازمان ورزش شد آمدند دنبالم و سرمربی تیم ملی شدم. در مسابقات جهانی 90 توکیو و 91 وارنا تیم دستم بود و بعد به المپیک 92 بارسلونا رفتیم، تیم ما در آن مسابقات با فراز و نشیب های زیادی مواجه شد و درنهایت با نقره عسگری محمدیان و دو برنز امیر و رسول خادم برگشتیم. بعد از بارسلونا، طالقانی آمد و تیم را به فرح وشی و مهدی زاده سپرد، اما غفوری فرد خواست که من تیم را به دست بگیرم و در سال های 1993، 94 و 95 تیم را به مسابقات جهانی بردم. در سال 96 ما بهترین تیم بعد از انقلاب را داشتیم که می توانستیم نتیجه چند سال زحمت مان را بگیریم، اما متاسفانه تیم چندپاره شد، تیم ما به سه تا چهار گروه تبدیل شده بودند و به خاطر عدم مدیریت، نتوانستیم تیم را جمع کنیم و پشت ما را هم خالی کردند. درست است که بعد از انقلاب اولین طلای المپیک مان را در آتلانتا گرفتیم اما جدیدی هم باید طلا می گرفت. چه بسا مسابقات در هر جایی غیر از آمریکا برگزار می شد عباس هم طلایی می شد. اکبر فلاح، غلامرضا محمدی، محمد طلایی و عباس حاج کناری هم باید مدال می گرفتند.

** نتایج آتلانتا نشان داد که در المپیک ها فقط اینکه بهترین و آماده ترین نفرات را داشته باشی کافی نیست، چیزهای دیگری هم در کسب نتیجه اهمیت دارند. کمتر پیش می آید یک ترکیب رویایی مثل المپیک 96 در یک سال در تیم ملی جمع شوند، چه شد که تیم رویایی ما نتیجه مطلوبی نگرفت؟
برخی از جوانان ما وقتی به مدال می رسند شروع می کنند به نافرمانی کردن، بی تجربه هم هستند و این نافرمانی ها و عدم گوش دادن به حرف بزرگتر، آنها را خودمحور می کند. همیشه هم مخالفینی هستند که می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. گرچه به حرف، همه می گویند مملکت شان را دوست دارند اما ما آدم وطن پرست کم داریم. همه حرف از افتخارآفرینی برای کشورشان می زنند اما اگر باشند همه چیز باید باشد، و اگر نباشند، هیچ چیز را نمی خواهند باشد. عده ای هم این وسط آتش بیار معرکه می شوند در کنار یک عده روزنامه نگار که در جبهه مخالف قرار می گیرند و آب و روغن کار را زیاد می کنند.

** نقش مسئولین وقتی چنین جوی در تیم المپیکی حاکم می شود، چیست؟
ما هیچ وقت المپیکی نبوده ایم و نیستیم. اصلا برای المپیک برنامه ریزی نمی کنیم. به قول فوتبالی ها دقیقه نود یادمان می افتد که باید در مسابقات شرکت کنیم و بدو بدو تیم را جمع می کنیم. نمونه بارز آن هم لباس کاروان ایران بود که تا روز شروع بازی ها معلوم نبود قرار است ورزشکاران ما آنجا چه بپوشند. وقتی هیچ چیز ما المپیکی نیست، انگیزه المپیکی هم بین ورزشکاران مان ایجاد نمی کنیم. همه اینها دست به دست هم داد تا تیمی که پنج سال رویش کار کرده بودیم، می دانستیم دقیقا باید چه کار کنیم که بیشترین مدال را بگیریم، اما فقط به یک طلا بسنده کنیم. هنوز هم من، هم همه کشتی گیران حسرت آتلانتا را می خورند. آن تیم باید قهرمان المپیک می شد.

** در المپیک سیدنی هم جز طلای دبیر، کارنامه کشتی خیلی قابل دفاع نبود.
درست یک سال مانده به سیدنی یادشان افتاد که المپیک را در پیش داریم. با تیمی که شاخه شاخه شده بود به سیدنی رفتیم و فقط دبیر توانست طلا بگیرد و سایر نفرات مدال نگرفتند.

** بعد دوباره شما در جهانی ها در کادرفنی نبودید تا المپیک آتن.
باز هم 6 ماه مانده به المپیک سراغ من آمدند درحالیکه هنوز چند سهمیه هم نگرفته بودیم. هاشمی طبا با من صحبت کرد، آن زمان به چین رفته بودم و خواستند که تا المپیک پکن با آنها باشم اما درخواست شان را قبول نکردم و گفتم باید تیم ملی خودمان را به آتن ببرم. ما با دو نقره مسعود مصطفی جوکار و علیرضا رضایی و برنز علیرضا حیدری از یونان برگشتیم.

** حیدری در این المپیک به دنبال طلا بود که به آن نرسید.
علیرضا حقش طلا بود اما متاسفانه او را مقابل کشتی گیر ازبک بازوندند. البته ما هم از قبل بیشتر روی کورتانیدزه کار کرده بودیم و می دانستیم علیرضا او را ببرد دیگر حریفی ندارد. خیلی روی او کار کرده بودیم اما روس ها توسط حریف ازبک مانع فینالیست شدن حیدری شدند. البته همین که علیرضا برنز گرفت هم ارزشمند بود.

** البته سختی زیادی هم متحمل شدید تا باخت به کشتی گیر ازبک را فراموش کند و در مبارزه رده بندی به مدال برسد. او در کشتی با کورمایر آمریکایی دو بر صفر عقب هم افتاده بود.
وقتی کشتی را به ازبک باخت، رهایش نکردیم. من حتی از دبیر خواستم که با علیرضا حرف بزند. نگذاشتیم که کشتی را رها کند، او آمریکا را برد و مدال برنز را گرفت.

** به عنوان مربی معتقدید حق کدام شاگردان تان مدال المپیک بوده که به آن نرسیده اند؟
خیلی ها بودند که حق شان مدال بوده اما به خاطر کج روی یا جوانی نتوانستند به آن برسند. از جمله آنها اکبر فلاح است، غلامرضا محمدی یا محمد طلایی که در سیدنی تا آستانه مدال هم رفت اما حقش را مقابل حریف بلغار خوردند، او حداقل باید یک برنز می گرفت. یا خود جدیدی که حقش طلا بود، نه نقره. و تیمی که در المپیک آتلانتا باید قهرمان می شد و نشد. افسوسش تا ابد برای من ماند.

** کدام یک از شاگردان تان بیشتر شما را یاد جوانی تان می انداختند؟
همه آنها به نوعی مرا یاد جوانی ام می انداختند. اینکه بخواهم در این مورد صحبت کنم مثنوی هفتاد من می شود و نمی توانم خیلی اسم ببرم. مثلا حیدری از همان روزهایی که نقاشی می کرد، ما در کرج اردو داشتیم و او را آوردم که کنار تیم تمرین بکند. این بچه ها همه برای رسیدن به مدال خیلی زحمت کشیدند. خادم ها، حیدری، خلاصه تمام آنهایی که روزی شاگردم بودند و جدای از بحث مربی شاگردی، بین ما رابطه پدر پسری حکمفرما بود که گاهی هم مشکلاتی پیش می آمد درست مثل رابطه پدر فرزندی. من با این بچه ها 30 -40 سال زندگی کردم.

** در این سال ها فراز و نشیب هایی بود و گاهی مصاحبه ها و یا رفتارهایی علیه تان می شد. چیزی را به دل گرفته اید؟
نه هیچکدام را. همه این بچه ها مثل اولاد خودم هستند. از هیچ کدام ناراحت نیستم. همه خوب بودند.

** تیم ملی ما المپیک ریو را در پیش دارد. چقدر به موفقیت این تیم امید دارید؟
برای تیم خیلی زحمت کشیده شده، رویش کار شده، اینکه تا چه حد موفق باشند واقعا از الان معلوم نیست. تیم یکدستی داریم و حداقلش این است که همه چیز زیر نظر خود رسول خادم است و کسی نمی تواند او را دور بزند، هر اتفاقی که بیفتد جز رسول نمی توانند پیش فرد دیگری بروند، البته این شاید بد باشد چون یک وقت اگر گله ای هم باشد، مثلا رئیسی هست که در مورد کادرفنی می شود با او صحبت کرد، اما امروز ریاست فدراسیون و سرمربیگری تیم ملی برعهده یک نفر است، این شاید در این مورد فقط بد باشد اما در باقی موارد اینکه تیم یکپارچه ای داریم خیلی خوب است.

** ابهام این تیم در انتخاب نفرات مربوط به واگذاری مسئولیت حضور در المپیک به خود رضا یزدانی بود.
نفر دوم رضا به هیچ وجه قادر نیست که به المپیک برود. یعنی المپیکی نیست، زحمت زیادی هم کشیده اما او در میادین مختلف چیزی از خود نشان نداده و فدراسیون ناچار است که او را کنار بگذارد. به خاطر همین فدراسیون مسئولیت حضور در المپیک را به خود رضا یزدانی داده که او هم مصدومیت دارد. او در گذشته پایش از قبل مشکلی نداشت، روی تشک پایش را می گرفت و مبارزه را ادامه نمی داد، حالا که مصدوم است. البته او می تواند با یک پا هم بجنگد درست مثل سربازی که یک دستش را از دست می دهد و با دست دیگرش شمشیر می زند. مگر ما کشتی گیران مان همه صحیح و سالم بوده اند که مدال المپیک گرفته اند؟ موحد پایش آسیب دیده بود، من دنده ام، ... مطمئن باشید هیچ قهرمان المپیکی نیست که بدنش کاملا سالم باشد، قهرمانان کشتی همیشه ضرب خوردگی دارند.

** حسن رحیمی و حسن یزدانی را چقدر شانس مدال می دانید؟
بچه ها همه شانس مدال دارند اما اینکه بگویم چه کسی طلا می گیرد سخت است. کشتی حسن یزدانی با جردن باروس آمریکایی هم مثل هندوانه در بسته است. اگر آنها در جام جهانی با هم کشتی گرفته بودند حالا عیارشان مقابل هم معلوم بود اما خب شرایطی پیش آمد که آنها در جام جهانی رودرروی هم قرار نگرفتند.

** نظر برخی کارشناسان این بود که باروس از قصد جلوی یزدانی کشتی نگرفته تا دستش تا المپیک رو نشود.
همان زمان که ما در جام جهانی کشتی گرفتیم همه عکس او را درحالیکه بچه اش را بغل کرده دیدند. به هر حال او یک ایالت دیگر بود و فرزندش هم تازه به دنیا آمده بود. چرا باید عمدا کشتی نگیرد؟ او هم می خواهد مدال المپیکش را تکرار کند و اگر در جام جهانی کشتی می گرفت برای خودش هم روشن می شد چه حریفی را پیش رو دارد. یزدانی رقیب او، نفر دومش را 10 پوئنه کرد. به هر حال در ورزش هیچ حریفی ضعیف ترین و از پیش باخته نیست. من که فکر نمی کنم عمدی در کشتی نگرفتن باروس وجود داشته باشد.

** بحث لباس های کاروان ایران در المپیک را در بخشی از صحبت های تان پیش کشیدید. این موضوع سروصدای زیادی در رسانه ها به پا کرد.
من معتقدم ما پیراهن تیم ملی نداریم. اگر یک لباس رسمی داشتیم که هر کسی قهرمان المپیک می شد آن را به تن می کرد و این لباس را در ویترینش برای خود نگه می داشت، خیلی خوب بود. مگر تعداد ورزشکاران ما چقدر هست، لباس سفارش دادن برای 60 و اندی ورزشکار چقدر مگر هزینه و کار دارد؟ اما اینها دو هزار تا لباس سفارش می دهند. عده ای مثل انگل به ورزش وصل شده اند و از بیت المال تغذیه می کنند و لباس هم می گیرند، اینهاست که به ورزش ما ضربه می زند. لباس هر کشور باید جایگاهش مثل پرچم کشور باشد، لباسی که ورزشکار بداند وقتی پیر شد می تواند به داشتن آن لباس ها افتخار کند، نه اینکه هر ننه قمری بشود طراح! و لباس های زشت طراحی کند. باید این لباس هم اندازه یک مدال برای ورزشکار ارزشمند باشد. ما لباس ملی نداریم، لباس سلیقه ای داریم.

** بحث همیشگی عدم اعزام مربیان و پر شدن لیست با همراهان در این المپیک هم سر و صدا به پا کرد، خصوصا در مورد خانم سیما لیموچی.
نه امروز، این موضوع از قبل بوده، همیشه هم بوده، تا زمانی که انگل ها به ورزش چسبیده باشند و مثل خون آشام از ورزش بخورند از سرمایه ها چیزی به ورزشکار نمی رسد. هر رئیسی که آمده با خودش دو تا اتوبوس آدم آورده و در سازمان ورزش ریخته، هر کدام روسا کلی کارمند دارند. همه استادیوم ها را پولی کرده اند، ما دیگر ورزش ملی نداریم که کسی بتواند مجانی تمرین کند. فقط یک مشت آدم می توانند از امکانات استفاده کنند.

** میزان تعیین شده پاداش برای ورزشکاران را کافی می دانید؟
واقعا متاسفم. ما مگر چند طلا می گیریم که فکر می کنند دادن 300 سکه به طلایی المپیک ممکن است زیاد باشد. این شرم آور است. امروز برای خرید یک خانه معمولی در تهران باید بین 500 میلیون تا یک میلیارد هزینه کنی، یعنی حاضر نیستند حتی به قهرمانی که طلای المپیک می گیرد حتی یک خانه بدهند. حتی کشورهای بدبخت تازه استقلال یافته شوروی هم خیلی بیشتر از ما جایزه برای قهرمانان شان در نظر گرفته اند. شما حساب کنید ما نهایتا بین پنج تا 7 مدال می گیریم، البته امیدوارم بیشتر بگیریم اما نهایتش می خواهد 12 مدال باشد. اگر 12 میلیارد به 12 مدال آور بدهند، واقعا به کجای این مملکت برمی خورد. بازیکن فوتبال بابت یک فصل 2 میلیارد می گیرد اما قهرمان ما تمام عمرش را می گذارد که یک مدال المپیک بگیرد دریغ از یک میلیارد. با شرایط اقتصادی امروز واقعا 300 سکه چیزی نیست، فقط الکی آن را بزرگ کرده اند.

** پاداش سرمربیان و مربیان هم که نصف قهرمانان هست.
ما در ایران شغلی به اسم مربیگری نداریم، مربیان ما همه عاشق هستند. همه به خاطر عشق شان کار می کنند وگرنه درآمدی ندارند. فقط در فوتبال مربیان ما حرفه ای پول می گیرند. من که سال ها سرمربی تیم ملی بودم، بروید از طالقانی بپرسید چه حقوقی گرفتم.
گفت و گو : مرضیه دارابی
کد مطلب: 59333
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *