۱
شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۴۹
دافعه بزرگ محافظه کارها در انتخابات چه بود؟

شکست سنگین اصولگرایان در اندیشه و عمل

حسن روحانی، به انتخاب مردم تا سال 1400 رئیس جمهوری ایران شد. دوازدهمین رئیس جمهوری ایران، با کسب بیش از 23 میلیون رأی بار دیگر از مردم ایران اذن گرفت تا برنامه های تا نیمه پیش برده شده خود را کامل کند و ریشه های تدبیر و امید را در بستر جامعه ایران عمیق تر بدواند. با این حال، در قطب مقابل و در طیف رقیب حسن روحانی، اندیشه اصولگرایی شرایطی را تجربه می کند که شکست تنها واژه مناسب برای تحلیل آن نیست.
شکست سنگین اصولگرایان در اندیشه و عمل
حسن روحانی، به انتخاب مردم تا سال 1400 رئیس جمهوری ایران شد. دوازدهمین رئیس جمهوری ایران، با کسب بیش از 23 میلیون رأی بار دیگر از مردم ایران اذن گرفت تا برنامه های تا نیمه پیش برده شده خود را کامل کند و ریشه های تدبیر و امید را در بستر جامعه ایران عمیق تر بدواند. با این حال، در قطب مقابل و در طیف رقیب حسن روحانی، اندیشه اصولگرایی شرایطی را تجربه می کند که شکست تنها واژه مناسب برای تحلیل آن نیست.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، با پیروزی مقتدرانه حسن روحانی و کسب رأی 57 درصدی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، او برای چهار سال دیگر ریاست قوه مجریه را بر عهده گرفت. حمایت همه جانبه مردم اصلاح طلب و معتدل نشان می دهد که روحانی در چهار سال نخست خود نه تنها در مسیر درستی گام برداشت، بلکه توانست با عملکردش مردم را مجاب کند که ادامه راه او برای آینده ایران بهترین انتخاب است. با این حال طیف رقیب حسن روحانی که علی رغم تمام ناهمدلی های میانشان در یک محدوده مشخص به نام اصولگرایی قابل جمعند، شرایط متفاوتی را تجربه می کنند. اصولگرایان برای چندمین بار پیاپی در یک انتخابات بزرگ شکست خوردند اما، این رویداد از جنبه های مختلفی قابل بررسی است. امروز نه اندیشه اصولگرایی معنای واحدی دارد و نه عملکرد اصولگرایان بر هیچ کدام از این تفکرات منطبق است.
اصولگرایی، اندیشه ای که وجه جذبی ندارد
بدون در نظر گرفتن شرایط استثنا که محل بحث نیست، آمارهای انتخابات یک دهه اخیر ایران نشان می دهد که جامعه اصولگرا از سبد رأی مشخصی برخوردار است. نه رشد معناداری دارد و نه ریزش محیر العقولی. هرچند که فارغ از قضاوت های جناحی، میزان ریزش رأی راست ها و محافظه کارها از رویش آن بیشتر است. اصولگرایان، با ائتلاف یا بدون آن، با ساز و کار حزبی و داشتن نماینده واحد یا منهای آن، مجموع آرایشان تغییر چندانی نمی کند. همان طور که گفته شد، بدون احتساب شرایط استثنا، حدود 16 میلیون رأی در انتخابات ریاست جمهوری سهم جامعه اصولگرا در یک دهه گذشته بوده است. انتخابات مجلس نیز شرایط مشابهی برای جناح راست دارد. برای مثال در پایتخت، بالاترین رأی یک نماینده اصولگرا در حدود یک میلیون است و سال هاست که تفاوتی در این میزان مشاهده نشده است.
حالا دوازدهمین دوره ریاست جمهوری بار دیگر موید همین نظر بوده است. شاید بهتر باشد اصولگرایان به خود رجوع کنند و ببینند چرا اندیشه ای که از آن حمایت می کنند برای مردم غیر هم فکرشان جاذبه ندارد و در میان برخی افراد با سابقه و مسئول در جمهوری اسلامی نیز با ریزش رو به رو هستند. البته یک جنبه آن کاملا آشکار است. علاوه بر تندروی ها و رفتارهای دفعی، عملکرد کلی اصولگرایان با آن اندیشه ای که از آن صحبت می کنند، تفاوت های جدی و قابل توجهی دارد.
اصولگرایی، آونگ میان جمود در اندیشه و منفعت طلبی شخصی
تشت آرا و گستردگی میان سلایق اصولگرایان، پاشنه آشیلی است که آن ها را حسابی در موضع ضعف قرار داده است. آن چه که به عنوان اندیشه اصولگرایی مورد بحث قرار دارد، بزرگ ترین ایرادش را در نمودهای متفاوت عملی خود می بیند. اندیشه ای که شبیه به اخباری گری در تاریخ حوزه است و جریان اصولیون و نوعی اصلاح طلب را نمی پذیرد؛ بیش از آن که ناظر بر آینده باشد در گذشته خود باقی مانده و برای مسایل روز پاسخ درخور و مناسبی ندارد. به همین خاطر زمانی که سعی می کند خود را با اوضاع روز جامعه منطبق کند عملا دست به یک انتخار بزرگ می زند. موضع گیری های عجیب و غریب در مورد حقوق اجتماعی زنان، حقوق شهروندی و موقعیت جوانان مشتی از خروار این رفتارهاست. با این حال این تمام ماجرا نیست. رگه های منفعت طلبی شخصی و راهبردهای ماکیاولیستی به خصوص در دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری بلای جان جامعه متشتت محافظه کار است. آن ها تنها هدف و نتیجه را می خواهند، کسب رأی را و باقی ماندن در مناسبات قدرت را متوجه می شوند؛ حالا به هر شیوه ای که باشد. چه شعارهای عوام فریبانه باشد چه فراموش کردن سابقه اجرایی یا حتی حمایتی قابل نقد. برای همین جای تعجب نیست اگر تفکری که موسیقی و برگزاری کنسرت را حرام شرعی و ممنوعیت اجتماعی می داند، برای منفعت شخصی دست به دامان خواننده زیرزمینی شود. اقبال ابراهیم رئیسی به امیرحسین مقصودلو(تتلو)، نمونه بارز شکست اصولگرایان در اندیشه و عمل است. رفتاری که نشان می دهد هیچ مبنا و اصالتی برای آن ها در کار نیست و صرفا می خواهند کرسی های منتهی به قدرت را از دست ندهند.
از سوی دیگر، جریان اصلاح طلب، به تبع اندیشه، وجه تسمیه و رفتار، نشان داده که پیشرفت گام به گام را بلد است. مطالبه می کند، انتخاب می کند و اگر هم رفتار حزبی از خود نشان می دهد، پای مطالباتش می ماند. اندیشه اصلاح طلبان وامدار شخصیت های در رفت و آمد نیست، وامدار درک درست از شرایط روز و نیازهای جامعه است. حالا، دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با انتخاب حسن روحانی و پیروزی اندیشه و عمل مردمی که نه به معنای سیاسی و جناحی، که به معنای اجتماعی اصلاح طلب و معتدلند به پایان رسیده است. جامعه اصولگرایی باید گمشده خود را در مفاهیمی مانند اصالت در اندیشه و صداقت در عمل جست و جو کند تا بتواند روزی دوباره در میان عمده مردم جا باز کند. فعلا صدای مردم، صدای اصلاح، دوستی و پرهیز از تندروی و افراط است و طنین این صدا عجیب به قامت نام ایران خوش نشسته است.
گزارش : محمد مَهدی حسین نیا
کد مطلب: 70259
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *