۱
شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۰۷

معادله مبهم سینما و مخاطب

نیما بهدادی مهر
به نظر می رسد سینمای ایران مدتی است هویت ژانرها را گم کرده است. به گونه ای که فیلم های ساخته شده یا در جهانی چند ژانری شکل گرفته اند یا در قلمرویی بدون ژانر حرکت می کنند. با این تفاسیر سینمای ایران جز تک جرقه های برآمده از زمان شناسی و فرصت شناسی درون برخی آثار چیز دیگری در چنته ندارد.
معادله مبهم سینما و مخاطب
به نظر می رسد سینمای ایران مدتی است هویت ژانرها را گم کرده است. به گونه ای که فیلم های ساخته شده یا در جهانی چند ژانری شکل گرفته اند یا در قلمرویی بدون ژانر حرکت می کنند. با این تفاسیر سینمای ایران جز تک جرقه های برآمده از زمان شناسی و فرصت شناسی درون برخی آثار چیز دیگری در چنته ندارد.
به واقع قصدمان ساخت فیلم کمدی است اما به درام پهلو می زنیم یا در یک ملودرام که تعریف مشخص ژانری دارد تلاش می کنیم چند لحظه شاد هم بگنجانیم و توجیهمان این است که مخاطب را باید جذب کنیم زیرا تحمل یک ماراتن نفسگیر اندوه را ندارد.
با این دید می توان خیل آثار ساخته شده سالیان اخیر را مثال زد که تولیدشان یک نگاتیوسوزی آشکار و هدررفت سرمایه تولیدی سینمای ایران بوده است. چه بسیار آثاری که توجیه ساختشان گرفتن خنده از مخاطب و سرگرم کردن سینماروهاست اما خروجی آنها جز چند قهقهه بی هدف نیست.
به راستی سینمای ایران که روزگاری هر تولیدش با توجه به مقتضیات زمان مخاطبان را درگیر می کرد چرا در همان دهه های گذشته باقی مانده است و اکنون از پویایی و ارتباط نزدیک فیلم با متن زندگی امروز چندان خبری نیست. پاسخ به این سوال را می توان در گزاره هایی چون دسترسی آسان مخاطب امروز به منابع متنوع سرگرمی، گریز محافظه کارانه از رویارویی با جهان مفهومی جدید، ممیزی های گاه بی قاعده و تندروانه، مخالف خوانی های بی اساس نسبت به سینما از سوی نهادهایی که فرهنگ را نمی شناسند و جلو بودن جامعه از سینماگران ارزیابی کرد.
این موارد شاید از دلایل موثر در رکود سینمای ایران به لحاظ کسب گیشه حتی با وجود رکوردشکنی های ریالی در گیشه این روزهای سینمای ایران باشد.
از زاویه ای دیگر باید به این نکته توجه داشت که با وجود توسعه استفاده از رسانه های نوین و بالارفتن آگاهی های اجتماعی، اما سینما و تلویزیون از این قافله پرسرعت به نظر عقب افتاده اند و هنوز در دورانی به سر می برند که مخاطبان سرگرمی های محدودی داشتند.
این روزها جامعه ایران با خیل شبکه های ماهواره ای و رسانه های شبکه اجتماعی، جهان جدیدی از سرگرمی را فراروی خود می بیند و بدیهی است با این شرایط نمی توان انتظار استقبال مخاطبان از فیلم های بی جانی را داشت که تنها به چند صحنه خوب بسنده کرده اند و خبری از سکانس ها و فصل های جاندار درون آنها نیست.
گره دیگری که سینمای ایران این روزها با آن مواجه است بلاتکلیفی در انتخاب سوژه است زیرا خطوط قرمز به طور متعددی جابه جا می شود و سینماگر با تغییر هر دولتی، سدها و ممیزی های جدیدی را پیش روی خود می بیند.
به همین دلیل است که برخورد با فیلم های سینمایی در دولت های مختلف تفاوت های چشمگیری می یابد و سوژه ای که روزگاری ساخت آن به توبیخ سینماگر منجر می شد در دولت دیگر سیل تشویق ها و تمجیدها را به سوی او روانه می دارد.
همین رویکردهای متفاوت دولتی ها در گذر زمان منجر به سردرگمی سینماگر در انتخاب سوژه، خودسانسوری برای گذر از تیغ ممیزی، تشدید محافظه کاری سینمای ایران در برخورد با رویدادها و وقایع اجتماعی و دوری روزافزون سینما از متن زندگی می شود.
بر بستر این تحولات جامعه از بخش غالبی از بدنه سینمای ایران جلو و فیلم هایی را که با ذائقه روز همخوان نیست پس می زند. به واقع در شرایطی که سینمای جهان هرلحظه تجربه آزمایی در ژانرهای مختلف را در دستور کار دارد ما همان نگاه قدیمی و سنتی را به سوژه های روز داریم و بدون تلاش در پرداخت فکورانه و خلاقانه به داستان های روزمره، به نوعی قصه ها را درفیلم ها می سوزانیم.
با این تفاسیر مناسب است تا بازنگاهی بر کارکرد سینما در وجوه هنری- صنعتی آن داشته باشیم و مخاطبان هدفمان را بشناسیم. از سوی دیگر باید این اجازه را بدهیم که فیلم ها با جهان بینی خود به سوژه ها بنگرند و مخاطبان خود را در سالن های سینما بجویند.


کد مطلب: 70686
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *