مردم سالاری آنلاين 10 اسفند 1399 ساعت 22:50 https://www.mardomsalari.ir/news/145709/اخوان-حماسی-سرای-معاصر -------------------------------------------------- به مناسبت ۱۰ اسفند، زادروز اخوان ثالث عنوان : اخوان حماسی‌سرای معاصر -------------------------------------------------- مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی زاده‌ی 10 اسفندماه 1307 در مشهد، نام و تخلص وی در اشعارش م. امید بود. متن : مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی زاده‌ی 10 اسفندماه 1307 در مشهد، نام و تخلص وی در اشعارش م. امید بود. به گزارش امرداد، مهدی اخوان ثالث نامدار به «اخوان حماسی‌سرای معاصر» در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، مثنوی و… با موضوع‌های اجتماعی است. اشعار او زمینه‌ی اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده‌است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با استواری و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارنده‌ی ترکیبات نو و تازه است. اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقام‌های موسیقایی بود. اخوان‌ثالث تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد. از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز به کار کرد. در دهه بیست زندگی به تهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید. او چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد. در سال ۱۳۲۹ با دختر عمویش ایران اخوان‌ثالث ازدواج کرد. در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به علت فعالیت سیاسی زندانی شد. پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به‌کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد. در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و بنابر وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. کتاب‌ها: ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه «شکار» پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست…، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.