۱
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۱۸

دور افتادگی هویت ملی در آموزش و پرورش

در میان سندهای گوناگون آموزش و پرورش که به هدف های آموزش رسمی می پردازند بحث هویت ملی و تقویت آن در وجود دانش آموزان دیده می شود.
دور افتادگی هویت ملی در آموزش و پرورش
در میان سندهای گوناگون آموزش و پرورش که به هدف های آموزش رسمی می پردازند بحث هویت ملی و تقویت آن در وجود دانش آموزان دیده می شود. برای نمونه در آغاز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و در همان فصل نخست آن که بیانیه ارزش ها نام دارد از "صیانت از وحدت ملی و انسجام اجتماعی با محوریت هویت مشترک اسلامی – ایرانی" یا "وطن دوستی و افتخار به ارزش های اصیل و ماندگار اسلامی- ایرانی" سخن به میان می آید. تاکید بر هویت ملی و پرورش احساس تعلق ملی در وجود دانش آموز به عنوان یکی از هسته های بنیادی هویت فردی، کمابیش در همه نظام های آموزشی جهان دیده می شود. البته در برخی کشورها،این رویکرد از نیرومندی بسیار بالایی برخوردار است. هم اکنون یکی از نظام های آموزشی معروف در این زمینه نظام آموزشی کوباست که با این که یک نظام آموزشی ایدئولوژیک و کمونیستی به شمار می آید اما از سویه های ملی بسیار نیرومندی هم برخوردار است به گونه ای که برخی از کسانی که درباره نظام آموزشی کوبا سخن گفته اند این نظام را بیش از این که کمونیستی بدانند در راستای تقویت نوعی خاص از ناسیونالیسم به شمار می آورند. در ایران پیش از انقلاب نیز تاکید بر پرورش هویت ملی در وجود دانش آموزان بسیار پر رنگ تر از چیزی است که در پس از انقلاب دیده می شود. پس از انقلاب و به ویژه دریکی دو دهه نخست، تاکید بر هویت ملی به شدت رنگ می بازد و به جای آن هویت دینی و اسلامی برجسته می شود به گونه ای که در کتاب های ادبیات کمترین نشانی از شعرهای فردوسی دیده نمی شود اما با گذر زمان وضع اندکی متفاوت و هویت ملی از جایگاه بهتری برخوردار می شود.
یک نکته مهم در آموزش و پرورش ایران این است که به شدت از کمبود پژوهش های مستقل و علمی در رنج است. در ِ آموزش و پرورش ایران به روی پژوهش های علمی و بی طرف و پژوهشگران مستقل بسته است و از همین رو دسترسی به داده های آماری درباره آنچه در آموزش و پرورش ایران می گذرد بسیار دشوار است. موضوع آموزش و پرورش و هویت ملی نیز کمابیش همین گونه است و کمترین پژوهش رسمی و علمی از آن در رسانه ها دیده نمی شود. آموزش و پرورش ایران دو سه مرکز پژوهش رسمی دارد و هر ساله نیز از بودجه آموزش و پرورش کشور ردیف های بودجه ای هنگفتی به خود اختصاص می دهند اما در عمل کمترین کار پژوهشی انجام نمی دهند یا اگر هم کاری انجام می دهند در گستره همگانی چیزی منتشر نمی کنند. اما آموزگاران و کسانی که خود از نزدیک با آموزش و پرورش ایران درگیرند می دانند که این آموزش در دستیابی به هدف های گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی خود، چندان کارآمد و کامیاب نیست. بحث تقویت هویت ملی هم از این قاعده مستثنا نمی باشد. در کتاب بررسی و ارزیابی عملکرد سیاست آموزشی و تربیتی وزارت آموزش و پرورش(طی سال های 85- 80) که در تابستان 88 و به سفارش مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد اشاره هایی وجود دارد که درستی این ارزیابی را تایید می کند: "کتاب های درسی بایستی به موازات شکل گیری هویت ملی در دانش آموزان احساس مثبت نسبت به هویت ملی را در ذهن فراگیران در سطوح بالای عاطفی ایجاد کرده و آگاهی های مورد نیاز،قدرت تجزیه و تحلیل را در آنان تقویت بخشد. اما به نظر اهل فن، کتب درسی در ایران نتوانسته اند بین فرهنگ و سنت و ارزش ها،تناسبی ایجاد کرده و هنجارها را در دانش آموزان درونی نمایند."(ص 36) یا " برخی از معلمان نسبت به فرهنگ ملی خود بی اعتنا بوده و پیروی از آداب و سنن ایرانی را نادرست دانسته و فراگیران را از تعلق به چنین فرهنگ هایی بیزار و ناامید می کنند." (ص 39)
یک نکته در این زمینه این است که آموزش و پرورش با جامعه در میانکنش است یعنی هم از آن تاثیر می پذیرد و هم بر آن تاثیر می گذارد. آموزش و پرورش در کنار فرهنگ رسمی از نوعی فرهنگ در سایه نیز برخوردار است. به نظر می رسد که هر چه از سال های نخست انقلاب فاصله می گیریم فرهنگ سایه و غیررسمی در آموزش و پرورش ما بیش از پیش به هویت ملی حساس شده و بر آن تاکید می کند. اما متاسفانه و در واکنش به کم توجهی رسمی به هویت ملی، رویکردهایی افراطی نیز در میان دانش آموزان دیده می شود. هم اکنون نوعی بت سازی و اسطوره سازی از گذشته ایران و سپید و سیاه دیدن ایران پیش از اسلام و پس از آن در میان برخی آموزگاران و دانش آموزان دیده می شود که بی گمان نوعی واکنش افراطی در برابر نگرش ایدئولوژیک و دینی است که سال هاست بر بخش مهمی از آموزش و پرورش ایران چیرگی دارد و نمی خواهد به تاریخ و فرهنگ ایران زمین، واقع بینانه بنگرد و ارزش های آن را در آموزش و پرورش بازتاب دهد. آموزش و پرورش نباید فراموش کند که آشنایی با پیشینیان و بزرگان و سنت های ارزشمند ملی و انسانی ایرانیان، همچنین تاریخ درازآهنگ ایران زمین، با همه ی فراز و نشیب هایش، از پایه های پیکرگیری کیستی و هویت هر ایرانی است. هرچند پدیده ی جهانی شدن یا به گفته ای "احساس یکی شدن" سایه ی سنگین خویش را بر درون مایه و اهمیت" ملیت"- همچون بر بسیاری مفهوم ها و پیدیده های دیگرانسانی - فراگسترده است، ملیت و هویت ملی اما، هنوز در زندگی انسانی، حضوری چشم گیر و شایان نگرش دارد. نیز در دورنمایی دست کم چند ده ساله، بسی دور می نماید که ملیت و ملی گرایی، پایگاه مردمی خویش را از دست بنهد و پهنه ی زندگی آدمی را ترک گوید. باری" اگر ناسیونالیسم را تعلق و تعین فرد به دولت- ملت، فراتر از تعلقات دیگر فرد بدانیم ، تا زمانی که دولت- ملت ها وجود دارند، تعلق و تعین نیزهمچنان پابرجا خواهد بود. در آینده ی جهان،حداقل در قرن 21 و بر جبین قرن 21، فروپاشی واحدهای ملی دیده نمی شود."* از این رو در وارسی کامیابی و ناکامی نظام آموزش و پرورش و ارزیابی عملکرد آن، هویت ملی و ژرفابخشی و گستردگی هرچه بیشتر آن،سنگ و ترازویی بایسته و درخور است. کتاب درسی، برنامه آموزشی و پرورشی، رویکرد مدیریتی مدرسه، سرمشق های فرمان فرما برآموزش، و...؛ این ها همه در کنار دانش آموزی که دست آورد فرجامین نظام آموزشی است، شاخص های چنین بررسی مهمی می تواند باشد. هرچند متآسفانه در این زمینه – همانگونه که در بالا گفته شد- کمترین کار آماری، فراخور اهمیت و ارزش چنین جستار مهمی روی نداده یا چنانچه آماری به دست آمده است در دست پژوهشگران گذاشته نشده است؛ اما کاستی و آسیب های کلی نظام آموزشی در زمینه پرورش احساس متعادل هویت ملی در درون دانش آموزان چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. و شاید هسته ی بنیادین سخن همین است که اگر نظام آموزش و پرورش،آموزش برای زندگی را پی می گیرد و همراه با جامعه گام بر می دارد، چگونه می تواند به هویت ملی کم توجه باشد و بماند؟!

* ایران در جستجوی مدرنیته،گفت وگوی رامین جهانبگلو با اتابکی، ص 228 

مهدی بهلولی - عضو کانون صنفی معلمان استان تهران
کد مطلب: 70595
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *