۱
يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۱۰
پای درددل مغازه داران ساختمان پلاسکو، 40 روز پس از آتش سوزی

هیچ جا برای ما پلاسکو نمی شود

چهل روز از آتش سوزی و فروپاشی تلخ پلاسکو می گذرد. جای بنای پنجاه و چهار ساله ای که یکی از نمادهای تهران بود در چهار راه استانبول خالی است. اما پلاسکو زنده است و نفس می کشد؛ چراکه زمانی خواهد مرد که اتحاد بین کارگران، مستاجران و سرقفلی داران از هم گسسته شود.
هیچ جا برای ما پلاسکو نمی شود
چهل روز از آتش سوزی و فروپاشی تلخ پلاسکو می گذرد. جای بنای پنجاه و چهار ساله ای که یکی از نمادهای تهران بود در چهار راه استانبول خالی است. اما پلاسکو زنده است و نفس می کشد؛ چراکه زمانی خواهد مرد که اتحاد بین کارگران، مستاجران و سرقفلی داران از هم گسسته شود. گویی پرچم پلاسکو همیشه باید برافراشته باشد. برای تهیه گزارش به محل پلاسکو در بخش باقی مانده از آن در ضلع شمالی رفتم. وقتی وارد شدم بوی دود هنوز در فضا پیچیده بود و بوی سوختگی به مشام می رسید. به قسمتی از ساختمان رفتم که دیگر از ساختمان ۱۷ طبقه پلاسکو جز خاک و خاطره هیچ بر جای نمانده بود. مغازه داران در حال خالی کردن اجناس خود از مغازه بودند. در طبقه همکف مغازه ای خالی اما باز بود و فردی در داخل مغازه داشت پیچ های سقف را باز می کرد. وارد شدم و خودم را معرفی کردم و او هم خودش را محسن معرفی کرد. محسن مستاجر بود و بسیار خوش برخورد. از افرادی که اگر کسی وارد مغازه اش می شد مطمئنا دست خالی بیرون نمی رفت! من هم دست خالی بیرون نیامدم و محسن با صبر به سوالاتم جواب داد.
از محسن پرسیدم چند درصد پلاسکو مثل شما مستاجر هستند و چه دغدغه هایی دارند؟ می گوید: "در پلاسکو ۳۰۰۰ نفر شامل کارگر، مستاجر و سرقفلی دار که مشغول به کار بودند که ۴۰ درصد آنها مستاجر بودند. مستاجرها عمر خود را در اینجا صرف کردند و به قول معروف خاک اینجا را خوردند. صبح تا شب با مردم بودند و در آخر مغازه را مثل دسته گل نگه می داشتند برای سرقفلی داری که در خانه بنشیند و ماهی ۳۰ میلیون تومان اجاره بگیرد. قیمت مغازه در زیرزمین ۱۸ میلیون تومان بود و در طبقه همکف که امسال ۲۷ میلیون تومان شده بود، با مالیات ۳۰ میلیون تومان بابت اجاره مغازه برای مستاجر تمام می شد." او ادامه می دهد : "پلاسکو ۹ نفر به عنوان اعضای شورا دارد که انتخاب شده بودند تا در هنگام مشکلات به جای ما صحبت کنند و از حق و حقوق سرقفلی دار، مستاجر و کارگر دفاع کنند. این ۹ نفر همه سرقفلی دار هستند و مستاجر بین آنها نیست. البته در ابتدا از بین مستاجرین 2 نفر انتخاب شدند تا در جلسات همراه این 9 نفر باشند ولی به دلایلی که عرض خواهم کرد بعد از 2 روز این 2 نفر استعفا دادند و گفتند ما را در جلسات دخالت نمی دهند و اجازه حضور نداریم. اعضاء شورا گفتند اگر ما طرف مستاجرها را بگیریم حکم مستاجر و سرقفلی دار پیدا می کند و چون ما به بنیاد نگفته ایم که مغازه را اجاره داده ایم در آن صورت بنیاد می تواند ما را اذیت کند. یعنی ما به مالک گفته ایم خود ما که سرقفلی دار هستیم در مغازه هستیم و اگر بحث مستاجر را عنوان کنیم شاید دردسر شود." او می گوید : "ما مستاجرها هستیم که اجاره، مالیات و هزینه آب و برق را می دهیم. ما مستاجرها زیر فشار هستیم، کلی از نقدینگی ما کم شده است. ما مستاجرها نامه ای برای مقام معظم رهبری نوشته ایم که اعضاء شورا قول مساعدت به ما داده اند که نامه ما را به دست ایشان برسانند."
به گفته این مغازه دار، در طول سال مستاجر ۶ ماه اول سال را از جیب می خورد و همه امیدش به شب عید است که متاسفانه امسال خراب شد. همیشه تمام دلخوشی مستاجر به برج ۱۱ و ۱۲ است، در این ۲ ماه آخر سال به نسبت هر مغازه ضعیف ترین ۳۰۰ میلیون تومان و قویترین ۶۰۰ میلیون تومان فروش نقدی داشتند و این نقدینگی می آمد در چرخه و آبروی خود را با پاس کردن چک ها می خرید، و آماده می شد برای سال بعد تا دوباره استارت کارش را بزند."
از او پرسیدم از مجتمع نور و جایی که برای شما در نظر گرفته اند راضی هستید؟ گفت:"در مجتمع نور به ما اسکان دادند اما اصلا از جانمایی راضی نیستیم. به یک سری جای خوب دادند به یک سری جای بد. حتی بعضی ها هستند که در کارشان قوی اند اما در نور در جای خوبی اسکان ندارند. چیدمان نور اصلا خوب نیست. مثلا من در پلاسکو در طبقه همکف در بهترین جا بودم ولی الان در طبقه سوم در یک گوشه به من جا داده اند. البته اگر یک طبقه منفی را هم حساب کنیم طبقه چهارم می شوم. مغازه ای که در اختیار من گذاشته اند فقط یک چهار دیواری است یعنی ، شیشه اش مثل شیشه طلا فروشی است و تا پایین نیست، قفسه ندارد، رنگ ندارد، برق کشی شده نیست،‌لامپ ندارد و وقتی همه این کارها انجام شود با یک دکور معمولی، سر جمع ۲۰ میلیون تومان هزینه خواهد داشت که این سوال هم وجود دارد که آیا بعد از آن فروش مغازه بگیرد یا نگیرد! الان فقط یک شب عید مانده است. اگر من تا برج ۲ سال آینده ۱۰۰ میلیون فروش داشته باشم و ۲۰ میلیون تومان برای من سود داشته باشه فقط پول دکور مغازه درمی آید، بقیه هزینه ها چه خواهد شد؟ این را هم بگویم نور با شورا قرداد بسته است تا ماه اردیبهشت ۹۶ از مغازه دار هیچ اجاره و پولی دریافت نکند، در واقع من مستاجر نور را تحویل نگرفته ام، به سرقفلی دار تحویل داده اند و سرقفلی دار من به من زنگ زد بیا و مغازه را از من تحویل بگیر تا ماه اردیبهشت سال ۹۶ به صورت رایگان. البته این را هم بگویم ورودی پاساژ ۴ ماه مجانی است، و این لطف و ترحم برای ما مثل سوء استفاده است. بعد از اردیبهشت 96 مغازه را با متری ۴۵ هزار تومان هر ماه اجاره خواهند گرفت اگر مغازه ۴۰ متر باشد ۲ میلیون تومان می شود. از طرف دیگر سرقفلی دار هم می گوید بعد از ماه اردیبهشت من هم کرایه می خواهم و حرفش هم منطقی است. با حساب اینکه اجاره مغازه ۳ میلیون تومان شود و به نور بدهم و ۵ میلیون تومان هم به صاحب مغازه، می توانم در خیابان ۸ میلیون تومان مغازه اجاره کنم چرا دیگر باید به مجتمع نور بروم!"
او باز هم تکرار می کند که جایی که به آنها داده اند اصلا جای مناسبی نیست و به گفته او هیچ جا پلاسکو نمی شود. می گوید: "یک پاساژ مرده مثل نور را می خواهند پلاسکو کنند. مهمتر از همه اگر بعد از برج ۲ آمدند و گفتند متری ۴۵ هزار تومانی که الان هست را باید متری ۴۵۰ هزار تومان اجاره بدهی آن وقت که دکور زده ایم، تبلیغ کرده ایم و جذب مشتری کرده ایم و پای مردم را به نور باز کرده ایم آن وقت چاره ای نداریم جز این که هر مبلغی را بگویند قبول کنیم. یعنی شده ایم مثل یک مهره شطرنج یا عروسک خیمه شب بازی که با ما بازی می کنند. در این حادثه مستاجرهای پلاسکو بعد از آتش نشان ها داغدار ترین آدم ها هستند."
از او می پرسم : "اگر بخواهید در همین منطقه مغازه اجاره کنید، مثلا در پاساژی در فردوسی اجاره اش چقدر می شود؟ می گوید: "اجاره ها در این منطقه بالا رفته، دفتری که اجاره اش در این منطقه ۲ تا ۲.۵ بود الان ۴.۵ تا ۵ میلیون تومان شده است. به نظر من بیرحم ترین پاساژ ایران «فردوسی» است. تا دیروز زیر سایه پلاسکو بودند اما حالا که پلاسکو ریخته است مغازه ۴ میلیون تومانی را ۸ میلیون تومان و ۸ میلیون تومانی را ۱۵ میلیون تومان اجاره می دهند. بعضی ها از ریختن پلاسکو خوشحال شدند چون کاسبی خود را پررونق تصور کردند، می گویند اگر پلاسکو ۵ میلیون نفر مشتری داشت الان ۳ میلیون آنها از پاساژ فردوسی خرید خواهند کرد. در نتیجه سود بیشتری نصیبشان خواهد شد و بازارشان خوب می شود. الان در فردوسی مغازه برای اجاره در طبقه یک گیر نمی آید، طبقه ۶ و ۷ هم که جای انباری استفاده می شود و هیچ کسی قبلا تمایل به رفتن نداشت الان صحبت ۵ تا ۵.۵ میلیون تومان اجاره است. بدتر از همه مستاجری که تا الان شاید میلیاردها تومان چک پاس کرده است برای خرید به او می گویند باید نقدی خرید کنی چون تکلیف پلاسکو معلوم نیست و چک قبول نمی کنیم."
کمی به عقب بر می گردم و از او می پرسم : "چطور شد که پلاسکو آتش گرفت و این اتفاق افتاد؟" مي گوید : "ماجرا را ۷۰ درصد پلاسکویی ها این طور بیان می کنند که طبقه دهم گازی از شب تا صبح بدون اشتعال روشن بوده است، صاحب مغازه وقتی می آید و کلید می زند منفجر می شود، آتش اول کوچک بوده اما چون ته یک راهرو بوده است به مغازه دیگر سرایت می کندز گویا در طبقه هشتم هم برنامه زیارت عاشورا بوده است. من همینقدر میدانم."
از یکی دیگر از مغازه داران می پرسم : "آیا شهرداری یا آتش نشانی به شما به صورت کتبی یا شفاهی تذکری داده بودند که این ساختمان ایمن نیست؟" می گوید : "اگر شهرداری تذکر داده به من نداده است. شاید به بنیاد داده باشد به مستاجر هیچ تذکری داده نشده. ما مستاجرها هیچ امضایی حتی یک نقطه با بنیاد نداریم، ‌یکی از دلایلی که مستاجرها را در این مورد زیاد بازی ندادند برای این است که کسی نفهمد ما در پلاسکو اجاره دار بودیم. حتی سر قفلی دار با من مستاجر هم هیچ امضایی ندارد. هر چه هست در دست املاکی هست و آن املاکی رابط بین سرقفلی دار و مستاجر است و هر سال خودش اجاره ها را بالا می برد و خودش چک می گرفت. اگر یک مغازه با شهرداری مشکل داشته باشد تا سقف مغازه بلوک می زنند. آقای شهرداری! اگر ساختمان ایمن نبوده، می آمدی بلوک می گذاشتی جلوی پاساژ، چه کسی می توانست اعتراض کند و بگوید این کار را نکنید؟ اگر رابطه ای بوده بین شهرداری بوده و بنیاد، و به ما تذکری داده نشده است. بنیاد هم به ما نه تذکری داده است نه تجهیزات ایمنی داده است، یک کپسول هم به ما نداده است. بنیاد هیچ کاری برای ما نکرده است حتی در این اتفاقی هم که افتاد خودش را عقب کشید، یک عذر خواهی کوچک هم نکرد، در روز سوم آتش سوزی، همه مغازه داران در حسینیه اصناف تهران جمع بودند و بنیاد اصلا نماینده هم نفرستاد. بعد از یک هفته به ما پیام تسلیت و پیام همدردی داد. بنیاد تنها کاری که می کرد فقط از سرقفلی دار پول اجاره می گرفت، حتی تعمیرات پاساژ را هم مغازه دارهای خود پاساژ انجام می دادند."
در پلاسکو برخی مغازه داران بیمه بوده اند و برخی هم بیمه نبوده اند. یکی از مغازه دارانی است که بیمه نبود می گوید : "اگر بخواهید شما را پیش یکی از مغازه دارها می برم که بیمه بوده و ببینید چه گریه ای می کند از بیمه." بعد می گوید : "هر چه بود فقط در سه روز اول بود. گفتند سرقفلی دارها می توانند اسم نویسی کنند برای وام ۳۰۰ میلیون تومانی، مستاجری که خسارت دیده و اجناسش از بین رفته و حتی حقوق کارگر و شاگرد می داده چه می شود؟ ناگفته نماند که این وام ۱۸ درصدی است که به درد نمی خورد. من حسابم خوب است به هر بانکی مراجعه کنم وام ۱۸ درصدی را راحت میگیرم. اولش گفتند ۴ درصد بعد گفتند ۱۰ درصد بعد شد ۱۸ درصد. با این ۳۰۰ میلیون تومان دردی دوا نخواهد شد. این پول ۴ تا جنس هم نیست پول ضرر مغازه دار هم نیست. بیمه می گوید جنس های شما دود زده است و ما بابت جنس دود زده چیزی نمی دهیم. مغازه ای که چند روز بسته بوده جنسش هم دود زده و خاک گرفته است چرا نباید بیمه به آن کمک کند؟ فقط حرف می زنند. مسئولین تنها کاری که کردند این است که فقط پاساژ نور رو به ما دادند که برای ما مناسب نیست."
یکی از مغازه داران درباره گاو صندوق ها هم توضیحات جالبی دارد: "بعضی مغازه داران وقتی در گاو صندوق را باز کرده بودند با اینکه آتش به داخل نفوذ نکرده بود ولی اینقدر حرارت به اطرافش خورده بود که مدارک داخلش از بین رفته بود. به اسم صندوق اصل فروخته اند و متاسفانه کسی جوابگو نیست و آن شرکت معروف تولیدکننده گاوصندوق ها هم زیر بار هم نمی رود و می گوید صندوق هایی که به اسم ما فروخته اند اصل نبوده است. در مورد برخی صندوقها هم گفته شده در ۱۵۰ درجه دما را تحمل می کند و در ۴۰۰ درجه نمی تواند تحمل کند."
یک سرقفلی دار هم در این زمینه می گوید : "صندوق کاوه ۱۵۴ هزار تومن از من پول گرفته تا به پلیس آگاهی بیاید و در صندوق را برای من باز کند. وقتی باز شد مدارک داخلش از بین رفته بود. گاو صندوق را یک ماه پیش از این حادثه از یک مغازه در میدان توپخانه خریده بودم که تابلو کاوه هم بالای سر در مغازه بود. شرکت کاوه می گوید این مغازه ما بوده و قبلا فروخته ایم به یکی دیگر و الان گاو صندوق قلابی به اسم ما میفروشد. گفتم چرا برند شرکت شما را دارد؟ در جوابم می گوید ما زورمان نرسیده است اسم برند را از این مغازه پایین بیاوریم . گاو صندوق بدنه اش سالم بود ولی درون آن ذوب شده بود و یک برگ کاغذ هم سالم نمانده بود. ولی مارک های دیگر بودند سالم مانده بودند. کاوه در مورد درجه حرارت هم می گوید اگر صندوق اصل بود مشکلی پیش نمی آمد و حرارت را تحمل می کرد ولی این صندوق قلابی بوده است."
در اطراف ساختمان پلاسکو در هر جایی می شد پلاسکویی ها را دید که جایی را گرفته بودند و اجناس مغازه های خود را از پلاسکو به جای جدید انتقال می دادند. وارد یکی از آن ساختمان ها شدم. در یک مغازه چند نفری دور سفره نشسته و منتظر بقیه بودند تا دورهمی املت بخورند. وارد شدم و بعد از احوالپرسی فهمیدم دور این سفره دوستانه، سرقفلی دار، مستاجر و کارگر با هم نشسته اند.
یکی از سرقفلی دار ها از مشکل بیمه کارفرمایان گلایه کرد اما یکی از کارگران هم گفت:"برای من ۱۸ ماه بیمه رد کردند مدارکم را بررسی کردند و مقداری از پول بیمه پرداخت شد".
یکی دیگر از کارفرمایان که در جمع بود گفت:"به ما گفته اند به کارفرمایان بیمه بیکاری می دهند، رفتیم و دیدیم یک میز گذاشته اند و سه نفر نشسته اند دور میز، یک بنر هم زده اند به عنوان جوابگویی به پلاسکو! گفتیم کارفرما هستیم برای بیمه بیکاری آمده ایم. ‌در جواب گفتند شماره بدهید تماس می گیریم، ولی هنوز هیچ زنگی به ما زده نشده است. ما بیشتر به فکر سرقفلی خود هستیم که بسازند و به ما بدهند. آقای سعیدی کیا گفت ما دو ساله پلاسکو را می سازیم و تحویل می دهیم. در این دو سال بسازند و بدهند. من اصلا پاساژ نور را هم نمی خواهم اما بعد از دو سال سرقفلی من را بدهند. اصلا لازم نبود اتحادیه برای ما جا پیدا کند. این کار را هم نمی کرد مهم نبود. در مجتمع نور هم اتحادیه با صاحب مغازه مشکل دارد. مغازه دار می خواهد دکور بزنند می گویند دکور نزنید. مالک نور می خواهد یک قرارداد جدا با مستاجرین پلاسکو ببندد."
پرسیدم آیا تذکراتی از طرف شهرداری یا آتش نشانی در رابطه با ایمن نبودن پلاسکو دریافت کرده بودید؟ یکی از سرقفلی دارها گفت:« فقط یک بار مانور آتش نشانی در پلاسکو برگزار شد. من صاحب مغازه هستم و حاضرم دست روی قرآن بگذارم که در مورد ایمن نبودن ساختمان هیچ تذکری از هیچ سازمانی دریافت نکرده ایم. ماموران شهرداری هر وقت تعمیراتی کردیم آمدند ۲-۳ میلیون حقشان را گرفتند و رفتند . الان بعد از این حادثه هر وعده ای به ما دادند دروغ بود، گفتند ۳۰۰ میلیون تومان وام میدهیم ولی هنوز نداده اند. اگر یک کراوات یا پاپیون تن مانکن بود، مراجع مسوول برای تذکر و پلمب مغازه می آمدند. شهرداری بابت هر تابلو که روی شیشه مغازه چسبانده بودیم آمد و از هر مغازه جریمه گرفت و به هر کسی که جریمه نداد اخطار پلمب داد. کی برای امنیت ساختمان و موارد مشابه آمده اند و به ما تذکر داده اند که ما خبر نداریم؟ به نوشته های تابلوها که انگلیسی بوده آمدند و گیر دادند و مامور آمد و گفت یا نوشته را بر می دارید یا پلمب می کنم. آقای چمران گفت در طبقه ششم مخزن گازوییل بوده است که اصلا چنین چیزی صحت نداشت. گفتند در طبقه سوم به بالا تولیدی بوده است در صورتی که در پلاسکو یک چرخ خیاطی سالم برای دوختن دمپایی و شلوار نبوده. همه در پلاسکو بنکدار بودند و اصلا اینجا تولیدی نبوده است."
یکی از مستاجرها گفت: " مغازه من به خاطر همین موضوع تابلوی انگلیسی ۱۰ روز پلمب شد."
یکی دیگر از سرقفلی داران گفت: "شهرداری اگر قرار بوده تذکری بدهد شاید به بنیاد تذکر داده، ما هم به نوعی مستاجر بودیم. اما بنیاد هم سالی یکبار هم اینجا نمی آمد که بخواهد به ما تذکری بدهد."
یکی از کارگران بدون هیچ سوالی گفت : "آتش نشانی از اول کار با قدرت جلو نیامد، اگرآتش را از ابتدا خوب مهار می کردند به اینجا نمی کشید. مگر می شود یک مغازه آتش بگیرد آن وقت کل ساختمان خراب شود."
یکی از سرقفلی داران در ادامه صحبت کارگر گفت:« بندگان خدا وقتی بالا می رفتند یک آتش خاموش کن هم نداشتند آتش را خاموش کنند.» کارگری که در جمع بود ادامه داد: « من به آتش نشان ها می گفتم بالا نروید این ساختمان پله فرار ندارد اگر بالا بروید ممکن است گیر بیفتید که گفت وظیفه ماست که بالا برویم."
درد دل های پلاسکویی ها بسیار زیاد است. از مشکلات ساختمان گرفته تا بیکاری این روزها و پاساژ نور که دوستش ندارند. نقطه مشترک حرفهایشان یک چیز است : هیچ جا برای ما پلاسکو نمی شود.
گزارش و عکس : سعید تهرانی / مردم سالاری
کد مطلب: 67167
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *