۰
شنبه ۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۳

جلیقه‌زردهای عاریه‌ای در راه‌اند؟

آن چه اثرگذار است که با مطالبات مردم گره خورده باشد.
آن چه اثرگذار است که با مطالبات مردم گره خورده باشد.
به گزارش ایسنا، در سرمقاله روز شنبه روزنامه شرق می‌خوانیم: «حقیقت بالقوه چیزها» که به‌ سوی «حقیقت بالفعل چیزها» خیز برداشته، موجب تضادها و تنش‌های طبقاتی شده است. اکنون شرایط این‌گونه است که باید گفت هیچ حقیقتی در کار نیست، مگر آن چه بالفعل است؛ به‌ عبارتی آن چه اثرگذار است که با مطالبات مردم گره خورده باشد. از این منظر، سیاست حقیقت فقط در تقابل نیروها و پیکار بین احزاب به‌ وجود می‌آید.
اما کدام احزاب؟ این‌روزها جای خالی احزاب بیش‌از‌ پیش محسوس است. اگر احزاب نباشند، این حقیقت بالفعل چیزها در کدام تصادم و اتصال‌ها به سیاستی یکپارچه منجر خواهد شد؟ تا چندی پیش سیاست داخلی ایران بر وفق مراد بود. چه چیز همه‌ چیز را دگرگون کرده است؟ ایدئولوژی خیالین دولت احمدی‌نژاد فروریخته است و دولت روحانی نمی‌تواند سنگی بر سنگی بگذارد و قدمی به پیش بردارد. این ناتوانی از سوءمدیریت است یا تاوان هجوم حقیقت بالفعل چیزهاست که کسی انتظارشان را نداشت؟ هر چه هست، این واقعیت عریان شده است که دولت روحانی پول ندارد. پول که نباشد ایدئولوژی‌های خیالین فرومی‌ریزد و چهره تلخ حقیقت بیش از پیش ظاهر می‌شود. اگر این فقر دولت یا دولت فقیر تهدید است، فرصتی نیز هست؛ فرصتی برای قلع‌ و‌ قمع فساد؛ قلع‌ و‌ قمع رانت‌خواران و رشوه‌بگیران که تا چندی با تئوری مصلحت با آنان مسامحه و رفتار‌شان نادیده گرفته می‌شد و ساختار معیوب بوروکراسی کشور نیز ادامه حیات را برایشان فراهم می‌کرد. اینک این سوداگران سودای موج‌سواری دیگری بر گرده فقرا دارند. این‌ بار با استعاره جلیقه‌زردها که به احمدی‌نژاد منتسب‌اش می‌کنند، درصدند تا باقی‌مانده مردمی را که در پی احقاق حق خویش‌اند، به بیراهه بکشانند. عجب حیرت‌انگیز است این احمدی‌نژاد، گویا با خسران زاده شده و بقایش در خسران است و فرد مستعدی است برای بهره‌برداری از سوی دیگران از جمله رسانه‌های اصولگرا که این‌ روزها همگی یک‌صدا حامی کارگران شده‌اند. با تغییر راهبرد ایران در خاورمیانه، سیاست ‌داخلی ایران نیز تغییر خواهد کرد. اگر حسن روحانی با نگاه به بیرون (سیاست خارجی) روی کار آمد، رئیس‌جمهور آینده کسی است که نگاه به درون را شعار خود خواهد کرد؛ خاصه این که در سال‌های پیش‌ رو و با عادی‌شدن شرایط در خاورمیانه از استراتژی‌های نظامی‌ - امنیتی کاسته خواهد شد و به ‌تبع این رویکرد، مسائل منطقه‌ای در داخل کشور از وضعیت انقباضی خارج و انبساطی خواهد شد. از‌ این‌ رو نگاه به درون محملی تازه پیدا می‌کند و این سیاست نگاه به درون دستاویزی است هم برای سیاست‌مداران و هم سیاست‌بازان.
به‌ویژه افرادی همچون احمدی‌نژاد که تا دیروز با پول‌های بادآورده بشکه‌های نفتی صد دلاری، سودای مدیریت جهان را در سر می‌پروراندند.
کاربست‌های سیاسی تغییر کرده و این تغییر بیش از این نیز ادامه خواهد داشت. در جامعه گسستی آشکار رخ داده که هرگونه سیاست اتصال بین طبقات اجتماعی ناممکن شده است.
این وضعیت و دامن‌زدن به این از سوی طیف تندرو در دستور کار قرار دارد تا رخدادی جدی در جامعه صورت نگیرد. با این روش نیروهای مصلح از بدنه جامعه جدا شده و تندروها با سهولت به قدرت بازخواهند گشت. سیاست یعنی خلق سیاست در شرایط ناممکن. این آن چیزی است که دولت روحانی قادر به انجامش نیست و اصلاح‌طلبان از آن بیم دارند. راه غلبه بر مشکلات، همدستی اصلاح‌طلبان با اصولگرایان نیست؛ این تئوری ‌نخ‌نما، اصرار بر ماندن در جایگاه منافع است که مردم نیز با آن با سوءظن برخورد خواهند کرد و آن را نوعی اتحاد در برابر مطالبات قانونی خودشان تلقی می‌کنند. حتی اتحاد اصلاح‌طلبان با طیف‌های متفاوت اصلاح‌طلب نیز به یک پالایش اساسی نیاز دارد؛ وگرنه آنان هم به لحاظ خلق سیاست عقیم می‌مانند. جریان سومی در راه است؛ طیف مصلحی که به اصلاحات انقلابی باور دارد؛ شیوه‌های انقلابی و برخورد با هرگونه فقر و رانت‌خواری و سازش‌ناپذیری با دست‌های آلوده. البته اندک و دیریابند این اصلاح‌طلبان مصلح. از‌ این‌ رو آنان که نمی‌توانند با شرایط جدید همراهی کنند، یأس و ناامیدی، یا امیدهای کاذب به جامعه پمپاژ می‌کنند. اینها دو روی یک سکه‌اند که هدفشان ادامه وضعیت موجود تا ۱۴۰۰ است؛ برای نشستن بر مسند قدرت بدون هیچ دغدغه‌ای؛ قدرتی که به‌زعم آنان همه چیز را روبه‌راه می‌کند؛ قدرتی فریبنده و ناکارآمد که مردم در آن غایب‌اند.
ماکیاولی در توصیف شهریار و مردم، استعاره قابل تأملی به کار می‌گیرد: «امید است که این را گستاخی نشمرند اگر که مردی ناچیز و فروپایه جسارت ورزد و در باب کار و نهاد شهریاری سخن آغازد؛ زیرا همچنان که منظره‌نگاران برای طرح‌ریزی چشم‌‌انداز کوه‌ها و بلندی‌ها در پستی بر جلگه‌ها جای می‌گیرند و برای نظرکردن در جلگه‌ها بر بلندی کوه‌ها، بهر دریافت نهاد مردم به‌تمامی نیز می‌باید از شهریاران بود و برای دریافت نهاد شهریاران به‌تمامی از مردم.»
در اینجا مهم جایگاه شهریاری نیست، جایگاه مردم مهم است؛ جایگاه مردم فارغ از شعارهای دم‌دستی احزاب رسمی. این پارادوکس به‌تمامی از مردم‌ بودن و به‌تمامی از شهریاران بودن، مانیفستی است با قدرت مردمی؛ مانیفستی که بی‌شباهت به مانیفست‌ مارکس نیست؛ گیرم به قول گرامشی در شکل اتوپیایی آن. ایدئولوژی خیالین دوران نفت و پول سال‌هاست فروریخته و صاحبان این ایدئولوژی جایگاهی میان مردم ندارند؛ حتی اگر این بار با جلیقه‌های‌ زرد عاریه‌ای به میدان بیایند.
برای نوشتن این یادداشت از کتاب ماکیاولی و ما، لویی آلتوسر، ترجمه فؤاد حبیبی و امین کرمی نشر اختران استفاده شده است.
کد مطلب: 100005
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *