۰
جمعه ۱۰ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۱۳

فرید زکریا و عواقب سرقت ادبی

درس‌هایی از ماجرای فرید زکریا" عنوان يادداشتي است كه "سيدابوالحسن مختاباد" در صفحه شخصي خود در سايت خبر آن لاين نوشته است.
فرید زکریا و عواقب سرقت ادبی
آغاز: ماجرای سرقت ( استفاده از بخشي از يك مقاله به نام خود) فرید زکریا و اعتراف و عذرخواهی‌اش والبته پذیرش مسئولیت این کار و حتی استعفایش از هیئت علمی دانشگاه ییل ،نگارنده را به یاد شعری از مرحوم حسین‌علی راشد انداخت؛ شعری که متاسفانه بسیار گشتم و پیدایش نکردم. اما مضمون آن در یادم مانده است. نسل جدید البته استاد راشد را نمی‌شناسند، اما نسل‌های گذشته او را خطیبی توانا می‌دانستند که زمان پخش سخنانش از رادیو بسیاری از خیابان‌های شهر خلوت می‌شد. اما تنها بیان گرم و شیوای آن زنده‌یاد نبود که برایش حرمت و احترامی شگفت ایجاد کرده بود، بلکه عمل به این بیان‌ها هم تاثیری چند برابر در مخاطب می‌نهاد. آنهایی که می‌خواهند بیشتر با این حکیم و خطیب توانا آشنا شوند نگاهی به کتاب «فضیلت‌های فراموش شده» ، نوشته جلال رفیع از انتشارات روزنامه اطلاعات بیندازند تا برخی از کار و کردارهای ایشان را بخوانند.

مرحوم راشد سفری به غرب داشت ( به گمانم آلمان) و بعد از بازگشت از سفر قطعه شعری سرود و در آن اذعان کرد که مردمان آن دیار بسی اخلاقی‌تر و به قول خودش "مسلمان‌تر" از ما هستند. همین مضمون را مرحوم بازرگان هم در یکی از نوشته هایش آورد که هر چه ما می‌گوییم آنها عمل می‌کنند.

میانه: اصل ماجرا را این بود که «فريد زکريا، ويراستار مجله «تايم» و مجری شبکه «سی ان ان» روز جمعه، دهم ماه اوت، پس از اقرار به جرم برداشتن قسمت‌هايی از يک مطلب مجله «نيويورکر» بدون اشاره به منبع اصلی از هر دو شغل خود تعليق شد.

بيانيه‌ای از فريد زکريا بر روی سايت «آتلانتيک وایِر» قرار گرفت که اين خبرنگار باسابقه هندی‌تبار طی آن مسئوليت کامل واقعه اخير را بر عهده گرفت.
سازمان ديده‌بان رسانه‌ها (نيوز باسترز) ‎که به محافل سياسی محافظه‌کاران آمريکا نزديک است، اولين نهادی بود که به شباهت های ميان نوشته زکريا در باره «کنترل سلاح» و مقاله‌ای به قلم «جيل لپور» اشاره کرد که ماه آوريل در «نيويورکر» منتشر شد.
فريد زکريا می‌نويسد: " گزارشگران رسانه‌های مختلف با اشاره به پاراگراف‌هايی در ستون اين هفته من در مجله «تايم» به شباهت‌هايی با پاراگراف‌هايی در مقاله ۲۲ آوريل «جيل لپور» در مجله «نيويورکر» برخورده‌اند. حق با ايشان است. من مرتکب اشتباه بسيار بدی شدم. اذعان می‌کنم که اين مسأله خطايی جدی از جانب من بود و تمام تقصير متوجه شخص خودم است. از «جيل لپور» بی‌نهايت پوزش می‌طلبم، همچنان‌كه از ويراستارانم در «تايم» و خوانندگانم.

در همين ارتباط مجله «تايم» نيز ضمن اعلام تعليق فريد زکريا اعلام کرد: «تايم عذرخواهی فريد را می‌پذيرد، اما آنچه او انجام داد استانداردهای ستون‌نويسان ما را نقض کرد که می‌بايست نوشته‌هايشان نه تنها منطبق با حقيقت که نوشته اصلی خودشان باشد؛ ديدگاه‌های مطرح شده و قالب واژگانی که اين ديدگاه‌ها از آن طريق ابراز می‌شوند،‌ هر دو، بايد به نويسنده تعلق داشته باشند. در نتيجه، ستون فريد به مدت يک ماه،‌ تا اطلاع ثانوی و انجام بررسی بيشتر، به حالت تعليق درمی‌آيد»

در اقدامی مشابه، شبکه «سی ان ان» نيز اعلام کرده که فريد زکريا را به دليل اينکه در نگارش روايتی از همين مطلب برای بلاگ «سی ان ان دات کام» مرتکب سرقت ادبی شده، از مسئوليتش در اين شبکه به حالت تعليق در‌می‌آورد.

شبکه «سی ان ان» در همين حال اعلام کرده که نوشته زکريا را از سايت خود حذف کرده و «تا زمانی که مسئله در دست بررسی است» فريد زکريا از شغلش در «سی ان ان» کنار گذاشته می‌شود.
ماجرا به همین جا ختم نشد. بلکه اواخر هفته گذشته باز هم خود زکریا دست به کار شد و در نامه­‌ای به رئیس دانشگاه ییل از عضویت در هئیت علمی این دانشگاه معتبر و در طراز جهانی استعفا داد. در نامه زکریا آمده است كه به دلیل ایجاد شرایط نامطلوب کاری و تمرکز بیشتر بر روی بررسی‌های فعالیتش از سوی مجله تایم، وی نیاز به تمرکز بیشتری دارد و به همین خاطر قادر به ادامه فعالیت در دانشگاه ییل نيست.
زکریا اعلام کرده است كه تعیین صحت مقاله‌های او از اهمیت بالایی برخوردار است و به همین علت باید مسوولیت‌ها و وظایفش کاهش پیدا کند.

ریچارد لوین، رییس دانشگاه ییل هم ضمن تشکر و قدردانی از زحمات خدمات وی در طول شش سال در دانشگاه ییل، استعفای وی را پذیرفته است.

انجام: اگر یکبار دیگر و با دقتی بیش از گذشته رخدادهای مربوط به این ماجراي ستون‌نویس برجسته را که بر حسب اتفاق به ایران هم آمد ( او قبل از آمدن به ایران هم معروف بود و چند کتابش از سوی چند ناشر معتبر برگردان فارسی و منتشر شده بود) و گفت‌وگویی اختصاصی با ریيس‌جمهور گرفت، مرور کنید، باید چند نکته توجهتان را جلب کند و اگر هم روزنامه‌نگار باشید و علاوه بر آن با اصول و مرامنامه‌های اخلاقی حرفه روزنامه‌نگاری آشنا، قطعا ذهنتان به سمت مقایسه همین وضعیت در کشور عزیز و دلبند خودمان سوق داده خواهد شد. گمان نکنید که از این دست خطاهایی که زکریای هندی الاصل صورت داده در غرب کم رخ می‌دهد، نه ! بلکه هر ماهه چندین و چند روزنامه‌نگار و نویسنده و ناشر و مترجم در چنین فضایی قرار می‌گیرند و البته برخی از آنها گرفتار مي‌شوند و به خطا اعتراف می‌کنند و برخی هم اصولا از کار اخراج می‌شوند. مهم این است که در این گونه کشورها ساز و کارهای شگفت‌انگیزی برای مجازات این گونه اعمال طراحی و اجرا می‌شود و نهادها و سازمان‌هایي مدنی ( به خصوص نهادهای صنفی روزنامه‌نگاری قوی و با پشتکار اجرایی بالا) حضور و بروز دارند که همانند عقابی به رصد کردن کوچک‌ترین تحولات در این زمینه سرگرمند و کمترین واکنش و شکایتی را سریع بررسی و در اسرع وقت درباره آن اقدام عملی می‌کنند. همین کار در زمینه نقض کپی رایت آثار اهل قلم و هنرمندان جاری و ساریست و به دلیل آنکه مجازات‌های سنگین و کمرشکنی برای خاطیان و متجاوزان و سارقان پیش‌بینی شده است، کمتر کسی جرات این گونه کارها را به خود راه می‌دهد؛ مجازات‌هایی که تقریبا فرد را از هستی ساقط می‌کند. به این معنا که هیچ نهادی بعد از این گونه رخدادها به فرد سارق کار نمی‌دهند و او عملا باید باد هوا بخورد و زندگی کند و یا کاسه گدایی بگیرد و این سو و آن سوی خیابانها را گز کند.

بر چنین بنیادیست که کار فرید زکریا از چند منظر قابل اعتناست.

اول: در مرامنامه‌های اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری عذرخواهی از خطایی که صورت گرفته است امری بدیهی است. جدا از این که از منظر وجدانی و اخلاق فردی، اگر کسی خطایی صورت داده، باید عذرخواهی کند، در منظر حرفه‌ای ماجرا نیز این موارد به دقت و ظرافت پیش‌بینی و برای آن راه حلهای مختلفی کنار گذاشته شده است.

برای نمونه در اصول اخلاق حرفه­‌ای جامعه روزنامه‌نگاری(SPJ) که ترجمه متن آن در سایت همشهری آموزش آمده به دو نکته اشاره شده است: « هیچ گاه دست به سرقت ادبی نزنید.» و «خطاهای خود را بپذیرید و فورا آنها را اصلاح کنید».

دوم: وجود نهادهای حقوقی و قضایی کارآمد برای پی‌گیری این گونه موارد است که در کمترین زمان ممکن به ماجرا، بعد قضایی داده و با پی‌گیری‌های کمرشکن، فرد خاطی را به سمتی سوق می‌دهند که در کمترین زمان ممکن از کارش پوزش بخواهد. به همین دلیل است که پوزش آقای زکریا ضمن آنکه از منظر انسانی ماجرا قابل احترام است، از زاویه حقوقی هم قابل بررسی است ؛ به این معنا که او اگر چنین کاری را نمی‌کرد قطع یقین امکان ادامه همکاری با مجله تایم و اصولا کار کردن در آمریکا برایش غیر ممکن بود.

سوم: اقدام دوم زکریا (استعفا از هیئت علمی دانشگاه ییل) و دلیلی که برای استعفا ذکر کرده است هم قابل اعتناست و نشان می­‌دهد که او به دلیل چنین اقدامی (نداشتن وقت کافی برای نگارش یک ستون در هفته- دقت کنید یک ستون در هفته) وقوف کامل دارد و فهمیده که باید وقت و انرژی افزون‌تری برای این کارش اختصاص دهد. البته وضعیت پرداخت‌ها در ایران هم قابل مقایسه با آن دیار نیست. به یاد دارم براي دوستی که از شهری در اروپا برای نگاه پنج‌شنبه مطلب می‌نوشت ، برای دو یادداشت ۱۲۰ هزار تومان حق‌التحریر اختصاص دادیم . او به قدری شاکی شد که حس کرد ما به او توهین کرده‌ایم . جالب این که وقتی وضعیت حق‌التحریر و استانداردهای آن در ایران را برایش توضیح دادم ، ضمن ابراز شگفتی باز هم قانع نشد و فعلا در وضعیتی قهرآمیز با ما به سر می‌برد.
چهارم: نکته مهم‌تر از سه مورد قبلی انعکاس عمومی یک جرم است. این گونه مخاطبان و شهروندان هم با وجوه مختلف یک شخصیت آشنا می‌شوند، هم می‌آموزند که کار خطا چیست و نباید چنین خطاهایی را مرتکب شوند و هم با فرهنگ پوزش از خطا آشنا می‌شوند.

در همان مرامنامه اخلاقی آمده است « قبل از صدور حکم دادگاه، هیچ گاه متهم را مجرم نخوانید». این توصیه برای ما که مسلمان هستیم هم آشناست و بارها از زبان بزرگان دینی خودمان چنین مواردی را شنیده‌ایم. اما هنگام عمل که می‌رسد نه تنها رعایت نمی‌کنیم که حتی طلبکار هم می‌شویم. نمونه اخیر و دم دست آن توهین‌ها و نسبت‌های نادرست و دروغی است که یکی از روزنامه‌ها به استاد عزت‌الله فولادوند روا داشت که نه خود شرمنده شد و نه قانون و قضا و نهادی صنفی پی‌گیر این ماجرا. هیچ کس هم نپرسید اگر این نسبت درست است پس چگونه در همین دولت این مترجم جایزه فارابی را برای عمری فعالیت‌هایش به دست می‌آورد؟ آیا می‌توان پذیرفت یک نفر حامی همجنس‌بازی باشد و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی که در این گونه موارد صدها گزینه را برای جایزه دادن در چنین سطحی چک می‌کنند، اجازه دهند این کار صورت بگیرد.

صحبت درباره بقیه موارد که سرقت­‌های ادبی در نهادهای رسانه‌ای ما صورت می‌گیرد باید در مجالی دیگر سخن گفت و شاید هم جناب میرفتاح را قانع کردیم که پرونده‌ای خاص درباره دزدی کنار بگذارد، اما کافیست که سری عمیق­‌تر در رسانه‌ها فرو کنید. از صدا و سیما و رسانه‌های اصلاح‌طلب تا اصول‌گرا. همه و همه در حال کپی - پیست از یکدیگریم و البته طلبکار هم هستیم. نگارنده به یاد دارد یکی از روزنامه‌نگاران که اکنون در دیاری دیگر به زیست زورنالیستی‌اش ادامه می‌دهد در روزنامه اعتماد وقت مسئول ادب و هنر بود و یکی از خبرنگاران زیردستش گفت‌وگویی از نگارنده را که در یکی از شماره‌های کتاب هفته منتشر شده بود، سال‌های اولیه دهه هشتاد، بدون هیچ تغییری با نام خود در روزنامه منتشر کرد. وقتی با دبیر سرویس تماس گرفتم گفت شما کوتاه بیا؟! و متاسفانه من کوتاه آمدم، شاید اگر امروز چنین اتفاقی می‌افتاد حداقل ماجرا این بود که یادداشتی در وبلاگم می‌نوشتم و این سارق پخته‌خوار را رسوا می‌کردم.
کد مطلب: 4936
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *