۴
۰
دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۲۶

خیانت به توان انگشت اتهام ابدی

ساغر شمسی
خیانت به توان انگشت اتهام ابدی
خیانت زناشویی پدیده ای به قدمت زندگی اجتماعی انسانها است. پدیده ایی که هیچگاه به مذاق زنان و مردان نه تنها خوش نمی آید بلکه مایه شرمساری و از بین رفتن عزت نفس فرد خیانت دیده می-شود و در اکثر مواقع تبعات آن موجی ناخوشایند را در زندگی به راه می اندازد و گریبان همه افراد خانواده را می گیرد ولی در جامعه کنونی به مدد بسط ارتباطات تلفنی و اینترنتی خیانت به شکل فزاینده ای تبدیل به اپیدمی شده است. از آنجایی که خانواده باید با تشریک مساعی زن و مرد، مظهر و کانون پرورش کودکان باشد خانواده ای با شکست های عاطفی فراوان تبدیل به کارخانه تولید افرادی عصبی و پرخاشگر با اعتماد به نفس پایین می شود. این یادداشت نگاهی دارد بر تبعات مقصر دانستن زنان در خیانت مرد به زندگی زناشویی.
شروع ناهمگون و بدفرم رابطه ای تلخ در زندگی زناشویی از جایی آغاز می شود که خیانتی توسط مرد اتفاق می افتد ولی منجر به جدایی نمی شود و زندگی تداوم دارد و ادامه وضعیتی این چنین برای زن امری ناگوار و بسیار سخت خواهد بود . یکی از ابعاد بسیار ویرانگر خیانت برای زنان آن بعد نامریی و کمتر دیده شده ای است به نام انگشت اتهام ... شاید دردناکترین قسمت ماجرا برای زنان همین انگشت اتهام است که قسمت اصلی سناریو توسط اجتماع ، ‌درمانگر یا حتی خود مرد نوشته می شود ‌؛ تقصیری که می تواند عوارض جبران ناپذیری بر زنان قربانی داشته باشد و جمعیت کثیری از زنان خیانت دیده بوسیله این انگشت اتهامی که گناه را از چهره مرد پاک می کند و درد تقصیر و در پی آن سرزنش خود را به گردن زنان می اندازد ؛‌اجتماعی که زن را مقصر می داند ؛‌به طور مثال این جمله ها به وفور شنیده می شود : " حتما کار ناشایستی کردی " ،‌" شاید ناسازگار بودی " ،‌" شاید شریک جنسی خوبی برایش نبودی " ،‌" اگر مرد دل خوشی از زندگی و خانه اش داشته باشد به سمت زن دیگری نمی رود پس حتما تو مقصری" وهزاران انگ دردناک دیگر... با تداوم این زندگی و در نیمه ی تاریک دیگر این ماجرا افرادی دست به قضاوت می زنند و زنی را که در این شرایط باقی مانده و سعی بر ادامه ی زندگی دارد بزدل و ترسو می¬نامند زیرا به خیال این افرد این زن جرات بیرون رفتن از این رابطه را ندارد درحالی که زنان برای ترک یک زندگی ابتدا در پیله ی تنهایی خود به تمام زوایای زندگی سرک می کشند وهمه چیز را می سنجند و در اغلب اوقات بزرگترین انگیزه اشان برای ماندن وجود بچه ها است .
آیا کسی به این موضوع فکر می کند که انسانی صد در صد ایده ال و کامل اصولا وجود خارجی دارد؟! و آیا مرد خودش صد در صد کامل و ایده ال است که چنین انتظاری از همسرش دارد و آیا اصلا مردانی که به سمت خیانت می روند از نظر روانی انسانهای سلامتی هستند و با چه محکی همسرانشان را دارای مشکل معرفی می کنند ؟! یا اینکه صرفا راه آسان را برای خودشان انتخاب کرده و می پسندند؟ راهی که در آن نیازی به طلاق و پرداخت مهریه و ترک زندگی به صورت فیزیکی نیست اما برای مرد سراسر هیجان و لذت است در حالی که از لحاظ قانونی تا زمانی که ارتباط نامشروع مرد ثابت نشده باشد زن حق طلاق گرفتن ندارد و باید با تمام بی مهری ها و دردهای خیانت بسازد.
گناهی که یک مرد مرتکب می شود مانند زلزله کل خانواده را از هم می پاشد و عواقب سنگین آن گریبان سلامت روحی و اجتماعی زنان و فرزندانشان را می گیرد در حالیکه همه معتقدند باید به این مردان بیش از پیش محبت و توجه کرد تا به زندگی برگردند !!!
مردانی تا این حد کودک اندیش و وابسته به غرایز ابتدایی و زنانی تا این حد ژرف اندیش و خود دار! آیا زنان به تنهایی باید شخص عاقل ماجرا باشند ؟
در این میان زنی که مجبور است از ترس آبرو ،‌ فرزندان و ... بار غصه طرد شدن و شکست و تحقیرو سکوت را به دوش بکشد مجبور است درد کوبیده شدن چماق اجتماع زنانه و درمانگران را به پشت پای خود و درد کوبیده شدن چماق قوانین نوشته و نانوشته (که او را مجبور به ادامه و تداوم زندگی مشترک پر از تنش می کند) را روی ساق پای خود تحمل کند و آیا با این شکسته استخوان و پای مجروح قادر به حرکت در مسیر سالم و آموزش وپرورش کودکانی شاد خواهد بود؟!
چماق اجتماع زنانه و درمانگران همان توصیه هایی است مبنی بر اینکه آنقدر محبت کن ،‌ آنقدر خوب و ایده آل باش (در سخن گفتن ، ‌رفتار کردن ، ‌آرایش صورت و لباس و ....) تا همسرت دست از خیانت برداشته و به سمت تو بازگردد !
آیااین توصیه ها با تنفر و اجبار جور در می آید؟ یا مجبور کردن خود به این تعارضات سنگین تاوانی به غیر از،‌ از هم پاشیدگی روح و روان خود نخواهد داشت ؟
این ضربات چماق اصولا برای فرم دادن به شیوه ی زندگی زنان در زندگی و توسط افراد در ظاهر خیرخواه ولی سنتی به پای زنان کوبیده می شود اما دریغ از کمی تفکر ...
این خطر انگشت اتهام فقط شامل زنان خانه دار آسیب دیده نمی شود حتی به زنان رده بالای جامعه که دارای تحصیلات عالی و مقام و مسئولیت هستند و به نوعی طعم خیانت همسر را چشیده اند نیز نسبت داده می شود و در بسیاری از موارد می تواند دستمایه افراد سودجو برای شکستن نردبان ترقی برای این زنان باشد تا به وسیله این توهمات آنها را از بلندی جایگاهشان به زیر بکشند ،‌خطربزرگی که اصولا زنان را در این وضعیت تهدید می کند سنجیده شدن آنها توسط رفتار همسرانشان است و چشم همگان به روی شایستگی های آنها بسته می شود . سنجیده شدن زنان فرهیخته بواسطه گناهان همسر پرده از منفورترین غرض ورزی ها علیه زنان برمی دارد . زنانی که می توانند در جامعه دگرگونی ها بزرگی ایجاد کنند و عامل تحولات مثبتی باشند که به نفع همه افراد جامعه است با حمله های جنسیتی به حاشیه رانده می شوند که در نهایت عواقب سهمگین خطرناکی برای اجتماع خواهد داشت چرا که دراین صورت نیمی از جمعیت اجتماع به حاشیه کشیده می شوند .
ای کاش بیشتر فکر کنیم ...
کد مطلب: 63026
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


مریم اقرعی
عالی بود .واقعا همینطور خیانت زن به مرد و مردبه زن فقط به عقده ها و کمبودهای درونی وبیماری روانیشونه مقصر هیچ یک از طرفین نیستن وقتی انگشت اتهام به یکی از طرفین برده میشه یعنی طرف خائن تمام نکات منفی که تو این چند سال هر انسانی میتونه داشنه باشه رو پیدا میکنه تا وجدان خودشو بخاطر گناه و اشتباهی که مرتکب شده رو اروم کنه افرین ساغر جان
مهشيد فيضي ژاد
كاش گوش شنوايي وجود داشت شايد نوشتن اين مطالب اولين قدم باشد براي تغيير عالي بود متشكرم
معصومه بیگدلو
نقد بسیار زیبا و رسایی بود. و واقعیت تلخ دیدگاه عموم جامعه را که نیمی از ان را خود ما بانوان تشکیل میدهیم بسیار خوب و جامع به تحریر در اورده است.
مهسا
بنظر من قوانين ما در مورد مسائل خانواده و نگاه به زنان تغيير نكند اين مشكلات هنوز پا برجاست و متاسفم براي همه همجنسانمان كه اينگونه با ديدن اين بي عدالتي به آن دامن زده و ياور اين خيانت مي شوند