۲
دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۱۳

بررسی علل ناکامی احزاب در ایران دوره پهلوی

بررسی علل ناکامی احزاب در ایران دوره پهلوی

تشکیل حزب و تحزب در ایران بیش از یک قرن سابقه دارد . اواخر دوره قاجار ، در جریان آشنایی ایرانیان با تحولات غرب ، برخی از روشنفکران و نخبگان سیاسی برای ایجاد تغییر و تحول در ساختار سیاسی ایران و خروج از وضعیت اجتماعی – سیاسی این دوره ، اقدام به تاسیس حزب کردند . بنابراین با توجه به سابقه ای چنین طولانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان سوم دیروز و توسعه یافته امروز به نظر می رسد باید احزاب در ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار باشند و فعالیت های حزبی سامان بخش فعالیت های سیاسی ما ایرانیان باشد . اما در عمل می بینیم و می شنویم که احزاب سیاسی در عرصه های سیاسی اجتماعی ما ایرانیان نقش بایسته ای ندارند و با مشکلات بسیار دست به گریبانند .
محققان و نخبگان سیاسی و اجتماعی دلایل مختلفی را در ناکامی احزاب عنوان می کنند . برخی فرهنگ استبدادی و فردگرایانه ما را دلیلی بر ناکارآمدی احزاب و فعالیت حزبی می دانند و برخی دیگر با رد آن ، دلیل را در ساختارهای بسته و استبدادی حکومت ها و بالا بودن هزینه فعالیت های سیاسی و حزبی می دانند . هر یک از این دو گروه برای اثبات مدعای خود و رد سخنان گروه دیگر دلایل و شواهدی را طرح و ارائه می کنند . که ما در ادامه ابتداء به تعریف کوتاهی از حزب می پردازیم پس از آن با ذکر تاریخ کوتاهی از شکل گیری و فعالیت حزبی به ارائه دلایل این دو گروه خواهیم پرداخت . سپس نشان خواهیم داد که برای ناکامی احزاب و فعالیت های حزبی باید دلایل دیگری جست . در واقع فرضیه ما در این نوشتار آن است که نداشتن پایگاه اجتماعی قوی و عموما دولت ستیز بودن احزاب عمده ترین دلایل ناکامی احزاب در ایران بوده است . دلایلی که هم بی رغبتی ایرانیان به فعالیت حزبی را به خوبی نشان می دهد و هم برخوردهای سخت حکومت ها با احزاب و پر هزینه بودن فعالیت های حزبی و سیاسی در ایران را توجیه می نماید . لازم به ذکر است که عمده توجه ما در این نوشتار بر احزاب دوره پهلوی دوم تا پیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ خواهد بود لیکن بنا به ضرورت اشاراتی به احزاب دوره های قبل نیز خواهیم داشت .
تعریف حزب
در حالی که عموما نخبگان و فعالان سیاسی همواره کلمه حزب را به گونه ای به کار می برند که گویی تعریفی کاملا روشن و مشترک از آن در ذهن گویندگان و شنوگان نقش می بندد لیکن مختصر دقتی در مفهوم این واژه به خوبی نشان می دهد که این اصطلاح سیاسی نیز هم چون بسیاری مفاهیم دیگر نه تنها دارای معنی روشن و مشخصی نیست بلکه همواره در هاله ای از ابهام قرار دارد . سیاست مداران چپ و راست هر یک با توجه به دیدگاه خود از آن برداشتی خاص دارند و روزنامه نگاران معنای دیگری از آن می پردازند . در این میان اندیشمندان و نخبگان سیاسی و اجتماعی نیز بر سر معنای این واژه اتفاق نظر ندارند چنان که آنتونی گیدنز در تعریف حزب می گوید : « حزب سیاسی را می توان به عنوان سازمانی که هدفش دستیابی به تسلط مشروع بر حکومت از طریق فرایند انتخابات است تعریف کرد . » این در حالی است که وی بر این باور است که سازمان هایی را که برای کسب قدرت تلاش می کنند مادامی که از سوی دولت به رسمیت شناخته نشده باشند باید از دایره تعریف حزب خارج کرده و بهتر است این سازمان ها را فرقه سیاسی و یا جنبش بنامیم . اگر این تعریف از حزب را بپذیریم به خوبی خواهیم دید که بسیاری از احزاب سیاسی ایران از قبل از مشروطه تا انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران از دایره این تعریف خارج خواهند شد و به اصطلاح بحث و گفت و گو درباره آن ها از حیث انتفاء خارج خواهد بود . اما ادموند بورک در تعریف حزب سیاسی می گوید : « هیئتی از مردم است که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش مشترک بر اساس برخی اصول سیاسی مورد توافق ، متحد شده اند . » در این تعریف چنان که می بینیم بر وجه قانونی بودن و مشروعیتش از سوی دولت اشاره ای نشده است . حتی تاکیدی که بر " سازمان " در تعریف گیدنز وجود داشت در تعریف بورک نادیده گرفته شده است . اما به عقیده گتل : « حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می کنند و با استفاده از حق رای خود می خواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند . » در این تعریف نیز بر مشارکت سیاسی در قالب رای دادن و شرکت در انتخابات به منظور کسب قدرت و تاثیرگذاری برآن تاکید شده است و به اصطلاح نظامی دموکراتیک و مبتنی بر انتخابات را فرض دانسته است . حال با توجه به این تعریف احزابی را که با حکومتی استبدادی و در جهت برقراری نظامی دموکراتیک مبارزه می کنند چگونه باید مورد داوری قرار داد ؟ به ویژه آن که بدانیم بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی در دهه پنجاه با تشکیل شاخه نظامی به صف مبارزه مسلحانه با دولت پهلوی پیوستند . در این میان تعریف نخبگان ایرانی از حزب و فعالیت حزبی نیز خود جای تامل دارد چنان که محمد نخشب با باور به این که حزب شکل عالی مبارزه است و با تاکید بر پیوند میان فعالیت حزبی و مبارزات اجتماعی ضمن انتقاد از دیدگاه های مارکسیستی و نخبه گرایانه در مورد حزب می گوید

محققان و نخبگان سیاسی و اجتماعی دلایل مختلفی را در ناکامی احزاب عنوان می کنند . برخی فرهنگ استبدادی و فردگرایانه ما را دلیلی بر ناکارآمدی احزاب و فعالیت حزبی می دانند و برخی دیگر با رد آن ، دلیل را در ساختارهای بسته و استبدادی حکومت ها و بالا بودن هزینه فعالیت های سیاسی و حزبی می دانند
: « قدرتی که از اتحاد مردمی همفکر و مبارز ایجاد شده ، در راه برانداختن نیروهای مخالف خود و در راه پیشرفت به سوی مقصد اجتماعی خود وظایف مختلف و گوناگونی به عهده دارد . » از سوی دیگر نیروهای چپ الحادی نظیر حزب توده با تاسی و تقلید از الگوی سازمانی و حزبی رایج در اتحاد جماهیر شوروی سابق براین باور بودند که : « ترکیب کار مخفی و کار علنی و تکیه بر روی اقلیتی به نام " پیشاهنگ " باصطلاح طبقه کارگر برای جذب مردم و یورش به دژ سرمایه داری و تصرف آن برای ایجاد نظام " سوسیالیستی " هدف غایی و نهایی » حزب است . در حالی که اندیشمندان سیاسی مشارکت احزاب را در انتخابات در جهت کسب قدرت یکی از محوری ترین ویژگی های فعالیت حزبی می دانند بسیاری از فعالان سیاسی ایرانی از حزب ، سازمانی مبارز در جهت تغییر نظام سیاسی را در ذهن داشتند . حال با توجه به چنین تعریفی از حزب در ادامه به بیان کوتاهی از تاریخ حزب و چگونگی شکل گیری آن در ایران می پردازیم .
تاریخچه شکل گیری حزب در ایران
یقینا برای پیگیری و ریشه یابی شکل گیری حزب در ایران باید به اواخر دوره قاجار و مبارزات مردم ایران در جریان مشروطه خواهی رجوع کرد . در این دوره که بنا به دلایلی نظیر آشنایی تحصیل کردگان با پیشرفت تمدن غرب و یا مهاجرت گسترده کارگران ایرانی به قفقاز و باکو بخشی از جامعه ایران به فکر تحدید قدرت پادشاه و حاکمیت قانون افتاد . بنابراین آنان برای تحقق آرمان های خود اقدام به تاسیس تشکل ها و جمعیت هایی کردند که این تشکل ها و سازمان ها هسته های اولیه احزاب بعدی شدند چنان که ریشه های حزب اجتماعیون عامیون که در مجلس شورای ملی دوره مشروطه حضور داشته به " انجمن های غیبی " می رسد که در شهرهای تهران و تبریز و رشت شکل گرفته بودند . و بسیاری از چهره های شناخته شده انقلاب مشروطه نظیر : ملک المتکلمین ، میرزا ابوالقاسم صور اسرافیل ، محمد رضا مساوات ، میرزا یحیی دولت آبادی ، سید جمال الدین واعظ اصفهانی و ... در انجمن غیبی تهران عضویت داشتند که جزو نام آوران و بزرگان جنبش مشروطه خواهی به شمار می روند . اما پیش از آن ، این احزاب و تشکل های ارمنی نظیر هنچاک و داشناک بودند که به جهت وجود محدودیت های شدید در ترکیه متوجه ایران شدند و با فعالیت در ایران نه تنها در انقلاب مشروطه به یاری و کمک ایرانیان برخاستند بلکه پیش از آن به تشکیل برخی گروه ها نظیر گروه مطالعاتی سوسیال دموکرات تبریز اقدام کردند . در واقع در آستانه انقلاب مشروطه « سی انجمن طرفدار مشروطه در صحنه سیاسی پدیدار شدند که برخی از آنها مانند " انجمن اصناف " ، " انجمن مستوفیان " و " انجمن طلاب " جزو انجمن های حرفه ای و برخی دیگر مانند " انجمن آذربایجانی ها " ، " انجمن ارامنه " ، " انجمن یهودیان " ، " انجمن زرتشتیان " و " انجمن ایرانیان جنوب " از دسته های قومی بودند » . بنا به برخی روایات حیدرعمو اوغلی پس از پیوستن به حزب سوسیال دموکرات روسیه تلاش کرده بود تا در مشهد شاخه ای از این حزب را تاسیس کند که بنا به دلایلی موفق نشد و بعدها در تهران تلاش کرد تا " انجمن آذربایجانی ها " را تبدیل به هسته اولیه این حزب نماید . در این دوره انجمن ها و گروه های دیگری نظیر کمیته انقلابی ، مجمع آدمیت و انجمن مخفی نیز حضور داشتند . چنان که همین انجمن مخفی که بیش تر از طبقه متوسط سنتی تشکیل شده بود با افرادی هم چون سید محمد طباطبایی و بازار ارتباط داشته است .
اما « در سال اول فتح تهران رجب ۱۳۲۷ قمری مطابق ۱۹۰۸ میلادی در ایران دو حزب پیدا شد : یکی انقلابی ، دیگر اعتدالی و در همان سال بعد از افتتاح مجلس دوم این دو حزب باسم " دموکرات عامیون " و " اجتماعیون اعتدالیون " رسمی شد و خودشان را بمجلس معرفی کردند . احزاب دیگر نیز مثل " اتفاق و ترقی " وجود داشت اما چون در مجلس نماینده نداشتند گل نکرده کاری از پیش نبردند . » حزب اعتدالیون بیش تر مدافع منافع طبقه اعیان بود و مخالف کشتن و از میان بردن مستبدان . در این حزب افرادی هم چون سپهدار اعظم تنکابنی ، دولت آبادیها ، سید عبدالله بزرگ بهبهانی و سید محمد بزرگ طباطبایی دو پیشوای مشروطه و غالب متنفذین و عیان و روحانیون عضو بودند . در مقابل دموکرات ها به سبب اعتقاد به " تفکیک کامل قوه سیاسی از قوه روحانی " ، " ایجاد نظام اجباری " ، " تقسیم املاک بین رعایا " ، " قانون منع احتکار " ، " تعلیم اجباری " ، " بانک فلاحتی " ، " ترجیح مالیات غیر مستقیم بر مستقیم " و " مخالفت با مجلس عیان " مورد هجوم علما و گروه انبوهی از رعایا و توده قرار گرفتند . عاقبت این دو حزب بر سر اولتیماتوم روسیه به شکلی کاملا جدی رو در روی هم قرار گرفتند وبا شکست دموکرات ها و اخراج شوستر از ایران ، مجلس به وسیله دولت و نایب السلطنه به تعطیلی کشیده شد و روسای حزب دموکرات به قم تبعید شدند . اما سرانجام پس از کش و قوس های بسیار و اتفاقات جنگ جهانی اول سرنوشت ایران چنان رقم خورد که هر دو حزب منحل شدند . با پیروزی
در حالی که عموما نخبگان و فعالان سیاسی همواره کلمه حزب را به گونه ای به کار می برند که گویی تعریفی کاملا روشن و مشترک از آن در ذهن گویندگان و شنوندگان نقش می بندد لیکن مختصر دقتی در مفهوم این واژه به خوبی نشان می دهد که این اصطلاح سیاسی نیز هم چون بسیاری مفاهیم دیگر نه تنها دارای معنی روشن و مشخصی نیست بلکه همواره در هاله ای از ابهام قرار دارد
انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه و به قدرت رسیدن بلشویک ها و سیاست های اولیه آنان مبنی بر عدم دخالت در کشورهای دیگر از جمله ایران فضای مناسبی برای فعالیت های حزبی مهیا شد و حزب دموکرات دوباره شکل گرفت . در این دوره حزب دیگری در رقابت و مخالفت با حزب دموکرات با نام " تشکیلات دموکرات های ضد تشکلی " به سرکردگی سید محمد کمره ای تشکیل شد که روزنامه ستاره ایران ارگان رسمی این حزب بود . جدال بین این دو حزب علی رغم قرارهایی که حزب دموکرات با دولت بر سر برگزاری انتخابات دوره چهارم مجلس گذاشته بود موجب به تعویق افتادن این انتخابات شد . پس از چندی حزب تشکیلات دموکرات ضد تشکلی از بین رفت لیکن موجبات دو دستگی را در بین نیروهای حزب دموکرات از خود به یادگار گذاشت . با مطرح شدن قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الوله و موضع گیری برخی از اعضای حزب دموکرات در حمایت از این قرارداد ، حزب دموکرات یک بار دیگر طعم اضمحلال را چشید .
در مجلس چهارم علاوه بر باقی مانده های احزاب اعتدالی و ضد تشکیلات ، سید حسن مدرس اقدام به تشکیل حزب اصلاح طلبان کرد که اکثریت این مجلس را به همراه داشت . حزب دیگری در این زمان به وسیله دو تن از اعضای حزب دموکرات و اعتدالی قدیم به نام های میرزا محمد صادق طباطبایی و شاهزاده سلیمان میرزا که در مهاجرت به سر می بردند تشکیل شد که بعدها حزب سوسیالیست نام گرفت و متمایل به روسیه بود . حزب سوسیالیست تلاش می کرد تا با ایجاد شاخه های حزبی در شهرهای مختلف به حزبی فراگیر ملی تبدیل شود . در میان آشوب و جنگ های داخلی در بین احزاب رقیب و تنش های بازمانده از جنگ بین الملل اول سرانجام رضاخان میرپنج از سوی شاه به سردارسپهی انتخاب شد تا این قزاق راه خود را برای ورود به قدرت و تسلط کامل بر کشور هموار کند . در واقع رضاخان سردارسپه که روزنامه ها به او لقب ناجی داده بودند به همراه سید ضیاء نخست وزیر بدون لقب ایران در هنگام تشکیل کابینه شعارها و اهدافی را مطرح کردند که آرمان بسیاری از مبارزان و احزاب دوره مشروطه به شمار می آمد . آنان « مدعی شدند که با پایان بخشیدن به هرج و مرج داخلی ، ایجاد دگرگونی اجتماعی و نجات کشور از اشغال بیگانه دوره رستاخیز ملی را آغاز خواهند کرد . » برآمدن رضاخان اگر چه با امیدهای بسیاری همراه بود اما دیری نپایید که برخی از نخبگان و فعالان سیاسی با درک نیات واقعی رضاخان و کشف چهره کریه استبدادی او ، علیه او به مخالفت و مقاومت برخاستند. در مجلس پنجم حزب تجدد که به وسیله افرادی هم چون علی اکبر داور ، عبدالحسین تیمورتاش و سید محمد تدین تشکیل یافته بود با کمک رضاخان صاحب اکثریت شد . حزب تجدد اگر چه از تحصیل کردگان غرب تشکیل شده بود که پیش تر پشتیبان دموکرات ها بودند اما بنا به دلایلی از این عنوان دوری می جستند . سرانجام رضاخان در سال ۱۳۰۴ به سلطنت رسید و « با ایجاد و تقویت سه پایه نگهدارنده اش – ارتش نوین ، بورکراسی دولتی و پشتیبانی دربار – برای تثبیت قدرت خود گام برداشت » پس از آن در همه دوره های انتخابات مجلس از دوره ششم تا سیزدهم شخص او بود که تعیین می کرد چه کسی به مجلس راه یابد . حزب تجدد که از حامیان اصلی و صادق رضاخان بوده و او را در رسیدن به قدرت بی دریغ مورد حمایت قرار داده بود نخست به حزب ایران نو و سپس به حزب ترقی تغییر نام یافت اما علی رغم همراهی ها و انعطاف هایش مورد سوء ظن رضاخان قرار گرفته و غیرقانونی اعلام شد . حزب سوسیالیست نیز منحل شد و فرقه کمونیست مورد پیگرد و سرکوب پلیس قرار گرفت . در واقع در دوره رضاخان هرگونه فعالیت سیاسی و حتی صنفی با بدگمانی و سوء ظن شدید مواجه شده و به شدت سرکوب می شد . در این دوره اگر چه هر نوع مخالفتی در داخل به سختی سرکوب می شد مانند سرکوب معترضان مسجد گوهر شاد ، لیکن در خارج ازمرزها انتقادات علیه رضاخان به وسیله نخبگان سیاسی ایرانی خارج از کشور ادامه داشت . البته در داخل نیز گویی اعتراضات را علی رغم سرکوب پایانی نبود . و شاید یکی از معروف ترین گروه هایی که در این دوره فعالیت می کرده و دستگیر و مجازات شد گروه معروف به " پنجاه وسه نفر " بود . رضاخان که با جنگ بین الملل اول آمده بود با جنگ بین الملل دوم رفت . و جای خود را به فرزند خود ، محمد رضا ، داد . از به قدرت رسیدن محمد رضا تا برآمدن انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ احزاب و سازمان های بسیاری شکل گرفته و دست به فعالیت و مبارزه زدند . « احزاب و جريان‌هاي سياسي و فكري در اين عصر عمدتا داراي سه گرايش عمده"ليبراليستي و ملي گرايانه»،«ديني و سنتي» و «ماركسيستي و كمونيستي" بوده‌اند كه اكثرا به دليل عدم اقتدار شاه جوان و حاكم شدن جو نسبتا آزاد بر جامعه بيشترين بهره را از اين فضا بردند وبه همين دليل يكي از مهمترين دوره‌هاي تحزب در ايران را پديد آوردند كه نكات بسياري براي توضيح و تشريح و تامل در آن موجود است. » هنوز بیش از سیزده روز از رفتن رضاخان نگذشته بود که حزب توده در ایران اعلام حضور کرد . بنیانگذاران این حزب از اعضای جوان گروه پنجاه و سه نفر بودند و در اولین اقدام
حزب تجدد که از حامیان اصلی و صادق رضاخان بوده و او را در رسیدن به قدرت بی دریغ مورد حمایت قرار داده بود نخست به حزب ایران نو و سپس به حزب ترقی تغییر نام یافت اما علی رغم همراهی ها و انعطاف هایش مورد سوء ظن رضاخان قرار گرفته و غیرقانونی اعلام شد
سلیمان میرزا اسکندری ، دبیرکل حزب اجتماعیون سابق را به دبیرکلی برگزیدند . حزب دیگری که در این دوره تاسیس شد حزب اراده ملی به وسیله سید ضیاءالدین طباطبایی بود . « سید ضیاء الدین طباطبائی با استفاده از ظواهر مذهبی و ناسیونالیسم همه علماء زمین دار و ملاک و خان ها و دوله های رمیده از ستم رضاشاهی و عده کثیری از مدعیان آزادیخواهی را بگرد خود جمع کرد . » در مقابل این دو حزب که یکی به شوروی و دیگری به انگلیس تعلق خاطر داشتند ، حزب دیگری با نام حزب ایران به وسیله تحصیل کردگان و روشنفکران اروپا دیده تشکیل شد که روزنامه شفق به مدیریت و صاحب امتیازی دکتر شمس الدین جزایری ارگان رسمی این حزب بود . با پیوستن احزاب دیگری هم چون حزب میهن و حزب جنگل ( که یک گروه سیاسی در گیلان بود ) به حزب ایران و حضور افراد وجیه المله ای هم چون دکتر کریم سنجابی در این حزب ، حزب ایران به یکی از قدرتمندترین احزاب این دوره تبدیل شد و تلاش کرد تا با دو حزب دیگر تمایزگذاری کند و به ویژه به مخالفت با حزب اراده ملی سید ضیاء پرداختند . حزب ایران و بقیه ملی گرایان ضمن پذیرش مشروعیت نظام پادشاهی و قبول شخص شاه تلاش داشتند تا با انجام اصلاحاتی در جهت بسط عدالت و تعدیل ثروت در ذیل وطن دوستی و آزادیخواهی فعالیت نمایند . احزاب دیگر این دوره عبارتند از : حزب میهن پرستان ، حزب استقلال ، حزب پیکار ، حزب موسکا ، حزب زحمتکشان . در کنار این احزاب سراسری ، احزاب محلی هم رو به افزایش نهاد که برخی از آن ها عبارتند از : حزب برادران به ریاست آقا سید نورالدین حسینی در شیراز ، انجمن تبلیغات اسلامی به ریاست سید یحیی نظام زاده و حزب خزان به ریاست حسین مجمع الصنایع ، هر دو در سبزوار . اما همه این شور و نشاط سیاسی و فعالیت های حزبی پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ به یک باره گویی دود شد و به هوا رفت . از خاکستر کودتا هیچ نهالی و دانه ای جوانه نزد تا این که گروه های چریکی از راه رسیدند و سراسر دهه پنجاه را با سرخی خون خود و تلاشی بی سرانجام به نام خود ثبت کردند . این گروه های چریکی به سبب خصلت ویژه مبارزاتی خود و حساسیت حاکمیت از توان عضوگیری پایینی برخوردار بودند لذا علی رغم پندار خود هیچ گاه در متن و بطن جامعه تاثیر محسوسی به جا نگذاشتند . در واقع در دوره پهلوی دوم ما با چهار دسته از احزاب رو به رو هستیم که عبارتند از : یک ) احزاب چپ نظیر حزب توده و انواع گروه های چریکی و مائوئیستی ؛ دو ) احزاب ناسیونال لیبرال مانند حزب ایران ؛ سه ) احزاب دولت ساخته مانند حزب رستاخیز ؛ چهار ) احزاب التقاطی که تلاش می کردند بین افکار و اندیشه های چپ و اسلام پیوند و آشتی ایجاد کنند مانند سازمان مجاهدین خلق یا چنان که بعدها معروف شدند منافقین . در فضای خفقان آلود بعد از کودتا ، نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله خمینی اگر چه جایگاه ویژه ای یافتند لیکن این افراد کم تر در چارچوب حزب به فعالیت و مبارزه پرداختند . شهید آیت الله بهشتی با تاکید بر نقش و تاثیر حزب و فقدان زیان بارش در حرکت های سیاسی روحانیون می گوید : « تجربه تاریخی ملت ما نشان داده است که هر گاه ملت قیام کرد و در این قیامش ، هم گامی با روحانیت و به خصوص نقش علمای اسلامی متعهد و آگاه به صورت عامل برجسته پیروزی قیام ، مورد قبول خودی و بیگانه قرار گرفت و ملت ، یا بخش عظیمی از ملت ، به اعتبار و اعتماد حضور روحانیت متعهد مسئول مورد قبول خود ، صحنه گسترده مبارزه را پر کردند ، پس از پیروزی ، یک گروه متشکل دویست نفری ، سیصد نفری ، گاه پنجاه نفری یا پنج هزار نفری ، به دلیل تشکلشان آمدند و صاحب همه دستاوردهای این مبارزه و نبرد عمومی خلق و ملت شدند و مبارزه را پس از پیروزی به هر سمتی دلشان خواست بردند.... ما از همان اوایل حضور در مبارزه ها ، به ضرورت این تشکل پی بردیم . »
با توجه به گستردگی احزاب و سازمان های سیاسی به نظر می رسد این احزاب باید نقش بسیار موثری در سامان بخشی فعالیت های سیاسی ملت ایران می داشته اند لیکن سرکوب این احزاب و سازمان ها از سوی حکومت پهلوی بدون واکنش موثر مردم وپیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی و نقش موثر اسلام گرایان در این انقلاب خارج از چارچوب های حزبی به خوبی گواهی است بر ناکارآمدی احزاب و سازمان های سیاسی این دوره بر جامعه و سیاست کشور . به راستی دلیل این ناکارآمدی چیست ؟
دلایل ناکارآمدی احزاب در دوره حکومت پهلوی
هنگامی که از دور و از منظر نگاهی بیرونی به احزاب و تکثر پر شمار آن ها می نگریم با خود می گوییم چرا این همه حزب و سازمان در ساماندهی مردم ایران و ایفای نقش موثر بر فضای سیاسی کشور ناتوان بوده اند ؟ آیا به راستی حکومت استبدادی عامل موثر این ناکارآمدی بوده است ؟ یا این تکثر بیمارگونه خود نمایانگر ویژگی های فرهنگی جامعه ایرانی و خصایص مردم ایران است که مانع از موفقیت فعالیت حزبی در کشور شده است ؟ در پاسخ به این پرسش ، گروهی بر این باورند که شاخصه های فرهنگی مردم ایران به گونه ای است که مانع هر گونه کار جمعی از سوی آنان می شود . آنان عموما با استناد به سفرنامه های غربیان
با نگاهی به تاریخ کشورهایی که در آن ها فعالیت حزبی امروزه به شکل وسیع و موثری فضای سیاسی این کشورها را سامان بخشی می کند به خوبی روشن می شود که تقریبا در همه این کشورها در دوره ای دولت های مستبد و مطلقه حاکم بوده اند
در باب فرهنگ مردم ایران ، ایرانیان را مردمی متملق و چاپلوس ، بدبین و بی اعتماد به دیگران ، خودرای و مستبد و ناتوان در کار جمعی ، دارای « خلقیات قبیله گرایی در حذف غیر خودی و بیگانه دیدن به کسی که « صد در صد » با او همراه نیست . » ایده الیسم و غالب بودن فرهنگ شفاهی و هیجانی ، هم چنین دیرینه بودن فرهنگ استبدادی و مهم تر بودن شخصیت و خلقیات انسان ها نسبت به افکار و اندیشه های آنان و شخصیت پرستی و رابطه مرید و مرادی توصیف می کنند . بر اساس چنین نگاهی فرهنگ مشارکتی که زمینه ساز هرگونه فعالیت جمعی و حزبی تلقی می شود در بین ایرانیان رشد نیافته لذا ایرانیان قادر به کار حزبی نیستند . این افراد تکثر پرشمار احزاب و انشعابات پی در پی در احزاب و سازمان ها را نیز گواهی بر درستی سخنان خود می دانند فلذا جامعه و مردم را علت اصلی ناکامی احزاب می دانند . در مقابل گروهی دیگر با تاکید بر ساختار استبدادی حکومت های پیشین و برخورد شدید و حذفی آنان با هرگونه فعالیت حزبی را علت اصلی ناکامی احزاب می دانند و تلاش ایرانیان را برای سامان بخشی فعالیت های سیاسی خود در قالب حزب طی یک صد سال گذشته و رشادت ها و جان بازی های دلیر مردان ایرانی در این راه را خود بهترین گواه برمدعای خود می دانند .
با نگاهی به تاریخ کشورهایی که در آن ها فعالیت حزبی امروزه به شکل وسیع و موثری فضای سیاسی این کشورها را سامان بخشی می کند به خوبی روشن می شود که تقریبا در همه این کشورها در دوره ای دولت های مستبد و مطلقه حاکم بوده اند . اصولا گذار کشورهای غربی از قرون وسطی تا شکل گیری دولت های ملی همراه با دولت های مطلقه و مستبد بوده است لذا وجود حکومت های مطلقه و مستبد اگر چه می تواند مانع بزرگی در توسعه و گسترش فعالیت های حزبی ایجاد نماید لیکن نمی تواند علت اصلی ناکامی آن باشد . به ویژه آن که حکومت قاجار علی رغم خشونت و استبداد حاکمان هیچ گاه یک حکومت مدرن مستبد و مطلقه نبوده و اتفاقا دولت مستبد و مطلقه و مدرن رضا خانی از درون جنبش مشروطه طلبانه و با حمایت گروهی از روشنفکران سربرآورد . پس علت به بار ننشستن این همه تلاش و رشادت چیست ؟
با نگاهی دقیق تر به چنبش و انقلاب مشروطه و شرایط اجتماعی و اقتصادی عصر قاجار به خوبی آشکار می شود که انقلاب مشروطه چنان که بهار می گوید یک انقلاب اقلیت بر اکثریت بوده است :
« در آغاز مشروطه دو حزب در ایران پیدا شد : مشروطه خواه و مستبد . اعیان و طبقه اول و طبقه سوم یعنی توده مردم مستبد بودند و مشروطه خواهان را بیدین و انقلابی و هرج و مرج طلب میشمردند و مشروطه خواهان که عددشان قلیل بود ولی بیشتر آنان از طبقه باسواد و روشن فکر بودند ، و میتوان آنان را طبقه دوم نامید ، مستبدان را جاهل و ظالم و ارتجاعی و غارتگر میشمردند .
اکثریت مردم ایران ارتجاعی و اقلیت مردم انقلابی و متجدد بود . »
در چنین انقلابی که اکثریت توده های مردم با آن همراهی و همدلی نمی کردند ، اصولا پذیرش حزب و فعالیت حزبی جز برای همان عده قلیل موضوعیتی ندارد . لذا در جامعه ای که نیروهای تحول خواه در اقلیت بسر می برند این اقلیت نه تنها نمی تواند برای تحقق خواسته هایش به دموکراسی و پذیرش رای اکثریت تن دهد بلکه به سمت دیکتاتوری حرکت می کنند . پس اولا با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی ، اجتماعی دوره قاجار ، اکثریت مردم یا درک درستی از مشروطه نداشتند و یا اصولا با آن همدلی و همراهی نمی کردند . ثانیا احزاب این دوره علی رغم دلدادگی ها به آزادی و حکومت مشروطه ، خود دموکرات نبودند و حتی گاه در آرزوی حزب و حکومتی هم چون حکومت نازی و فاشیسم بودند چنان که بهار در تاریخ مختصر احزاب سیاسی با اشاره به جدال دو حزب دموکرات و ضد تشکلی ها و پیامدهای آن می نویسد : « تنها انتخابات تهران در همان اوقات بجریان افتاد و هر دو دسته دموکرات بشرکت اکثریت بودند و اگر یکدسته میبودند و انتخابات را بتعویق نینداخته بودند ، مجلس چهارم در دست این حزب افتاده بود و دولتی که منظور بود بوجود میآمد ، نظیر دولتی که بدست آتاتورک و بعدها در آلمان بدست نازیها بوجود آمد . » وی هم چنین در ادامه با اشاره به ضعف وثوق الدوله و کابینه اش با تاثر می گوید : « کابینه ای که بایستی وقت را غنیمت شمرده زمام کار را طوری بدست بگیرد که با توپهم نشود از او پس گرفت ... رئیس دولت ما هم نخواست یا جرات نکرد که طرز کار آتاتورک یا موسولینی را پیش گیرد » .
وضعیت احزاب در دوره پهلوی به مراتب پیچیده تر از دوره مشروطه بود که می توان نکات زیر را در مورد آنان برشمرد :
یک : از یک سو احزاب ایرانی نماینده واقعی منافع طبقه خاصی نبودند چنان که فی المثل حزب توده که علی الظاهر باید از منافع طبقه کارگر حمایت می کرد درگیر منازعات و مسائل ارضی و دهقانی بود و کادر رهبری اش نه کارگر بودند و نه دهقان و در بهترین حالت تحصیلکردگانی برخاسته از خانواده ای زمین دار و مرفه بودند از سوی دیگر این عدم پیوستگی بین فعالیت حزبی و منافع طبقاتی به شکل تاسیس حزب از سوی شخصیت های سیاسی و قدرت صورت می گرفت و بیش از آن که کارکردی حزبی
سو احزاب ایرانی نماینده واقعی منافع طبقه خاصی نبودند چنان که فی المثل حزب توده که علی الظاهر باید از منافع طبقه کارگر حمایت می کرد درگیر منازعات و مسائل ارضی و دهقانی بود و کادر رهبری اش نه کارگر بودند و نه دهقان و در بهترین حالت تحصیلکردگانی برخاسته از خانواده ای زمین دار و مرفه بودند
داشته باشد صرفا تشکیلاتی نمایشی بود مانند : حزب دموکرات قوام السلطنه ، حزب ملیون دکتر منوچهر اقبال ، حزب مردم اسدالله علم ، حزب ایران نوین امیر عباس هویدا و در نهایت حزب رستاخیز محمد رضا پهلوی . تاثیر این عدم وابستگی بین فعالیت سیاسی و مطالبات اجتماعی آن قدر فاحش و مشخص بود که شهید بهشتی با اشاره به آن می گوید : « پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ، در گروه های مختلف به جمع بندی و تجزیه و تحلیل حوادث پرداختیم و این جمع بندی ها در چند مورد به این نتیجه رسید که حتی مرحوم دکتر مصدق از همکاری یک مجموعه متشکل سازمان یافته خط دار محروم بود . یعنی نه تنها مرحوم آیت الله کاشانی و روحانیت و مردمی که با اعتماد و اعتقاد به روحانیت وارد معرکه شده بودند دارای تشکل کافی موثر نبودند ، بلکه مرحوم دکتر مصدق هم فاقد چنین یاران و همکاران متشکلی بود . » ( حزب جمهوری اسلامی / دکتر بهشتی / ص ۲۱ ) بنابراین احزاب موجود هیچ گاه مورد پذیرش و اقبال جامعه قرار نمی گرفتند و همواره در بین جمع اعضای اندک خود محصور می شدند . این بدان معنا نبود که جامعه مطالبه ای نداشته است بلکه بدان معنا بود که در پیگیری این مطالبات حزبی که نماینده واقعی خویش باشد را نمی یافت . و اصولا بین مطالبات مردم و احزاب سیاسی از صدر مشروطه تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شکاف عمیقی وجود داشته است .
دو : احزاب بیش از آن که خواهان مشارکت در قدرت سیاسی باشند در پی تغییر نظام بودند و این خواست رادیکال در کنار نداشتن پشتوانه های عمیق و موثر اجتماعی موجب می شد تا به راحتی از سوی قدرت سرکوب شده و از سوی جامعه نیز واکنشی صورت نمی گرفت مانند جنبش های مسلحانه از سوی سازمان ها و احزاب چپ در دهه پنجاه که با خشونت تمام از سوی حکومت مورد سرکوب قرار گرفتند . در واقع اکثر فعالان و احزاب سیاسی دیدگاهی نخبه گرایانه و غیر دموکراتیک داشتند . این دیدگاه نخبه گرایانه و غیر دموکرایتک در کنار ایدئولوژی ها و آرمان هایی که از سوی جامعه مورد قبول نبود موجب اقدامات رادیکال از سوی احزاب و سازمان ها می شد . و آن چه که مشخص است و تجربه تاریخی ما نیز آن را به اثبات رسانیده این نوع رادیکالیسم راه به جایی نمی برد .
نتیجه گیری
اگر چه حزب و فعالیت حزبی یکی از الزامات فعالیت سیاسی و سامان بخش مطالبات اجتماعی در بدنه قدرت است و نخبگان ایرانی از یک صد سال پیش به این امر وقوف یافتند لیکن با توجه به ساختار سیاسی و اقتصادی ، اجتماعی ایران ، اکثر مردم ایران هیچ گاه ضرورت فعالیت حزبی را درک نکرده و نپذیرفتند از سوی دیگر نخبگان سیاسی نیز در غیاب همدلی و هم کاری موثر مردم با دیدگاهی نخبه گرایانه و اهدافی آرمانی به سمت رادیکالیسمی حرکت کردند که شکاف بین آنان و جامعه را می افزود و شرایطی را فراهم می آورد که حکومت ها به راحتی و با خشونت تمام اقدام به سرکوب آنان می کردند . 
مقاله : مهدی قوامی پور
فهرست منابع:
- جامعه شناسی / آنتونی گیدنز / ترجمه منوچهر صبوری / نشر نی چاپ ششم ۱۳۷۹ / ص ۳۴۹
- همان / ص ۳۵۰ - ۳۴۹
- بنیادهای علم سیاست / عبدالرحمان عالم / نشر نی چاپ شانزدهم ۱۳۸۶ / ص ۳۴۳
- همان / ص ۳۴۳
- مجموعه آثار دکتر محمد نخشب / دکتر محمد نخشب / انتشارات چاپخش چاپ اول ۱۳۸۱ / ص ۱۱۵
- همان / ص ۱۱۸
- همان / ص ۱۱۹
- کژ راهه / احسان طبری / موسسه انتشارات امیر کبیر چاپ سوم ۱۳۶۷ / ص ۲۵
- فرقه عدالت ایران ( از جنوب قفقاز تا شمال خراسان / محمدحسین خسروپناه ، الیور باست / پردیس دانش ، شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب ، چاپ اول ۱۳۸۸ / ص ۸ - ۱
- کژ راهه / ص ۱۵
- نقش ارامنه در سوسیال دموکراسی ایران / به کوشش محمدحسین خسروپناه / پردیس دانش ، شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب / چاپ اول ۱۳۸۸ / ص ۲۹ - ۲۴
- ایران بین دو انقلاب / یرواند آبراهامیان / ترجمه احمد گل محمدی ، محمد ابراهیم فتاحی / نشر نی چاپ هفدهم / ص ۱۱۱- ۱۱۰
- همان / ص ۱۱۱- ۱۱۰
- همان /۱۰۳ – ۱۰۲
- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران / جلد اول : انقراض قاجاریه / شرکت سهامی کتاب های جیبی با همکاری موسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ سوم ۱۳۵۷ / ص ۹ - ۸
- همان / ص ۹
- همان / ص ۲۳ - ۱۲
- همان / ص ۲۷
- ایران بین دو انقلاب / ص ۱۵۹
- همان / ص ۱۴۷
- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران / دیباچه
- همان / ۱۵۲ - ۱۵۱
- همان / ص ۱۶۹
- همان / ص ۱۷۳ - ۱۷۲
- همان / ص ۱۷۳
- همان / ۱۹۹ – ۱۹۲
- بررسی تاریخی احزاب سیاسی ایران / بی نام / سایت کلوپ دانشجویان
- همان / ص ۳۴۷ – ۳۴۶
- بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرال در مقابله با جنبش کارگری و انقلابی ایران / رسول مهربان / انتشارات پیک ایران چاپ دوم ۱۳۶۰ / ص ۱۴
- همان / ص ۱۵ – ۱۴
- همان / ۱۷ – ۱۶
- حزب جمهوری اسلامی : گفتارها ، گفتگوها ، نوشتارها / شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی / نشر روزنه ۱۳۹۰ / ص ۲۱
- عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران / دکتر محمود سریع القلم / مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه ، چاپ پنجم ۱۳۸۶ / ص ۱۷ - ۱۶
- همان / ص ۲۳ – ۱۷
- تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران / ص ۲
- همان / ص ۲۸
- همان / ص ۲۹
- همان / ص ۳۸۷ - ۳۸۴
- بررسی تاریخی احزاب سیاسی ایران/ بی نام
- حزب جمهوری اسلامی / ص ۲۱

کد مطلب: 22533
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *