۰
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۰۵

آنهایی که شب عید، سبزی پلو ماهی هم ندارند...

حمیدرضا شکوهی
سال، نو شد اما من به فکر دو دسته از مردم هستم. اول، مدام به فکر آنهایی هستم که حقوق و عیدی نگرفتند.
آنهایی که شب عید، سبزی پلو ماهی هم ندارند...
سال، نو شد اما من به فکر دو دسته از مردم هستم. اول، مدام به فکر آنهایی هستم که حقوق و عیدی نگرفتند. کارگرانی که بعضی از آنها ماههاست حقوق نگرفته اند و وقتی خبری از حقوق نباشد طبیعی است که خبری از عیدی هم نیست. کارگرانی که حتی بعضی از آنها بیکار شده اند. مدام به این فکر می کنم که جواب زن و بچه هایشان را چه می دهند؟ فقط کسی که درد بی پولی را کشیده باشد می فهمد آنها در این روزها چه استرس و فشاری را تحمل می کنند تا شرمنده زن و بچه هایشان نشوند. بعضی از آنها مدت زمان بیکاری شان یا حقوق نگرفتنشان آنقدر طولانی شده که دیگر با سیلی هم صورتشان را نمی توانند سرخ نگه دارند. دور و بر ما هستند این آدمها. کم هم نیستند. خیلی هایشان آنقدر آبرودارند که کسی درد نداری شان را نمی فهمد و بعضی هایشان هم، هرچند آبرودار هستند اما کفگیرشان بدجور به ته دیگ خورده و کار از آبروداری گذشته است. بچه های آنها هم دوست دارند عید، لباسهای رنگارنگ بپوشند و به مسافرت بروند. آنها هم دوست دارند شادی کنند و ذوق کنند از آمدن عید. اما آیا لبخند در خانه هایشان هست؟ پول دارند میوه و شیرینی و آجیل بخرند؟ پول دارند شب عید، سبزی پلو با ماهی بخورند؟ اصلا پول دارند که مرغ و گوشت بخرند؟ پول دارند که ...
 
نمی دانم. ولی خیلی به آنها فکر میکنم. هم به آنهایی که ندارند و هم به دسته دوم... آنهایی که دارند اما مسوول نداری آن دسته اول، این دسته دومند. آنهایی که اختلاس می کنند و فرار می کنند. آنهایی که حق کارگر را نمی دهند. آنهایی که در هیات مدیره های شرکتها و سازمانهایی هستند که پاداش های دهها میلیونی برای آخر سالشان تصویب می کنند اما خبر از جیب کارمندان و کارگرانشان ندارند. آنهایی که بازنشسته شده اند و پاداش بازنشستگی شان را هم گرفته اند، اما دوباره قرارداد بسته اند و جای یک سری جوان بیکار و بااستعداد را گرفته اند. آنهایی که موسسات مالی و اعتباری تاسیس می کنند اما موقعی که زمان پس دادن پولها می شود، غیبشان می زند. آنهایی که فقط به فکر خودشانند تا از آب گل آلود، ماهی بگیرند و به فکر هیچکس جز خودشان نیستند...
 
به هر دو دسته فکر می کنم اما خیلی از دستم کاری بر نمی آید که این ترازوی نامیزان عدالت را میزان کنم. در حد خودم کمک می کنم تا خانواده ای را شاد کنم اما قطره ای می شود در اقیانوس. شاید این ذره ای کمک، یک خانواده، فقط یک خانواده را به زندگی امیدوارتر کند. خیلی ها هم هستند که در حد توانشان کمک می کنند تا خانواده های بیشتری در عید شاد شوند که البته با این حجم از فقر و نداری و بیکاری، کافی نیست. اما نمی دانم مدیران آن کارخانه ها و شرکتهایی که حق کارگرانشان را نداده اند، یا آن مسوولینی که به وعده هایشان عمل نکرده اند و در فلاکت و بدبختی یک سری انسان که حق زندگی شرافتمندانه دارند، نقش دارند، یا آنهایی که فکر می کنند ژن خوب دارند و زندگی شان و پیشرفتشان حقشان است، لحظه ای خود را به جای آنهایی که عید امسال دست خالی  مانده اند گذاشته اند؟ جای همان هایی که از فرط نداری و شرمندگی جلوی زن و بچه هایشان، می خواهند زمین، دهان باز کند و آنها را در خود فرو ببرد؟ اصلا لحظه ای فقر را لمس کرده اند؟
 
حس نکرده اند... اگر حس کرده بودند و معنای شرمندگی یک مرد در مقابل زن و بچه اش را در عید می فهمیدند یک لحظه هم حاضر نبودند شب عید، سرشان را راحت روی بالین بگذارند و به جایش، آرزوی مرگ می کردند برای خودشان به خاطر این همه بی عدالتی... اما به نظرم آنها حتی فکر هم نمی کنند...
 
کد مطلب: 84093
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *