۰
دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۵۳

آیا زبان عربی از زبان های ایرانی است؟

از دوران هخامنشیان تا پایان دوران ساسانیان بخش عمده ای از جهان تحت سیطره ی امپراطوری بزرگ ایران بوده است.
آیا زبان عربی از زبان های ایرانی است؟
چکیده:
از دوران هخامنشیان تا پایان دوران ساسانیان بخش عمده ای از جهان تحت سیطره ی امپراطوری بزرگ ایران بوده است.از آن جمله بسیاری از کشورهای عربی جنوب ایران و حتی آخرین پایتخت ساسانیان در مدائن درنزدیکی بغداد که امروزه به آن حلّه می گویند.پس از مفتوح شدن ایران توسط اعراب و فروپاشی آن امپراطوری شرایط تغییر نمود و زبان عربی در جغرافیای سیاسی ایران سایه افکند تا جایی که دامنه ی آن گسترده شد  وبا وجود استقلال دوباره ی سیاسی ایران، اندیشمندان بزرگ ایران از جمله ابن سینا و دیگران در قرون چهار و پنج هجری قمری آثار ماندگار خود را به عربی نگاشتند. از آن روزگار تا کنون زبان فارسی با مقاومت جانانه ای که بزرگانی چون فردوسی، نظامی گنجه ای، مولانا، سعدی و حافظ و دیگر ادیبان در حفظ آن کردند این زبان ماندگار شد اما وام واژه های فراوانی از زبان عربی را به کار گرفت. اکنون نیز در جغرافیای سیاسی ایران شهرهای عرب زبان جنوب ایران حافظ هر دو زبان هستند و زبان عربی در حوزه ی جغرافیایی ایران از زبان های ایرانی به شمار می آید. همچنانکه زبان هایِ کُردی، لری، ترکی، تاتی، گیلکی، بلوچی و ...از زبان های ایرانی هستند.
 
   مقدمه:
این روزها به سبب شرایط اجتماعی و سیاسی حاضر، دیده و شنیده می شود که گروه هایی از مردم ایران چه
--------------------------------------------------------------------------
تحصیل کرده و چه عادی تلاش در عربی زدایی از فارسی دارند و به گفته ی استاد بهاءالدین خرمشاهی در قدیم عدّه ای بی هنر و فارسی مدان با افراط در بکار بردن کلمات عربی و عربی زدگی، پدر زبان فارسی را در می آوردند و حالا هم عدّه ای با افراط یا تفریطی همسان و در جهت عکس، در عربی زدایی، زبان امروز فارسی را گرفتار وسواس بیمارگونه و بیهوده ای می سازند.(1370:ص522)استفاده از واژه هایی چون «درود» به جای «سلام»، «سپاس» به جای «تشکر»، «مهربانی» به جای «محبّت»، «آدینه»به جای «جمعه»، امکان پذیر است اما بسیاری از واژه های دیگر عربی در فرهنگ فارسی، قرن هاست که در زبان فارسی جا خوش کرده و بومی شده اند، مانند : عشق که فارسی آن «مهر» است. اگر توجه کنیم «فارسی امروز بین 55 تا 60 درصد واژه های عربی دارد.»(همان :ص527)البته زبان های دیگر هم وام واژه های فراوانی از دیگر زبان ها دارند. شاید همین مقدار نیز در زبان ترکی استانبولی واژه های عربی و فارسی وجود دارد. همچنان که در زبان عربی معاصر هم وام واژه های فارسی بسیارند. واژه هایی چون: بخشیش(بخشش)، در زبان عربی عربستان سعودی، واژه های معرّب چیز(شیء) که به زبان ترکی هم وارد شده، سراج(چراغ) خوش(خوش) در عربی عراقی، واژه های  شادی(عروسی)، زیندیگی(زندگی) در زبان هندی و...
باید توجه داشت که وام واژه، نیاز هرزبانی است که برای یاری گرفتن از آن ها سود می جوید. «راه یافتن بسیاری از واژه های عربی در فارسی نوین، این زبان را نیرو بخشیده و آن را جهانگیر کرده است که این برتری را در زبان پهلوی زبان فارسی میانه عهد ساسانی) نمی توان دید. به راستی که عربی زبان فارسی نوین را توانگر ساخت. زبان فارسی یکی از زبان های اسلامی است.»(مطهری،1362:ص97)
1.هم اکنون در محدوده ی جغرافیایی ایران زبان های زنده ی زیادی گویشور دارند. به عنوان نمونه در شمال ایران، زبان های گیلکی، تالشی، تاتی و...در جنوب ایران، زبان های عربی، لُری و...در شرق ایران، زبان های بلوچی،...و در غرب ایران، زبان های ترکی، کردی، لُری و... زبان فارسی در مرکز و همه ایران .همه ی این زبان ها صدها لهجه دارند. آن چه که مورد بحث ماست، زبان عربی است که در جنوب ایران و به ویژه در استان خوزستان در شهرهایی مانند اهواز و خرمشهر، آبادان، سوسنگرد و... در کنار زبان فارسی با آن سخن گفته می شود. از مسلّماتِ تاریخی است که تا پایان دوره ی ساسانی، بسیاری از کشورهای عربی از جمله یمن و بحرین از بخش های ایران بزرگ بوده اند. «پادشاه یمن دست نشانده ی حکومت ایران بود و بحرین محل سکونت ایرانیان بود و حاکمش از طرف پادشاه ایران تعیین می شد.»(مطهری،1362:ص 59) و
آخرین پایتخت ساسانی در تیسفون، شهر مدائن، نزدیکی بغداد(واژه ای فارسی به معنی خداداد) بوده است.
 هم اکنون زبان کردی همانطور که از زبان های ایرانی است، از زبان های سوریه و عراق و ترکیه هم هست چرا که آن کشورها هم کردستان دارند.
دو دائره المعارف بزرگ بین المللی انگلیسی نیز زبان های اصلی ایرانی را چهار زبان دانسته اند: فارسی، ترکی، کردی و عربی. همانطور که ادیان اصلی ایران را چهار دین: یهودی، مسیحی، زردشتی و اسلام دانسته اند.(لکسیکن،1988،ج11،ص249،) البته در دائره المعارف اینترنشنال که در سال 1975 در کانادا منتشر شده است زبان های ایرانی را پنج زبان نوشته است: فارسی جدید، کردی، لری، ترکی و بلوچی.
2.نکته ای که نویسنده ی کتاب«زبانِ باز» به خوبی به آن اشاره کرده است، قابل توجه است:
«این یک واقعیت تاریخی است که ایرانیان، به رغم گروش به اسلام، در برابر فشارهای سختی که برای عربی کردن جهان ایرانی وارد می شد، ایستادگی کردند و زبانشان عربی نشد.»(آشوری،ص97) اما «زبان عربی تحت تاثیر عوامل مذهبی، سیاسی و اجتماعی بیش از هر زبان دیگری در فارسی تاثیر کرده است و به آن، لغت و ترکیب و جمله داده است.»(فرشیدورد،ص نخستین،1382)متن حدود شست واژه ای ذیل از روزنامه ی صوراسرافیل درسال1907/1325شاهد این مدّعاست. در این متن تقریبا پنجاه درصد آن عربی است:
               «...هر اساسِ مخصوصی، معلومات مخصوصه دارد و بیان هر معلومات مخصوصه نیز لغات و اصطلاحاتِ مخصوصه می خواهد. و واگن چی، ساربان نمی توان گفت و تلگراف را پروانه و بَرید نمی توان نامید، وگرنه از فهماندنِ معنیِ مقصود، عاجز می شویم و همین طور که تا حالا گنگ و گیج مانده ایم، الی الابدخواهیم ماند. یعنی امروز اگر بخواهیم واقعا دارای سلطنت مستحدثه ی مشروطه با شیم ناچار لغات ِمستحدثه ی مشروطه می خواهیم.»(آشوری،ص87)
شاید بتوان گفت که عصر صفویه و قاجاریه دوران افراط استفاده از ترکیبات عربی است و روحانیون در طبقات متوسط و پایین نفوذ داشتند و عامه ی مردم هم به تقلید از آن ها ترکیبات عربی را به کار می بردند. ترکیباتی چون: ابوالزوجه به جای پدرزن، اخ الزوجه به جای برادرزن، حق الوکاله و دارالایتام و دارالترجمه، علی الحساب، لوازم التحریر، تحت الشعاع، مال الاجاره، نقلیه ی سریع السیر،{که هم اکنون نیز شایع است.}(شهیدی،1370،ص604)اصطلاحات حقوقی و قضایی، هم اکنون نیز، پر از ترکیباتی چون: اسقاط کافّه ی خیارات، عقد خارج لازم، خیارغبن، خیارعیب و... می باشد.
3.به گفته جورج سارتن، در کتاب «سرگذشت علم»، فتح ایران توسط عرب ها برایشان از جاهای دیگر با اهمیت تر بود زیرا آن ها که دلیر اما بی فرهنگ بودند با تمدّن عمیق و عالی ایرانی آشنا شدند به ویژه عباسیان از همان آغاز زیر سلطه ی معنوی ایرانیان بودند. آن ها عقاید اخلاقی و دینی را از مسقط الرأس یعنی عربستان می گرفتند و آداب و تمدن و انسانیت را از ایران کسب کردند.(صص196-197)همچنان که در قرن های چهارم و پنجم، عربی در ایران زبان علمی و فلسفی بوده است و کسانی چون ابن سینا دانشمند بزرگ ایرانی بیشترین آثار خود را به زبان عربی نوشته است، به گفته ی سارتن «تا قرن دوازدهم{میلادی}عربی زبان فلسفی و علمی یهودیان بود. بزرگترین رساله ی یهودی قرون وسطی به نام «دلاله الحائرین» تالیف موسی ابن میمون(دانشمند بزرگ یهودی)به زبان عربی بود{و نه عبری}.به علاوه کتاب های صرف و نحو عبری به زبان عربی بود نه عبری. خلاصه یهودیان قرون وسطی چنان عرب مآب شده بودند که برای فهم زبان مادری خود احتیاج به زبان عربی داشتند.(همان:صص201-202) هم اکنون هم آمیزش زبان عبری  و عربی در فلسطین اشغالی وجود دارد. در کشورهای منطقه نیز هم اکنون نفوذ زیاد زبان عربی را می توان مشاهده کرد.
«این که مولانا جلال الدین بلخی گفته است:
پارسی گو گر چه تازی خوش تر است       عشق را خود صد زبان دیگر است
و حافظ نیز گفته :
اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است      زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
چون زبان عربی را زبان دین می دانسته اند.»(مطهری1362:صص 91-92)«هرگز اعراب به قدر ایرانیان به زبان عربی خدمت نکرده اند.»(همان:ص90) و این مسئله نشان از هوش بالای دانشمندان ایرانی بوده که به ترویج و اشاعه زبان عربی همت گماشته اند. هم اکنون نیز آموختن زبان عربی برای پژوهندگان فرهنگ پربار فارسی و فراگیران و دانشجویان یک ضرورت است.(خرّمشاهی،ص526)
در دوران اقامت نگارنده این سطور در استانبول، از کارمند یک فرهنگسرا پرسیدم که شما آموزش زبان عربی در این مرکز دارید؟ او پاسخ داد:«مع الاسف،حایر.» (متاسفانه،خیر) به او گفتم: مع الاسف عربی است و او خندید. شایان یادآوری است که پس از زبان عربی بیشترین وام واژه های فارسی را می توان در زبان ترکی استانبولی دید. واژه هایی مانند: حش(خوش) در عبارت «حش گلدینیز» (خوش آمدید)، حاستانه(بیمارستان) از حَستِه(خسته=بیمار) برگرفته از شاهنامه. شاهانه(عالی)، کَروانسرا(کاروانسرا) و بسیاری واژه های دیگر. علاوه بر زبان فارسی، وام واژه های لُری فراوانی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد. واژه هایی چون: تِرازی(ترازو)، اشکمبه(شکمبه)، چلینگر(کلید ساز)، تارحینه(ترخینه)و...(جان بزرگی،1399)
4.این که از چه تاریخی خط فارسی، عربی شده است معلوم نیست اما کهن ترین متن فارسی که تاریخ دارد مربوط به قرن پنجم هجری است ولی مسلّما خط مشترک فارسی و عربی مدت ها پیش از قرن پنجم رایج بوده است.ازطرف دیگرمدارکی دردست است که درقرن های نخستین اسلامی،زبان فارسی و گویش های دیگر را به خط هایی که نزد اقلیت های دینی متداول بوده است می نوشته اند.خط هایی چون: عبری،پهلوی و مانوی.(ناتل خانلری،صص132-133)
5.دکترذبیح الله صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران،دوشهربصره و کوفه(درعراق)را دو شهرقدیمی ایرانی دانسته و آن دو را از نخستین مراکز تحقیق در زبان عربی می داندو مشاهیر ایرانی بزرگی چون«سیبوَیه فارسی(م183ه.ق)صاحب اولین کتاب بزرگ و جامع در علم نحو را که به «الکتاب» موسوم است را یاد نموده و شاگرد او «اَخفَش خوارزمی(ایرانی) و «کسائی» فارسی (م189ه.ق)و شاگرد او «فرّاء» را از ایرانیان دانشمند در توسعه ی زبان عربی گوشزد می نماید.(ص40)آن گونه که استاد سید جعفرشهیدی هم درکتاب«ازدیروز تا امروز» تاکید کرده است:«سهم دانشمندان ایرانی در پروردن این زبان وادبیات بیش از دیگرملت هاست.»(ص 600)پرداختن دانشمندان ایرانی به صورت دلخواه و غیردستوری نشان از اهمیت یادگیری این زبان داشته و دارد.
6.آن روزهایی که «یوهان ولفگانگ فون گوته»(1749-1832)و فردریش روکرت(1788-1866)فارسی یاد می گرفتند به گفته ی استاد شفیعی کدکنی در کتاب «شعرمعاصر»، دنیا چیز دیگری بود و شرق مرموز پرده از کارش برکنار نیفتاده بود.هیچگاه یک ادیب خلّاق و شاعر طراز اول فرانسوی یا انگلیسی این روزها حوصله نمی کند فارسی یاد بگیرد.(ص19)اما درمورد زبان عربی دنیا این گونه نیست.حضور بیست و پنج کشورعربی در جهان و اقتصاد پررونق پاره ای از آن کشورها سبب شده است که علاوه برکشورهای خودشان در بسیاری از کشورهای جهان، زبان عربی رونق یابد.ضمن این که یکی از شش زبان سازمان ملل نیز می باشد.نگارنده ی این سطور در کشورهایی چون فرانسه،بلژیک،ترکیه،ارمنستان،گرجستان،هندوستان،و چند کشوردیگربا عرب زبان ها گفتگو و تبادل فرهنگی داشته است.اهمیت ارتباط اقتصادی در فراگیری زبان عربی را استاد سید جعفرشهیدی این گونه بیان کرده است:
«فراگرفتن این زبان و ادبیات برای ما سود چندانی ندارد.تنها از نظر تجارتی و بازاریابی شاید بتوان از آن به عنوان وسیله  استفاده کرد...(همان:ص599) ایشان دراهمیت آموزش زبان عربی به دانشجویان و دانش آموزان می نویسند:
«بیش از ده قرن،دانشمندان کشور ما مطالب گوناگون علمی را دررشته های مختلف بدین زبان نوشته اند.ما اکنون برسردوراهی قرار گرفته ایم.یا باید بگوییم فرهنگ ما،تمدن ما،به دوره ی ساسانی پایان یافت و ما در طول این چهارده قرن یک قدم در دنیای علم پیش نرفته ایم...یا این که با سربلندی بگوییم ما اگردرزمینه ی صنعت و علوم تجربی به پای ملل پیشرفته نمی رسیم،در زمینه ی علوم انسانی و معارف بشری از همه ی ملّت های جهان پیش تریم.اگرطریقه ی دوم را قبول داریم آن وقت است که نمی توانیم به روی زبان و ادبیات عربی خط بطلان بکشیم.ما یکباره نمی توانیم بیش از یکصد هزار مجلد کتاب را که در بیش از 20شاخه از علوم و فنون نوشته شده نادیده بگیریم و رابطه ی خود را با گذشته ی خویش قطع کنیم.»(همان:ص605)
7 .نگارنده ی این سطورچند سال پیش به نمایندگی از دفترتالیف کتاب های درسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی(گروه عربی)،دریکی از برنامه های رادیویی به همراه استادی از گروه عربی دانشگاه تهران و کارشناسی از آموزشگاه های آزاد در رادیو فرهنگ، مناظره ای داشت.همکاری که از دانشگاه تهران آمده بودند می گفتند علت این که فراگیران ما در مدارس و دانشگاه ها به زبان عربی روی خوش نشان نمی دهند این است که ما در طول تاریخ از عرب ها آسیب دیده ایم و این حافظه ی تاریخی مانع آموزش درست می شود. درپاسخ به ایشان گفتم اگرآسیب دیدن از کشوری مانع آموزش باشد پس باید یادگیری زبان انگلیسی هم این مشکل را داشته باشد چون در طول تاریخ ما از انگلیسی ها و آمریکایی ها هم ضربات مهلکی خورده ایم اما آموزش زبان آن هارا خانواده ها از کودکی برای فرزندانشان جدی می گیرند چون زبان انگلیسی یک زبان بین المللی و علمی است وبه آن به دیده ی ابزار پیشرفت می نگرند.اگربه زبان عربی هم به عنوان یک زبان پرکاربرد در دنیای جدید درنظربگیریم و درآموزش آن نگاه تاریخی نداشته باشیم و روند آموزش آن را در مراکز آموزشی تسهیل کنیم آن گاه آموزش زبان عربی به عنوان یک زبان ایرانی و بین المللی روند بهتری خواهد داشت.نگاهی که پاره ای از اندیشمندان به زبان عربی دارند نگاه درستی نیست وآن چنان تعصب دارند که حتی «واژه های عربی موجود در زبان فارسی را به منزله ی بیماری خوره و سرطان می دانند...»(جواهرکلام،1382:ص36)
اگرواقع بینانه به زبان عربی بنگریم و آن را علاوه براین که زبان فهم قران ،فهم مسائل دینی ،کمک به فهم متون کلاسیک فارسی چون کلیات سعدی،اشعارمولانا و حافظ،عامل ارتباطی و تجاری و اقتصادی با کشورهای عرب و عامل ارتباط مسلمانان جهان درمناسک حج و عتبات است،یک زبان ایرانی بدانیم که بخش بزرگی از هموطنان ما به این زبان سخن می گویند آن گاه تعصب را کنار گذاشته و درآموزش آن همت می گماریم.(جان بزرگی،1390،ص 71)شایان ذکراست که آموزش زبان های دیگرهم در نظام آموزشی رسمی، وضعیتی بهتراز آموزش زبان عربی ندارند و کسانی که توانسته اند از مهارت بهتری در هرزمینه ی آموزشی برخوردارباشند علاوه بر آموزش رسمی،از آموزش ها غیررسمی و کمکی استفاده نموده اند.
8.علی جواهر کلام در خاطراتش نکته ی جالبی را در باره ی معلم سرخانه اش (معلم خصوصی اش) روایت می کند که شاهدی برآموزش های ضعیف رسمی مراکزآموزشی است:
«پدرم آخوندی به نام ملّا غلام را به منزل دعوت کرد که معلم سرخانه باشد.ملّا غلام اصلا اهل اردبیل اما متولد کاظمین،بزرگ شده ی نجف و ساکن تهران بود.خدا رحمتش کند نه ترکی درست بلد بود،نه عربی کربلایی ونه فارسی تهرانی،ولی مرحوم والد می گفت ملا غلام نماز شبش ترک نمی شود و برای معلمی، آدم بی نظیری است.»(ص16)
9. دریک رُمان، که توسط خانمی جوان(عطیه ی عطارزاده،متولد1363)نوشته شده و طی چهارسال(تا1400)به چاپ بیست و دوم رسیده است نگاهی عمیق و خوشبینانه به زبان عربی شده وتحت تاثیر نوشته های عربی ابن سینا، تا جایی آن را بالا برده که آن زبان را «زبان جادویی» خوانده و چنین نگاشته است:
«مامجموعه ی کاملی از کتاب قانون و سایر آثار بوعلی داریم.حتی بعضی شان به زبان عربی هستند و خواندنشان برای ما سخت است.از آنجا که بوعلی بسیاری از رساله هایش را به زبان عربی نوشته،فکرمی کنم این زبان باید زبانی جادویی و منحصر به فرد باشد و گرنه چه لزومی دارد یک فارسی زبان به سخت ترین زبان دنیا بنویسد.مادر، اما می گوید در زمان بوعلی نوشتن به زبان عربی رایج بود،چرا که اصلا عربی،زبان معیار آن دوره بوده است.اما به نظر من همیشه انتخابی در کاراست و هیچ کس دراین جهان مجبور به انجام کاری نیست.»(صص:35-36)
10.نکته ای که در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» برآن تاکید شده است این است که زبان عربی زبان یک کتاب(قران)است و زبان یک دین(اسلام)است نه زبان یک قوم و یک ملّت.(ص:91)این نکته بسیار به جاست و جای تعصب ندارد که بگوییم چون عرب ها در گذشته چنان کرده اند و هم اکنون چنین می کنند پس زبان آن هارا نباید آموخت.حتی اگربا نگاه خصمانه هم به قومی نظرباید نمود، باید دانست که برای پیروزی بردشمن،زبان آن قوم را باید آموخت تا بتوان با او مقابله کرد.هرچند که دردنیای جدید و درقرن بیست و یکم آن قدر فرهنگ ها با هم در تعامل هستند که چنین بینش هایی دیگر جایگاه خود را از دست داده اند.امروزه زبان عربی علاوه برزبان دین و کتاب بودن به یک زبان تجاری و اقتصادی و فرهنگی هم تبدیل شده است که آموختن آن اجتناب ناپذیراست.
11.شاید ماهم اگرآموزش زبان عربی را با آموزش زبان انگلیسی درهندوستان درسخنرانی ماهاتما گاندی(1869-1948)دردانشگاه هندوی بنارس مقایسه کنیم،قیاسی درست نباشد.ایشان درسخنرانی خود درتاریخ چهارم فوریه 1916 (حدود105سال پیش)درمخالفت با یادگیری زبان انگلیسی به دانش آموزان هندی می گوید:
«من در یک گفتگوی خودمانی با استادان دانشگاه پونا از آن ها شنیدم که گفتند: هرجوان هندی برای یادگیری زبان انگلیسی باید شش سال از بهترین سال های عمرش را صرف آموختن زبان انگلیسی کند و اگراین سال ها را در تعداد فراگیران ضرب کنیم، هزاران سال ازعمر فرزندان ما هدر می رود و همین باعث می شود جوانان ما ابتکار و خلاقیتی نداشته باشند.»(ام کی گاندی.اُآرجی/اسپیچز)اما واقعیت این است که هرچند انگلیسی شدن هند سبب از بین رفتن زبان فارسی دراین شبه قاره شد ولی به گفته ی بسیاری از صاحب نظران عامل پیشرفت آن ها در زمینه صنعت و تکنولوژی به ویژه نرم افزارو سخت افزار رایانه و پیوند تجاری خوب از طریق این زبان به دست آوردند.هرچند نرم افزارهای ترجمه ی زبان های گوناگون تا نیاز به آموختن زبان ها را تا حدی مرتفع کرده است اما هنوز تا بی نیازی کامل به آموختن حقیقی زبان های خارجی بسیار مانده است.
12.اما رویکرد نوین آموزش زبان عربی که در سازمان پژوهش از حدود یک دهه ی پیش آغازشد و نگارنده نیز عضوفعال شورای برنامه ریزی آن بوده است بازتاب خوبی درمیان معلمان،دانش آموزان و والدین آن ها داشته است.این رضایت بالا دریک پروژه ی پژوهشی در سال1390گزارش گردید.(همان منبع: ص 5ضمیمه)نگارنده شخصا درسمینارهای معلمان استان های اصفهان،مازندران،ایلام،خوزستان(رامهرمز)،تهران(مناطق18،5،1،9 آموزش و پرورش) شرکت داشته و نظرات معلمان و دانش آموزان را به تیم تالیف گزارش داده و اعمال شده است.باید به خاطرداشت که«برای اشاعه ی برنامه های درسی جدید لازم است علاوه برارزشیابی ها،ازموقعیت های متنوع تعاملی همچون برگزاری نشست های هم اندیشی،همایش ها،جزوات آموزشی،بروشورهای راهنما،فیلم ها و تبلیغات رسانه ای نیز استفاده نمود.»(جان بزرگی و مظاهری:1392،ص18)این روزها البته آموختن از شبکه های اجتماعی اینترنتی توانسته است آموزش های دیگر را تحت الشعاع قراردهد.
 
نتیجه گیری:
زبان عربی از آغاز تمدن بزرگ ایران در دوران هخامنشیان تا پایان دوران ساسانیان درحوزه جغرافیای سیاسی ایران بوده است و پس ازمفتوح شدن ایران توسط اعراب برتمام ایران غلبه یافته و با اسقلال دوباره ی ایران و ماندگاری زبان فارسی توسط بزرگانی چون فردوسی همچنان از وام واژه های این زبان به وفور بهره برده است و آثارفراوانی به این زبان توسط اندیشمندان بزرگ ایران تولید شده است که بیش از صدوبیست هزارعنوان می باشد.دردنیای مدرن و تمامیت ارضی ایران،درجنوب کشور بسیاری از شهروندان ایرانی عرب زبان زیست می کنند که درجغرافیای سیاسی ایران همچنان که خود ایرانی بوده و به ایرانی بودن خود افتخاردارند،زبانشان نیز از زبان های ایرانی است.همان طورکه زبانی های،کُردی،لری،بلوچی،ترکی،تاتی،گیلکی و...از زبان های ایرانی به حساب می آیند.آشنایی هرایرانی به زبان هایی که در کشورش سخن گفته می شود،امتیازی ملی و یک فضیلت به شمار می رود.این شعراستاد شهریارکه در باره ی زبان ترکی سروده اند درباره ی زبان عربی و دیگرزبان های ایرانی نیزصادق است:
ترکی ما بس عزیزاست و زبان مادری         لیک اگر«ایران» نگوید لال بادا این زبان
 
---------------------------------------------------------------------------
علی جان بزرگی«جهانی»
عضو شورای برنامه ریزی درسی عربی سازمان پژوهش، برنامه ریزی و تالیف کتب درسی
منابع:
1.آشوری،داریوش،زبان باز،نشرمرکز،چاپ سوم،تهران:1389
2.فرشیدورد،خسرو،عربی در فارسی،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ هفتم،تهران:1382
3.سارتن،جورج،سرگذشت علم،ترجمه ی احمد بیرشک،چاپ دوم،سازمان کتاب های جیبی ایران،تهران:1343
4.جان بزرگی«جهانی»،علی،وام واژه های لُری مکی آبادی در ترکی استانبولی،روزنامه ی مردمسالاری،دوم اسفند1399
5.صفا،ذبیح الله،تاریخ ادبیات ایران،خلاصه ی جلد اول و دوم،چاپ بیست و سوم،انتشارات ققنوس،تهران:1384
6.شهیدی،سید جعفر،از دیروز تا امروز،چاپ اول ، نشر قطره،تهران:1379
7.جواهرکلام،فرید،خاطرات علی جواهرکلام،چاپ اول،نشر آبی،تهران:1382
8.جان بزرگی،علی،اعتباربخشی راهنمای برنامه ی درسی عربی دوره ی متوسطه ،سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش،تهران:زمستان 1390
9.جان بزرگی،علی و حسن مظاهری،مطالعه ی تطبیقی اشاعه ی برنامه های درسی کشورهای :فرانسه،ژاپن،هند و مالزی به منظور ارائه ی الگوی پیشنهادی برا برنامه ریزی درسی ایران،سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی وزارت آموزش و پرورش،تهران: 1392
10.خرمشاهی،بهاءالدین،سیربی سلوک،چاپ اول،انتشارات معین،تهران:1370
11.ناتل خانلری،پرویز،نامه ی مینوی،زیرنظر حبیب یغمایی و ایرج افشار،تهران:1350
12.مطهری،مرتضی،خدمات متقابل ایران و اسلام،دفترانتشارات اسلامی،قم:1362
13.عطارزاده،عطیّه،راهنمای مردن با گیاهان دارویی،تهران:نشر چشمه،چاپ بیست و دوم،1398
1.Lexicon Universal Encyclopedia,vol:11,p:249,New York,N.Y,1983
2.Encyclopedia International,vol:9,P:349,Canada,1975
3.mkgandi.org/speeches,
Source: This speech is taken from the selected works of Mahatma Gandhi, Vol V, The voice of Truth Part-1,Some famous Speeches,p.3to 13
 
کد مطلب: 159459
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *