۰
پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۲۹

ادعای مذاکره آمریکا با دولت بازرگان

بر اساس تحقیقات و مطالعاتی که مارک گازیوروسکی، تاریخ نگار آمریکایی انجام داده و اخیرا منتشر شده است، دیپلمات ها و ماموران آمریکایی حدود یک سال پیش از حمله عراق به ایران و آغاز جنگی که هشت سال به طول انجامید، دولت مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت ایران را از این حمله احتمالی مطلع کرده بودند.
به گزارش انتخاب به نقل از بی بی سی، گازیوروسکی تاریخ نگار آمریکایی که پیش از این کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را مورد مطالعه قرار داده بود، نتیجه مطالعه خود را بر اساس اسناد سفارت آمریکا در تهران و گفت و گو با آمریکایی های مذاکره کننده با دولت آقای بازرگان در فاصله اردیبهشت تا مهر ۱۳۵۸، منتشر کرده است.
مجله فکری - تحلیلی اندیشه پویا که در تهران منتشر می شود، در شماره پنجم خود این گزارش را به همراه گفت و گویی با آقای گازیوروسکی منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش "مقام‌های سفارت آمریکا از اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۷ با نهضت آزادی ایران که مهدی بازرگان رهبری‌اش می‌کرد، ارتباط برقرار کرده بودند؛ آن زمان نشانه‌های انقلاب کم‌کم هویدا شده بود. جان اِستمپل، مأمور سیاسی وزارت امورخارجه آمریکا، اوایل ماه با یکی از اعضای نهضت آزادی، دیدار کرده بود و با همدیگر در مورد شرایط موجود مملکت بحث کرده بودند. او هرازگاهی با دیگر رهبران نهضت آزادی دیدار داشت و درباره موقعیتی که داشت شکل می‌گرفت و پیش می‌رفت، بحث می‌کردند."
تماس با نهضت آزادی پیش از انقلاب تا اشغال سفارت
بر اساس این گزارش آقای اِستمپل ۱۹ دی‌ماه ۱۳۵۷ برای اولین بار عباس امیرانتظام را دید، "عباس امیرانتظام مهندسی ۴۶ ساله و تاجری بود که ابتدا در دانشگاه تهران و بعدتر در پاریس و برکلی درس خوانده بود و پس از فارغ‌التحصیلی چند سالی را در آمریکا کار تجاری کرده بود."
با انتخاب مهدی بازرگان به نخست‌وزیری دولت موقت ایران، عباس امیرانتظام هم معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت شد.
بر اساس تحقیق تازه منتشر شده، "عباس امیرانتظام سفارت آمریکا را از اتفاقات مهم باخبر می‌کرد و هرازگاهی از آمریکا کمک می‌خواست، مثلا برای ترغیب شاپور بختیار، نخست‌وزیر، به استعفا و برنامه‌ریزی‌ها برای بازگشت مسالمت‌آمیز آیت‌الله خمینی به کشور."
مارک گازیوروسکی می نویسد "اگرچه امیرانتظام احتمالا بیش‌ترین میزان تماس را با آمریکایی‌ها داشته اما مقام‌های سفارت آمریکا در آن برهه گفت‌وگوهای مشابهی با مقام‌های ایرانی دیگری هم داشتند، از جمله با خود مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه، ناصر میناچی وزیر ارشاد، احمد مدنی وزیر دفاع، و حتی رئیس شورای انقلاب، محمد بهشتی."
در بهار ۱۳۵۸ هم‌چنان که به‌تدریج ناآرامی‌های عرب‌ها، کُردها، و دیگر اقلیت‌ها در ایران شروع می شد، رهبران ایران دچار این نگرانی شده بودند که نکند پای برخی قدرت‌های خارجی درمیان باشد.
"محتمل‌ترین متهم عراق بود اما بسیاری فکر می‌کردند محرک این ناآرامی‌ها آمریکا، اسرائیل، اتحاد جماهیر شوروی، گروه‌های چریکی فلسطینی، و یا دیگر کشورهای عرب‌نشین‌اند. بر اساس تحقیق آقای گازیوروسکی عباس امیرانتظام و دیگران در گفت‌وگوهای‌شان با مقام‌های سفارت آمریکا این نگرانی‌ها را طرح می‌کردند."
بر اساس این تحقیق در این برهه مقام های آمریکایی چندان میلی به دادن اطلاعات حساس به ایران نداشتند و "نگران بودند چنین اطلاعاتی دست آدم‌های نامشخص بیفتد."
اما به‌رغم این بی‌میلی، ۲۶ اردیبهشت‌ماه "گزارش کمابیش ملایم و بی‌خطری درباره وضعیت افغانستان به آقای امیرانتظام داده شد. طی دیداری در روز ۳ خردادماه، امیرانتظام به یکی از مقام‌های سفارت گفت این گزارش به دردشان خورده اما ایران واقعا نیازمند اطلاعاتی در مورد تهدیدهای پیش‌روی امنیت داخلی‌اش است."
بر اساس تحقیق تازه منتشر شده این تاریخ نگار آمریکایی، اوایل تیرماه بروس لینگن که قرار بود صرفا مدت کوتاهی در ایران بماند ــ جای چارلز ناس کاردار سفارت را تا زمان انتصاب سفیر تازه آمریکا در ایران گرفت و سرپرست سفارتخانه شد. لینگن برای اولین بار ۱۶ تیرماه با امیرانتظام دیدار کرد . . . لینگن شفاها شرح مختصری در مورد ارزیابی کنونی آمریکا درباره‌ موضع عراق در قبال ایران داد، از جمله اطلاعاتی برگرفته از تلگرافی متعلق به اواسط خردادماه از بخش منافع ایالات متحدِ سفارت آمریکا در بغداد که گزارش شایعات و مشاهداتی از تحرکات عظیم یگان‌های مسلح عراقی از شمال‌شرق این کشور به جنوب‌شرق بود، جایی که ایران آسیب‌پذیرترین موضع ممکن را در برابر حمله‌ای احتمالی داشت."
خروج عباس امیرانتظام از ایران با ماموریت سفارت
اوایل مرداد سال ۱۳۵۸ عباس امیرانتظام به سمت سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی منصوب شد و از ایران رفت. مأموریت اصلی او در این بر اساس گزارش تازه منتشر شده "ادامه دادن تماس‌هایش با مقام‌های آمریکایی بود، کاری که بیرون ایران راحت‌تر می‌توانست انجام دهد، و نیز ترغیب مهاجران ایرانی به بازگشت به وطن."
تماس مقام های ایران و آمریکا از همان ابتدای ماموریت آقای امیرانتظام آغاز شد. محقق آمریکایی می نویسد که عباس امیرانتظام دوباره درخواست اطلاعاتی در مورد تهدیدات خارجی علیه امنیت ملی ایران کرد و گفت این مهم‌ترین کاری است که آمریکا می‌تواند برای بهبود روابط دوجانبه‌اش با ایران انجام دهد. امیرانتظام هم‌چنین گفته بود که آیت‌الله روح الله خمینی این گفت‌وگوها را تأیید کرده، اگرچه بر اساس اسناد به دست آمده تاریخ نگار آمریکایی درباره صحبت این ادعا تردید کرده است.
پس از آن عباس امیرانتظام به اتهام جاسوسی بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم شد. حکم او سپس حبس ابد تقلیل یافت. آقای امیرانتظام قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.
بر اساس گزارش مارک گازیوروسکی اوایل شهریورماه ۱۳۵۸ بخش‌هایی از جامعه اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که عراق در حال آماده شدن برای حمله‌ای احتمالی به ایران می‌شود.
پیش بینی وزارت دفاع آمریکا از حمله عراق به ایران
"یکی از نخستین تحلیل‌ها در این باره، متعلق به هُوارد تایچِر بود، از تحلیلگران پنتاگون که در مارس ۱۹۷۹ [اسفندماه ۱۳۵۷] گزارشی تهیه کرد که نشان می‌داد ظرفیت‌های نظامی عراق به میزان قابل توجهی بالا رفته و پرسش‌هایی را در مورد مقاصد و نیات رهبران این کشور مطرح می‌کرد. ماه ژوئن [خردادماه] مرکز ملی ارزیابی اطلاعات به این نتیجه رسید که عراق برتری نظامی قابل توجهی نسبت به ایران دارد و حدس واحد منافع ایالات‌متحد سفارت آمریکا در عراق این بود که عراق احتمالا می‌خواهد ضرب‌شستی سریع به ایران نشان بدهد."
گزارش دیگری در گزارش آقای تایچر نشان از افزایش عظیم نیروهای مسلح و خودروهای تانک‌ بر عراق، اسنادی دال بر خواست این کشور برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، افزایش سریع و روزافزون درآمد نفتی‌اش، و لفاظی‌های ستیزه‌جویانه‌ پان‌عربی صدام حسین داشت.
نویسنده گزارش تازه منتشر شده مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا در سال ۱۳۵۸می نویسد یکی از مقام‌هایی که این گزارش‌ها را دید، دیوید نیوسام معاون وزیر خارجه آمریکا بود.
"نیوسام و احتمالا دیگر مقام‌های بلندپایه آمریکا که چشم‌انداز جنگ میان این دو کشور به‌ لحاظ استراتژیک مهم، گوش‌به‌زنگ‌شان کرده بود، به این نتیجه رسیدند که آمریکا باید در مورد این فعالیت‌های عراق اطلاعاتی به دولت بازرگان بدهد تا آن‌ها بتوانند برای بازداشتن عراق از این حمله اقداماتی انجام بدهند و از این طریق جلوی وقوع جنگ را بگیرند."
آمریکا و تلاش برای فعال کردن تاسیسات دیدبانی در ایران
مارک گازیوروسکی می نویسد "در این برهه مقام‌های آمریکایی به‌دنبال راه‌هایی برای ادامه فعالیت‌های‌شان در تأسیسات دیدبانی الکترونیک تَکسمَن بودند. یکی از فکرهایی که به ذهن‌شان رسید، راه‌اندازی مجدد یکی دیگر از تأسیسات دیدبانی الکترونیک با اسم رمز آیبِکس بود تا بعد از این که دیدند آیبِکس چه‌قدر می‌تواند به دردشان بخورد، برای ترغیب‌ مقام های ایرانی به راه‌اندازی مجدد تَکسمَن تلاش کنند."
تَکسمَن برای رصد آزمایش‌های موشکی شوروی طراحی شده بود، آیبِکس را هم برای جمع‌آوری اطلاعات در مورد تحرکات نیروهای نظامی، ارتباطات رادیویی، و دیگر فعالیت‌های نظام متداول همسایه‌های ایران در کناره مرزها طراحی کرده بودند. اگرچه قسمت‌هایی از آیبِکس را در جاهای دیگری هم می‌شد استفاده کرد، اما عمده پیکربندی‌اش برای رصد فعالیت‌های نظامی داخل خاک عراق طراحی شده بود.
بر اساس این گزارش "اوایل دهه پنجاه که فکر تأسیس آیبِکس مطرح شد، رفتار عراق در قبال ایران بسیار خصمانه بود. پیش از وقوع انقلاب ایران، بیش‌تر بخش‌های سیستم آیبکس فعال شده بودند، از جمله پایگاه‌های زمینی استراق‌سمع که امکانات الکترونیک داشتند، و سه‌ هواپیمای سی‌۱۳۰ که می‌توانستند پیام‌های رادیویی را رصد کنند و از داخل حریم هوایی ایران به‌صورت مورب عکس‌هایی بگیرند."
"مقام‌های آمریکایی تصمیم گرفتند به همتاهای ایرانی‌شان در مورد آیبکس و چگونگی راه‌اندازی آن اطلاعات بدهند، هم به این‌ قصد که به آن‌ها امکانی را برای رصد تدارکات عراق به‌منظور حمله به ایران بدون تکیه به اطلاعات آمریکا بدهند و هم به این امید که چنین اقدامی راهگشای‌شان برای راه‌اندازی مجدد تَکسمَن باشد."
تاریخ نگار آمریکایی می نویسد که در جریان دیدار مقام های آمریکایی با عباس امیرانتظام سفیر ایران در استکهلم مجموعه کتابچه‌هایی را دربرگیرنده‌ دستورالعمل‌ها و نیز راهنماهایی را برای بهره‌برداری از آیبکس فراهم کرد و ۱۳ مهرماه آن‌ها را تحویل امیرانتظام دادند.
مقام های آمریکایی بعد "موضوع تأسیسات تَکسمَن را پیش کشیدند و امیرانتظام قول داد موضوع را با مقام‌های ایران مطرح و مقدمات دسترسی دوباره آمریکایی‌ها به تَکسمَن را فراهم بیاورد."
دیدار با وزیر خارجه ایران در تهران
بر اساس گزارش تازه منتشر شده دو مقام آمریکایی روز ۲۳ مهرماه با پرواز به ایران با ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت و امیرانتظام که برای شرکت در این جلسه باز از استکهلم به تهران آمده بود دیدار کردند. قرار بود مصطفی چمران، وزیر دفاع، هم در این جلسه حاضر باشد اما در کردستان مجروح و بستری شده بود. هیچ‌ فرد دیگری در این جلسه نبود.
مقام های آمریکایی به دولتمردان ایرانی در این جلسه گفتند که "اسناد متقنی مبنی بر انجام مانورهایی نظامی از سوی عراق وجود دارد که فقط می‌توان با گزینه آماده شدن برای حمله‌ای احتمالی به ایران توجیه‌شان کرد."
مورخ آمریکایی درباره مطلع بودن آیت الله خمینی از مذاکرات دولت موقت و آمریکا تردید نشان داده است
مقام های آمریکایی بر اساس این گزارش در توضیح نشانه های این رویارویی احتمالی گفته بودند "مانورهایی با حضور مشترک یگان‌هایی مختلف و تمرین‌هایی برای گسیل و حرکت سریع یگان‌هایی بزرگ در مسیر شط‌ العرب (اروند رود) رودی که مشخص‌کننده جنوبی‌ترین بخش مرز میان عراق و ایران است، در جریان است."
"عراق هم‌چنین مقادیر عظیمی ابزارآلات و تمهیدات جنگی را در این منطقه دارد جاساز می‌کند، این ابزارآلات و تمهیدات را پنهان و استتار می‌کند، و مشغول اجرای طرح‌های مهندسی نظامی‌ای است که حمله به ایران را برایش تسهیل خواهند کرد."
کوتاه مدتی بعد با اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اعضای دولت موقت به همراه مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت به نشانه اعتراض به شرایط کشور، کناره گیری کردند.
مورخ آمریکایی می نویسد مهدی بازرگان و همکارانش "اطلاعات موجود را به جانشینان‌شان ندادند، اطلاعات در مورد تدارکات حمله عراق به ایران و این‌که چه‌طور می‌توان به‌یاری آیبکس این تدارکات را رصد کرد. مقامات ایران غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجه‌شان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آن‌ها هم‌چنین به‌رغم درگیری‌های مکرر با نیروهای عراقی طی ماه‌های پیش از حمله‌، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی‌در مناطق مرزی نکردند."
به نوشته این گزارش آن‌زمان ایران فقط دو لشگر از نیروهای مسلح و دو لشگر موتوریزه‌ پیاده‌نظام در غرب کشور داشت که آن‌ها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند. درمقابلِ این یگان‌ها، عراق پنج لشگر از نیروهای مسلح، دو لشگر موتوریزه پیاده‌نظام، و پنج لشگر منظم و حرفه‌ای پیاده‌نظام داشت.
عراق سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ رسما به ایران حمله نظامی کرد.
گازیوروسکی می‌نویسد: "طی دو روز اول حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. چند هفته نخست نبرد، هزاران کشته و زخمی ایرانی به جا گذاشت و ایران صدهاکیلومتر مربع از خاکش را از دست داد، تا این‌که سپس توانست، در پی اشتباهات عراقی‌ها و قهرمانی‌های نیروهای نظامی نامنظم ایرانی، جلوی یورش عراق را بگیرد."
کد مطلب: 19959
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *