۰
يکشنبه ۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۷
نگاهی به وضعیت سبک‌های مختلف موسیقی در ایران و عملکرد مسئولان

مشایخی: روحانی کارش را بلد نیست

نادر مشایخی معتقد است که مدیرانی که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنند اهل ریسک نیستند، در واقع از ریسک کردن می‌ترسند چون در حوزه مربوطه دارای آگاهی نیستند و همین مسئله باعث می‌شود که افراد نه چندان متخصص امور را دست بگیرند.
نادر مشایخی معتقد است که مدیرانی که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنند اهل ریسک نیستند، در واقع از ریسک کردن می‌ترسند چون در حوزه مربوطه دارای آگاهی نیستند و همین مسئله باعث می‌شود که افراد نه چندان متخصص امور را دست بگیرند.
این روزها کمتر علاقه‌مند به موسیقی را سراغ داریم که از وضعیت این حوزه در کشور رضایت داشته باشد، از گسترش و روی کارآمدن خوانندگان پاپ از گوشه و کنار گرفته تا بی‌توجهی به موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک.
در واقع توجه بیش از اندازه به موسیقی پاپ که بخش قابل توجه آن در چند وقت اخیر فاقد کیفیت مطلوبی هم بوده‌، جای خالی موسیقی فاخری که همواره برند و ارزش ایران بوده است را بیشتر از گذشته پررنگ کرده است.
این مسئله را می توان در گزارشی که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره اجراهایی که در سه‌ماهه نخست امسال مجوز گرفته‌اند، مشاهده کرد. طبق این آمار در سه‌ماهه نخست امسال، ۱۲۳عنوان اجرای صحنه‌ای از دفتر موسیقی مجوز گرفته است. به نسبت مدت مشابه در سال گذشته، سهم موسیقی پاپ از این سبد بیشتر شده و از ۴۱ مورد به ۵۶ کنسرت افزایش یافته است. از بین همین ۱۲۳عنوان مجوز اجرای صحنه‌ای، ۵۶مورد پاپ، ۲۴مورد موسیقی سنتی، ۲۶عنوان موسیقی کلاسیک، ۱۰عنوان موسیقی تلفیقی و هفت مورد موسیقی نواحی بوده است.
براین اساس در مقایسه با سال گذشته تعداد اجراهای صحنه در حوزه موسیقی پاپ امسال با افزایش محسوسی همراه شده است (۱۵ اجرا) در حالیکه موسیقی سنتی و کلاسیک خلاف پاپ عقب‌گرد داشتند و در سه‌ماهه نخست امسال با افت محسوس اجراهای صحنه‌ای همراه شدند. اتفاقی که می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد و از آن جمله می‌توان به اقبال گسترده مخاطبان موسیقی در ایران به موسیقی پاپ اشاره کرد که عاملی شده است پا روی دوش سبک‌های دیگر موسیقی گذشته و یک تنه در جایگاه نخست بیشترین اجراهای صحنه سال قرار بگیرد.
به نظر می‌رسد که حوزه موسیقی روزبه‌روز رهاتر از گذشته می‌شود و هیچکس هم ارزش و اهمیتی برای آن احساس نمی‌کند. به همین منظور و برای بررسی وضعیت موسیقی کشور با نادر مشایخی آهنگساز و رهبر ارکستر باسابقه گفت و گویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
شیوه اجرای موسیقی کلاسیک در ایران مخاطب را زده می‌کند
نادر مشایخی در ابتدای گفت ‌ گو و در پاسخ به اینکه وضعیت موسیقی کلاسیک در ایران را چطور ارزیابی می‌کند؟ بیان کرد: «موسیقی کلاسیک در ایران دچار مشکل است، من نمی‌خواهم بد ارکستر سمفونیک را بگویم اما اجرایی که می‌کنند چیست؟ موسیقی کلاسیک نیست، می‌آیند سمفونی بتهوون و ... را اجرا می کنند، باید بیایند بنشینند و درباره اینکه چرا چنین قطعه‌ای را درست کرده است، صحبت کنند تا ببینند چقدر با این اطلاعات سطحی ویکی پدیا متفاوت است. بتهوون را به عنوان یک آهنگساز حماسی می‌فهمند و او را به عنوان یک آهنگساز حماسی معرفی می‌کنند، در حالیکه اینطور نیست و طیف عاطفی که او در هر یک از سمفونی‌هایش به زیبایی اجرا کرده است، طنز است اما اصلا به این موضوع توجه نمی‌کنند. به کار بردن طنز در موسیقی و سمفونی صرف کار بسیار سختی است و بتهوون به خوبی آن را به اجرا در آورده است ولی به آن دقت نمی‌کنند.»
او در ادامه در پاسخ به اینکه این عملکرد تا چه اندازه بر ریزش مخاطبان موسیقی کلاسیک در کشور تاثیرگذار است، گفت: «متاسفانه در ارکستر سمفونیک آثار کلاسیک مانند کارمینا بورانا را چهار دقیقه می‌نوازند، آخر این چه کاری‌است؟ اگر می‌خواهید یک قطعه کلاسیک را اجرا کنید تمام و کمال اجرا کنید، چرا به اثر اصلی وفادار نیستید؟ چنین کارهای غیرحرفه‌ای که انجام می‌دهند، باعث می‌شود تا علاقه‌مندان به موسیقی کلاسیک از اجراها ناراضی باشند و همین مسئله بر کاهش تعداد کنسرت‌های این سبک که اشاره کردید تاثیر گذار است. اینکه می گویند در کنسرت‌های ارکستر سمفونیک سالن پر از جمعیت می‌شود، اشتباه است، بروید نگاه کنید، مدام تعداد مخاطبان در حال کم شدن است.»
این هنرمند افزود: «این مسایل با اخلاقیات ما ایرانیان در ارتباط است و یک اشتباه بزرگ داریم که مدام می‌خواهیم از روی دست غربی‌ها نگاه کنیم، نکته این است که به روز نیستیم به سراغ نسخه‌های قدیمی می‌رویم. ضمن آنکه رسپسیون در ایران در مورد بتهوون، باخ، موتسارت و... هیچکدام دارای ارزش نیستند و در واقع اصلا حرف این سه هنرمند بزرگ نیست.»


باید موسیقی را در پرسپکتیو دیگر بشنویم
مشایخی معتقد است که باید افکارمان را در زمینه موسیقی تغییر دهیم و شنیدن را یاد بگیریم، از نظر او این اتفاق راهکاری برای بهبود وضعیت موسیقی در کشور است که درباره آن اینچنین توضیح داد: «باید زاویه افکارمان نسبت به مسایل در حوزه موسیقی تغییر کند تا آدم‌ها در یک پرسپکتیو دیگر بشنوند و یادشان بیفتد که شنیدن چیست، همه آدم‌ها بلد هستند چطور بشنوند. مانند آن است که یک کتاب را چند بار می‌خوانیم چون افکار مدنظر ما را به خوبی به نگارش درآورده است، آن‌ها را به یادمان آورده است و ما با آن ارتباط برقرار می‌کنیم. آدم‌ها فراموش کار هستند، در فرهنگ ایرانی که به نظرم کاملا استثنایی است ما روی این افکار و علاقه‌مندی‌هایمان خاک می‌ریزیم و به همین دلیل برای جمع‌آوری این خاک‌ها و رسیدن به افکار نیاز به یک جارو داریم که اجراهای موسیقی‌های مختلف است. موسیقی‌هایی که الگوی اجتماعی ندارند، الگوی اجتماعی را تا مخاطب می‌شنود آن را با یک هنرمند یا شخصیت دیگر مانند شجریان مقایسه می‌کند، در واقع از این طریق الگو می‌دهند، در حالی‌که ما نیاز به موسیقی داریم که الگوی زیبایی‌شناسی نداشته باشد تا نتوانیم از یک الگوی فراگیر که معتبر است استفاده کنیم و خود با شنیدن اثر یک الگوی فردی درست کنیم. این یعنی حمایت فردیت که چه بخواهیم و چه نخواهیم در جامعه در حال رخ دادن است و باید از آن حمایت کنیم.


باید عادت شنیداری مخاطبان را بشناسیم
این آهنگساز در پاسخ به اینکه مخاطبان به عنوان یکی از سه ضلع موسیقی کشور تا چه اندازه در مورد اقبال قرار نگرفتن موسیقی های اصیل ایرانی و حتی کلاسیک نقش دارند؟ و برای آنکه سلیقه شنیداری‌شان تغییر کند چه باید کرد؟ گفت: «عادت شنیداری آدم‌ها بسیار مهم است، ما باید این عادت‌ها را بشناسیم و ببینیم تا چه اندازه آن‌ها را می‌توانیم مثلا در کنسرت موسیقی کلاسیک استفاده کنیم. کنسرت‌های کلاسیکی که در ایران دیدم هیچ شباهتی به کنسرت‌های کلاسیک اروپایی ندارد، سوالم این است که چرا من باید در یک کنسرت بنشینم، یک قطعه از بتهوون، یک قطعه موتسارت و یک قطعه از چایکوفسکی بشنوم؟ این‌ها هر کدام یک دنیایی هستند مگر می‌شود در یک کنسرت دو ساعته همه این‌ها را باهم تلفیق کرد و از هر کدام وارد موسیقی دیگری شد؟
بیایید یک پکیج خوبی را جمع آوری کرده که ارزش داشته باشد و آن را به مخاطبان عرضه کنید تا کنجکاو شوند، دور موسیقی جمعشان کنید و زیبایی‌های موسیقی را به جانشان بیندازید. نه آنکه یک لباس بپوشیم و روی صحنه برویم و مدام این احساس را داشته باشیم که از بقیه بالاتر هستیم.»
مشایخی ادامه داد: «باید آنچه مخاطب نمی‌داند را در اختیارش قرار دهید تا مشاهده کند و بشناسد، مانند یک آلبوم عکس موسیقی را نشان دهید، موسیقی که به آن اعتقاد دارید و آن را درست و خوب اجرا می‌کنید، به نوعی که اجرا نکردنش عذابتان بدهد. موسیقی که به وسیله آن بخواهید افکار و زندگی مخاطب را تغییر دهید، این مهم است.»


به کارنامه افراد نگاه کنیم و سپس به آن‌ها مسئولیت بدهیم
ضلع سوم مثلث مسئولان هستند که مطمئنا نقش مهمی را در شناساندن موسیقی خوب به مخاطبان می توانند ایفا کنند، وقتی از مشایخی درباره اینکه مسئولان که به طور مشخص بنیاد رودکی، خانه موسیقی و ... تا چه اندازه برای تحقق این امر تلاش کردند، پرسیدیم، اینطور پاسخ داد: «به عنوان مثال می‌گویم به نظرم آقای صفی‌پور بلد است خوب کار کند منتهی بازخورد از طرف هنرمندان دریافت نمی‌کند. این قطعاتی که اجرا می‌شوند را فکر می‌کنند کلاسیک است در حالی‌که نیست و نمی‌دانند چون متخصص نیستند. مدیر باید خود از موسیقی اطلاع داشته باشد و اگر ندارد، باید مشاور هنری باسواد و متخصص در اختیار داشته باشد که او را راهنمایی کند. به عنوان مثال آقای طالبی در زمان حضورش در دفتر موسیقی به من پیشنهاد داد تا ماهانه اجراهایی از باخ را روی صحنه ببریم و این اتفاق خوبی بود که او موسیقی و آهنگسازان را می‌شناخت.
به عنوان مثال آقای شهرداد روحانی کارش رهبری ارکستر نیست و هیچ وقت در این حوزه فعالیت نکرده است، از یانی قطعاتی را اجرا می‌کند در حالی‌که خیلی وقت است او دورانش تمام شده است، ایشان کارهای پاپ تنظیم و چند اثر را کپی کرده است، همین. باید سابقه افراد را جلویمان بگذاریم و ببینیم. کسی با چنین سابقه‌ای نمی‌تواند بتهوون رهبری کند، نمی‌شود، مثلا شما می‌توانید یک هفته‌ای زبان چینی یاد بگیرید؟ یکسری کارها امکان پذیر نیست.»
مشایخی با ابراز تاسف از عملکرد برخی از مدیران، تاکید کرد: «متاسفانه یکسری افراد در مدیریت این بخش حضور دارند که در واقع اطلاعی از موسیقی ندارند، البته بیشتر اهل ریسک کردن نیستند و می‌ترسند، این مهم‌ترین کاری است که مدیر هنری باید انجام دهد اما برای ریسک کردن باید اطلاع داشته باشد تا بداند که روی چه کسی باید سرمایه‌گذاری کند. می‌ترسند که کار جدیدی کنند و نتیجه درستی نگیرند و جایگاهشان را از دست دهند.»

۳۰ شورای موسیقی و خروجی صفر
او با اشاره به شوراهایی که در زمینه موسیقی تشکیل شده‌اند و کارایی که ندارند، افزود: «همچنین یک‌سری شورا تشکیل می‌دهند که خروجی‌شان صفر است و هیچ بازده و تاثیری روی موسیقی ندارند. زبان من مو در آورد آنقدر گفتم که موسیقی بدون کلام احتیاجی به مجوز ندارد! آخر نوربخش زنگ زد به من و گفت ما کاری که شما گفتید انجام دادیم و دیگر بد ما را نگو، گفتم که چه شده است؟ توضیح داد که مجوز گرفتن موسیقی بی‌کلام تمام شد. من هم پرسیدم چه زمانی بد شما را گفتم که پاسخ داد: «هر بار از تو می‌پرسند نظرتان درباره فعالیت خانه موسیقی چیست می‌گویی من آنجا چایی خیلی خوب و میوه های خوبی خوردم، همین و هیچ چیز دیگری ندیدم.» تمام این شوراها باید منحل شوند چون بی‌معنی هستند و کارایی ندارند. باید تنها دو مورد رعایت شود، اول اینکه کلمات و مسایلی که در اجتماع وجه خوبی ندارند در آثار به کار نروند و دوم اینکه خطوط قرمز سیاسی رعایت شود، همین و سایر مسایل در موسیقی آزاد باشد. این دو مورد هم نیازی به شورا ندارد و هر هنرمندی می‌داند.»
مشایخی همچنین بیان کرد: «ما حدود ۳۰شورا داریم که هیچ کدام تاثیر کوچکی هم بر روند موسیقی نگذاشتند و اعضای آن‌ها هم تنها نام استاد را به یدک می‌کشند ولی وقتی پیانو می‌نوازند خارج می‌زند، متاسفانه هر آدم در جای درستی که باید باشند نیستند. هر کسی که رهبر ارکستر می‌شود بلافاصله و سریع یک چنین عناوینی دریافت می‌کند.»
خبرآنلاین (مهدی درستی)
کد مطلب: 109938
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *