۰
يکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۳۴

آیا دوران حماسه ها به سرآمده است؟

نیما بهدادی مهر
آیا دوران حماسه ها به سرآمده است؟

در آذرماه ۱۳۷۶ اتفاقی غیرقابل باور در جلوی دید تماشاگران به وقوع پیوست و هشتم آذر به رویدادی مهم در ورزش ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بدل شد؛ در ورزشگاه المپیک پارک ملبورن و در شرایطی که حتی فدراسیون جهانی فوتبال نیز شانسی برای صعود ایران به جام جهانی قائل نبود و پس از تساوی استرالیا درتهران، نام این تیم را به عنوان آخرین صعود کننده به جام جهانی در سایت خود درج کرده بود ناگهان اوضاع به گونه ای متفاوت پیش رفت و حماسه ملبورن شکل گرفت. ارزش این پیروزی تاریخی به قدری روشن بود که مردم در حرکتی خودجوش به شادی و پایکوبی در سطح شهرها پرداختند؛ برای اولین بار زنان توانستند در جشن استقبال از ملی پوشان به ورزشگاه آزادی بروند و همگام با مردان، سهمی مهم را در قدردانی از نسل طلایی فوتبال ایران برعهده بگیرند. نکته مهم دیگر این بود که بسیاری از سرمایه داران و تجار در حرکتی خودجوش برای این تیم هدایایی را در نظر گرفتند و زمین، خانه، ماشین و بسیاری دیگر از مایحتاج زندگی این تیم طلایی تامین شد. اینکه چرا این نسل برای جامعه ایران ارزش بیشتری دارند شاید در یک بررسی تاریخی هشت ساله از افتخار پکن تا فتح ملبورن الزامی در نظر آید.
تماشاگران حرفه ای فوتبال به یاد می آورند که قهرمانی تیم فوتبال در بازی های آسیایی پکن پس از چند ناکامی بزرگ در دو دوره جام ملت ها شکل گرفت. پیروزی بر دو کره و حصول این قهرمانی پس از شرایط تلخ جنگ هشت ساله چنان شیرین بود که آوای حماسی برای آن سروده شد. نکته مهم در تیم آن زمان حضور جوان ۱۸ ساله لبخند بر لبی بود که از دروازه حراست می کرد و گویی با استرس بیگانه بود و جو حاکم بر بازی او را تحت تاثیر قرار نمی داد. رمز موفقیت هایش در مهار ضربات پنالتی کره ای ها نیز به همان روحیه والای جنگندگی اش بازمی گشت که در آن سن و سال با نیروی جوانی و انگیزش حاصل از آن ادغام شده بود. صحبت از احمدرضا عابدزاده است که ویژگی های خاص وی یعنی همان روحیه والا، مهارت خوب در بازی خوانی و واکنش های خلق الساعه و گرفتن ضربات پنالتی سبب شده بود تا خیال جامعه از بابت درون دروازه راحت باشد و مردم با کمترین استرس بازی های تیم ملی را

اگرچه ورزش ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، صحنه هاي غرورآفرين زيادي را به خود ديده است اما اتفاقي که در 8 آذر 1376 در ورزشگاه ملبورن استراليا صورت گرفت، بي شک به ياد ماندني ترين فراز ورزشي به شمار مي رود
دنبال می کردند، نکته ای که در بازی های امروز اصلا مشاهده نمی شود و بالاترین استرس را در هنگامی که توپ به سوی دروازه خودی می آید تجربه می کنیم.
از اینرو اگرچه ورزش ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، صحنه هاي غرورآفرين زيادي را به خود ديده است اما اتفاقي که در ۸ آذر ۱۳۷۶ در ورزشگاه ملبورن استراليا صورت گرفت، بي شک به ياد ماندني ترين فراز ورزشي به شمار مي رود؛ چرا که فوتبال ملي ايران، پس از تلاش هاي ناموفقي که در راه رسيدن به جام ۹۰و ۹۴ داشت، با طي کردن ماراتني نفس گير به مرحله پلي آف و بازي با استراليا رسيد و البته کشيده شدن فرآيند صعود تيم ملي به جهنم ملبورن، تمامي تحليل ها و نظرات کارشناسان را به باخت قطعي در اين ديدار رسانده بود. به واقع پس از کسب تساوي خانگي مايوس کننده و دریافت گل از استرالیا در ورزشگاه آزادی، حتي خوش بين ترين هواداران تيم ملي نيز به صعود اميد چنداني نداشتند و صحبت ها از برنامه ريزي چهارساله براي حضورقدرتمندانه در دوره بعدي حکايت داشت. اقدامات استراليايي ها براي قطعي کردن پيروزي و صعود به جام جهاني از همان فرداي بازي رفت آغاز شد و آنها با ايجاد جوي پرحاشيه و تدارک جنگي رواني، سعي خود را در تاثيرگذاري برتفکر بازيکنان ايراني به کار گرفتند. در اين ميان آنچه در ميدان مسابقه صورت گرفت، هنوز هم خاطره بزرگ نسل جوان معاصر است، چرا که ما بردي مطمئن را در شرايط قطعي بودن باخت به دست آورديم. رفتار استراليايي ها شاهدي بر اين نظر است، آنها چنان به پيروزي خود اطمينان داشتند که از همان تساوي در ورزشگاه آزادي، بليط فرانسه را در جيب خود مي ديدند و حتي در مراسم آغاز بازي برگشت نيز پرچم خود را به عنوان سي و دومين تيم صعود کننده به جام جهاني در کنار پرچم سي و يک کشور ديگر قرار داده بودند. مخاطب تلويزيوني نيز در ابتداي بازي و مشاهده هجمه سنگين حملات استراليايي ها، امکان پيروزي در اين ميدان را امري محال مي دانست و استرسي عجيب بر جامعه حاکم بود، اما نکته جالب اينکه احمدرضا عابدزاده با چهره اي آرام و خونسرد روحيه بازيکنان تيم را بالا برد و خنده هاي عجيبش که با واکنش هاي تماشايي همراه مي ساخت کمي از فشار
در شرایط کنونی پس از باخت مایوس کننده به ازبکستان و سخت شدن شرایط صعود به جام جهانی درست به روزهایی بازگشتیم که صعود مستقیم و بی دغدغه در دستانمان بود اما با نوعی اهمال و بی مدیریتی از دستش دادیم
عصبي جامعه و بازيکنان را مي کاست. حتي در شرايطي که با ۲ گل از حريف عقب بوديم، چهره خندان و پرروحيه عابدزاده و مهار توپ با يک دست کمي غريب جلوه مي نمود. روند بازي که در فرآيندي صعودي لحظه به لحظه برعمق حملات استراليايي ها اضافه مي کرد با اقدام يک تماشاگر استراليايي و پاره کردن تور دروازه ايران دچار وقفه اي ۶ دقيقه اي شد و باز هم پشتک واروهاي عابدزاده در اين شرايط روحيه ملي را بالا نگه داشت. اقدام تماشاگر استراليايي البته با يک لفظ همراه بود- پس خدايتان کجاست؟ و اين کلام که در موج بياني تماشاگران استراليايي طنين انداز شده بود، نتيجه اي معکوس به دنبال داشت، در ۲ نفوذ به ۲ گل رسيديم تا ماندگارترين خاطره ورزشي جامعه ايران خود را در شور حاکم بر تصوير شهرها نشان دهد و اين واقعه مهم هديه پروردگاري بود که در کارناوال ملبورن ناديده گرفته شد اما با امداد غيبي اش به بازيکنان ايراني، درس بزرگي به کوران استراليايي داد.
در شرایط کنونی پس از باخت مایوس کننده به ازبکستان و سخت شدن شرایط صعود به جام جهانی درست به روزهایی بازگشتیم که صعود مستقیم و بی دغدغه در دستانمان بود اما با نوعی اهمال و بی مدیریتی از دستش دادیم. صحبت از دو تجربه پلی آفی فوتبال ایران در مقدماتی جام جهانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ اولی با حماسه ملبورن در ۸ آذر ۱۳۷۶ به یاد می آید و دومی با لفظ ناکامی تهران در ۲۴ آبان ۱۳۸۰؛ در اولی نسل طلایی فوتبال ایران با حذف استرالیا بزرگترین شادی را برای جامعه ایجاد کرد و در دومی لذت پیروزی بر ایرلند قدرتمند افسوس موقعیت های از دست رفته ای را تداعی می کرد که هم در دوبلین و هم در تهران بر باد رفت. سناریوها حتی از حیث شباهت به هم غریب می نمود. باز هم پاس گلی از دایی این بار به علی کریمی و تک به تکی که از دست رفت و آهی که از نهاد بلند شد. گویی تقدیر چنین می خواست تا نسلی طلایی در هشتم آذر مسافر فرانسه شود و نسل نوپا و طلایی دیگر در حسرت پرواز به شرق دوربماند شاید بدینگونه قدر حماسه ها و حماسه سازان خود را بیشتر بدانیم. به راستی آیا دوران حماسه ها به سر آمده است؟ پاسخ این سوال در خرداد ۱۳۹۲ و در سئول مشخص خواهد شد.

کد مطلب: 17454
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *