۰
پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۵۴

پوتین به کدام سمت می رود؟

هفتۀ پیش مسکو باز هم شاهد برپایی تظاهراتی از سوی مخالفان بر ضد پوتین بود. ولادیمیر پوتین که در آستانۀ اولین سالگرد سومین دورۀ ریاست جمهوری اش قرار دارد، به تازگی دور جدیدی از اصلاحات را در کشور آغاز کرده است. اما سوال اصلی اینجاست که آیا اپوزیسیون روسی در مقطع فعلی توان رویایی و یا تحت تأثیر قرار دادن سیاست های دولت پوتین را دارد؟ از سوی دیگر به نظر می رسد تحولات داخلی روسیه و آمریکا تا حد زیادی بر روابط خارجی مسکو و واشنگتن با یکدیگر تاثیرگذار بوده است. به خصوص که از یک سو کرملین از آمریکا خواسته به پشتیبانی از گروه های مخالف در روسیه پایان دهد و از سوی دیگر چگونگی رویایی با روسیه، به یکی از مباحث مهم نزد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری امریکا مبدل شده است.
مخالفان پوتین؛ آمال ها و واقعیت ها
اپوزیسیون روسی هر از چندگاهی تلاش می کند با برپایی تظاهرات و یا میتینگ خیابانی مشروعیت رییس جمهور را زیر سوال ببرد. این مسئله امری سابقه دار بوده و در سالهای پس از فروپاشی شوروی سابق نیز تکرار شده است، اما اوج این مسئله در تاریخ معاصر روسیه به انتخابات دوما باز می گردد که در سال گذشته برگزار شد. بعد از انتخابات دوما وقتی پوتین اعلام کرد که بار دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری در روسیه خواهد شد، مخالفان و نخبگان سیاسی متوجه شدند که هیچ شانسی برای شرکت در انتخابات نخواهند داشت و اگر شرکت کنند، در هر حال پوتین برنده خواهد بود. اپوزیسیون روسیه اگرچه بعدها موضوع بروز تقلب را مطرح کردند، اما تا پیش از آن نیز به این واقعیت واقف بودند که پوتین در بین مردم رأی و جایگاه بالایی دارد و از طرفداران زیادی برخوردار است. به هر روی علیرغم این آگاهی، تظاهرات های اپوزیسیون ادامه یافته و حتی در روزهای قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری به اوج خود رسید. این روند تا به امروز ادامه یافته و هر از گاهی شاهد تقویت تحرکات اپوزسیون در داخل روسیه هستیم.
واقعیت اینست که مخالفین و اپوزیسیون در روسیه به چند دلیل دارای قدرت مانور چندانی نیستند: اول اینکه قدرت و محبوبیت رییس جمهور تا بدانجاست که مخالفین را توان مقابله با آن نیست. باید توجه داشت که تعداد هواداران پوتین خیلی بیش از مخالفان است. اکثر مردم روسیه پوتین را به چشم مرد قدرتمندی می بینند که ثبات و آرامش را به آنها برگردانده است و به همین دلیل هم خیلی ها هنوز این تصور را دارند که روسیه بدون پوتین، روسیه ای است که یا درگیر انقلاب خواهد شد و یا وارد جنگ داخلی می شود و یا اینکه براساس توطئه غرب، به کشورهای کوچکتری تجزیه می شود. به همین دلیل پوتین به نوعی نماد ثبات و آرامش در روسیه مبدل شده است و بهتر از هر کسی می تواند هدایت و رهبری این کشور پهناور را در دست گیرد.
از سویی نمی توان این واقعیت را از نظر دور داشت که هنوز آثار و پیامدهای انقلاب ۱۹۱۷ در این کشور و فروپاشی شوروی در اذهان بسیاری از روس‌ها باقی مانده است؛ به همین دلیل اگر از مردم روسیه پرسیده شود که از بین ثبات و امنیت یا آزادی و دمکراسی کدام یک را انتخاب می کنند، همگی به اولین گزینه رأی می دهند. ثبات و امنیت برای مردمی که تاریخی از بی ثباتی و عدم امنیت را تجربه کرده اند، جایگاه ویژه ای دارد.
پرواضح است که رییس جمهور روسیه نیز ضرورت ایجاد اصلاحات را دریافته و از این رو روند تغییرات در این کشور شکل پرسرعت تری به خود گرفته است. اصلاحاتی که از دوران مدودیف آغاز و هم اکنون پوتین شتاب بیشتری به آن داده است. پوتین این مسئله را دریافته است که برای باقی ماندن بر مسند قدرت سیاسی باید دست به اصلاحات اقتصادی نیز بزند و کشور را نوسازی کند. پوتین توانسته با اقدامات خود، روسیه را از ورشکستگی دهۀ ۱۹۹۰ رها کند، اوضاع اقتصادی را سامان دهد و کشور را به یک مرحلۀ جدید وارد کند. مجموع این عوامل توانسته محبوبیت و جایگاه وی را در نزد مردم افزایش دهد.
عامل دوم، ناتوانی مخالفان در مصاف با پوتین است. واقعیت اینست که مخالفان از طیف های متعددی از راست و چپ تشکیل شده اند که هیچ همخوانی با یکدیگر ندارند تا بتوانند به اتحادی در مقابل پوتین دست یابند. در واقع تنوع دیدگاه ها باعث شده که هر گروه از مخالفان، به اصطلاح "ساز خود را بزنند". علیرغم اینکه همگی در ضدیت با پوتین نقطۀ مشترک دارند اما در عین حال هریک جهت گیری خاص خود را دارند. همین مسئله سبب عدم شکل گیری اتحادی پایداری میان مخالفان شده و تاکنون نتوانسته اند نامزد واحدی را برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کنند. هیچ یک از این احزاب توانایی بسیج توده‌ها و پایگاه قوی در میان مردم را ندارند تا بتوانند آنها را بسیج کرده و به خیابان‌ها بیاورند و اعتراضات منسجمی را شکل دهند. همچنین در میان مخالفین هیچ چهره ای وجود ندارد که بتواند توان برابری با پوتین را داشته باشد. سرگئی میرونوف، رهبر حزب روسیه عادل، ولادیمیر ژیرینوفسکی، رهبر حزب لیبرال-دمکرات، گریگوری یاولینسکی رهبر حزب یابلوکو وگنادی زوگانف رهبر حزب کمونیست، هیچ یک در قوارۀ جانشینی پوتین نیستند. مجموع این دلایل سبب شده تا جبهۀ مخالفان پوتین قدرت مانور چندانی نداشته باشند. حتی اگر امروز هرکدام از مخالفان در رأس قدرت بگیرند، هیچیک برنامه ای برای ادارۀ کشور در دست نداشته و در واقع هیچ چشم انداز روشنی برای آنها قابل تصور نیست.
نکتۀ سوم جامعه شناسی سیاسی روسیه است. واقعیت اینست که بدنۀ اجتماعی معترض در روسیه به معنای واقعی آن وجود ندارد. اکثر آنهایی که در تظاهرات شرکت می کنند، افرادی هستند که متعلق به طبقۀ متوسط و رو به بالا هستند. آنها عمدتا طرفداران لیبرال-دمکراسی به شیوۀ غربی هستند و شامل اقشار تحصیل کرده و تکنوکراتهای روسیه می شوند و عموم مردم را در برنمی گیرند. به همین دلیل معمولاً تظاهرات ها در شهرهای بزرگ برگزار می شود و در شهرهای کوچکتر هیچ خبری از اعتراض نیست.
معادلۀ پوتین-رامنی؛ بازگشت به ادبیات جنگ سرد
در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در روسیه، حمایت آمریکا از مخالفان پوتین رابطۀ دو کشور را اندکی تحت تأثیر قرار داد. اما نکتۀ قابل توجه اینجاست که در صورت روی کارآمدن رامنی، نامزد جمهوریخواه-که روسیه را دشمن شمارۀ یک آمریکا خوانده است- معادلۀ میان دو کشور به کدام سمت خواهد رفت؟ این احتمال می رود که در صورت روی کار آمدن رامنی، موضوع از سرگیری رابطه میان روسیه و آمریکا که اوباما آغازگر آن بود، به دست فراموشی سپرده شود. همچنین ادبیات دو کشور به ادبیات دوران جنگ سرد باز می گردد.
به خصوص که پوتین نیز در صورت روی کار آمدن نامزد جمهوریخواه نمی تواند به راحتی با آمریکای رامنی کنار بیاید. این نکته را باید در نظر داشت که یکی از دلایل محبوبیت پوتین در داخل روسیه، مواضع ضدغربی او بود. مطابق با یک نظرسنجی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری روسیه توسط موسسه لوادا صورت گرفته بود، ۶۳% از مردم روسیه، ضدیت پوتین با غرب و به خصوص آمریکا را دلیل اصلی رأی دادن به او عنوان کرده بودند. به همین دلیل به نظر می رسد با توجه به فضای داخلی روسیه و نگاه رئالیستی-عملگرایانه و منعفت‌محور پوتین و تیم او به نظام بین المللی، در صورت روی کارآمدن رامنی تا حد زیادی رابطۀ دو کشور تحت تأثیر فضا و رقابت های جنگ سرد قرار گیرد که بیش از همه حوزه های ژئوپولیتیک اعم از آسیای مرکزی، قفقاز، اروپای شرقی و حتی خاورمیانه را در بر خواهد گرفت.
 
کد مطلب: 7662
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *