۷
پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۷
نگاهی به سریال "پایتخت ۶"

سنگ خط قرمز بر جمجمه حافظه جمعی

سریال پایتخت از معدود آثاری تلویزیونی در میان مردم است که از جایگاه و محبوبیت ویژه‌ای برخوردار بود. دنباله‌دار بودن سریال و برقراری ارتباط مخاطب با آن، از پدیده‌های ده سال اخیر صدا و سیما محسوب می‌شود. اما به نظر می‌رسد در سری جدید آن، دیگر نمی‌توان به این پدیده تفاخر کرد و آنرا در میان سیل عظیم برنامه‌های مختلف شبکه‌های ماهواره‌ای دستاوردی فرهنگی به شمار آورد. «پایتخت۶» قافیه را به الگوهای رایج ابتذال‌زده سریال‌های ضعیف ترکیه‌ای هم باخته است.
سنگ خط قرمز بر جمجمه حافظه جمعی
سریال پایتخت از معدود آثاری تلویزیونی در میان مردم است که از جایگاه و محبوبیت ویژه‌ای برخوردار بود. دنباله‌دار بودن سریال و برقراری ارتباط مخاطب با آن، از پدیده‌های ده سال اخیر صدا و سیما محسوب می‌شود. اما به نظر می‌رسد در سری جدید آن، دیگر نمی‌توان به این پدیده تفاخر کرد و آنرا در میان سیل عظیم برنامه‌های مختلف شبکه‌های ماهواره‌ای دستاوردی فرهنگی به شمار آورد. «پایتخت۶» قافیه را به الگوهای رایج ابتذال‌زده سریال‌های ضعیف ترکیه‌ای هم باخته است.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، این سریال چنان در حافظه جمعی عموم نقش بسته بود که تا مدت‌ها گویش، تکه کلام و برخی کنش‌های شخصیت‌ها در افواه جریان داشت. شخصیت‌هایی باورپذیر و عموما خاکستری که در مجموع می‌توانست در کلیتی واحد، تصویری ملموس و دوست‌داشتنی از خانواده‌ای ایرانی را ترسیم کند. خانواده‌ای که در آن پدر، جایگاه والا و قابل احترامی داشت. شخصیت‌ها برای نگهداری از پدر پیرشان با یکدیگر رقابت می‌کردند. در سختی‌ها و مشکلات، اولین نگرانی آنها حمایت و مراقبت از این جایگاه و نقش مهم اجتماعی در خانواده ایرانی بود. سکانس تاثیرگذار نجات باباپنجعلی در ماشین حامل اعضای شورای شهر و به خطر انداختن جان خود برای نجات پدر، از نقاط عطف و مهم این سریال محسوب می‌شد. زیست اجتماعی و مذهبی خانواده ایرانی در موقعیت‌های متفاوت نه تنها به تمسخر و ریاکاری منجر نمی‌شد، بلکه به دلیل علاقه مخاطب به شخصیت‌ها، موقعیت‌های کمیک در روزهایی که آنها با زبان روزه به کار و فعالیت اجتماعی می‌پرداختند، به شیرینی در جان مخاطب می‌نشست. دروغ‌گویی و پنهان‌کاری نه از سر حیله و نیرنگ بلکه از روی اجبار، ناآگاهی و عموما سهوی صورت می‌گرفت.
اما در «پایتخت۶» دیگر نه شخصیت‌ها و موقعیت‌های حساس و کمیک آن، بلکه هنجارشکنی و عبور از خط قرمز‌های مرسوم فرهنگی ایران، آنرا برای مخاطب جذاب می‌کند. الگویی که تا پیش از این سالهاست سینمای به اصطلاح کمدی ایران از آن تبعیت می‌کند. نوعی از کمدی که در آن تنها ارجاعات اروتیک و جنسی قابلیت خنداندن و البته در اینجا انزجار مخاطب را در پی دارد. تا جایی که بسیاری از کاربران در فضای مجازی، پخش برخی صحنه‌ها را تنها در صورت متوجه نشدن شورای نظارتی صدا و سیما قابل باور دانسته‌اند و پیگیری آنها برای ادامه سریال تماشای ناباورانه هنجارشکنی‌هایی است که از اولین قسمت آغاز شده و در قسمت نیمه نهایی به اوج خود می‌رسد. اتفاقی که تا پیش از این حداقل در صدا و سیما در این سطح و با این ابعاد مشاهده نشده است.
فارغ از این ارجاعات، شخصیت‌های این دوره، از نقی تا هما، ارسطو، فهیمه، بهتاش و حتی سارا و نیکا، شخصیت‌هایی عصبی، دروغگو، پنهانکار و هتاک هستند که نسبت به یکدیگر احترام و شانی قائل نمی‌شوند. بهتاش برخوردی خشن و غیرقابل باور با پدرش دارد که مخاطب علت آنرا درک نمی‌کند. البته که قرار نیست تمام شخصیت‌ها سفید و مثبت باشند، اما این ویژگی باید در شخصیت ساخته و پرداخته شود. عدم درک نسل گذشته با نسل جدید در این خانواده نمی‌تواند مصداق داشته باشد. در خانواده‌ای که پدر پس از سال‌ها بازگشته و نیاز به مراقبت و توجه دارد. این برخورد را با رفتار نقی در پنج سری گذشته با پدر کهنسال خود مقایسه کنید. در سری های پیشین، عشق و احترام در محیط صمیمانه این خانواده به شیرینی در حافظه‌اش کاشته شده  بود اما یکباره شخصیت‌ها، پرخاشگرانه و غیرانسانی با یکدیگر رفتار می کنند. مثلا سارا و نیکا بدون اجازه پدر به اردو می‌روند؛ حتی حاضر نیستند هنگام تشرف پدر به خانه خدا با او خداحافظی کنند و اطرافیان برای توجیه این رفتار به نادرست و بدون هیچ ضرورتی مدام به او دروغ می‌گویند. بدون اجازه اقدام به نصب ماهواره می کنند و برای  پدر خانواده جایگاهی به عنوان تصمیم‌گیرنده نهایی قائل نیستند.
در میان شخصیت‌ها به جز چند صحنه کوتاه، برخوردی عاطفی از سر احترام و دوست داشتن یکدیگر دیده نمی‌شود و همواره در پی بگومگو و درگیری لفظی با یکدیگر هستند که نشان از نشناختن شخصیت‌ها و خانواده‌ی ایرانی ساخته شده در دوره‌های گذشته دارد. البته این مهم، تنها به نویسنده اثر بازنمی‌گردد؛ گرچه او نقش مهمی دارد، اما سرپرست نویسندگان همواره در این ۶ دوره یک شخص و تهیه‌کننده و کارگردان آن نیز ثابت هستند. آنها حتی به اثری که خود در طی سالیان متمادی ساخته‌اند پایبند نبوده اند و گویی علاقه‌ای به آنها ندارند.
شوخی‌های اینستاگرامی، مبتذل و عناصر بینامتنی بی دلیل و اضافی، جایگاه پایتخت را طی این سال‌ها مخدوش و متزلزل ساخته است.
گریم ارسطو، که شخصیت‌ها چندین بار او را تشبیه به بهروز وثوقی -یا به طعنه رحمت، مرتضی عقیلی- می‌کند، نمی‌تواند به شخصیت شدن او کمک کند و او در کمال ناباوری از شخصیت ارسطو به تیپ لمپن، جاهل و خرده خلافکاری مبدل می‌شود که به شکل مبتذلی در دام زنجیره پخش موادمخدر می‌افتد. موادمخدر نیز در اینجا خط قرمز دیگری است که مدام با آن شوخی می‌شود و شخصیت‌ها به عنوان یک ویژگی کم اهمیت و حتی کمیک از آن صحبت می‌کنند و تقی به عنوان یک معتاد دستمایه خنده دیگر شخصیت‌ها به واسطه عدم پذیرش او برای سفر حج می‌شود. ضمن اینکه پخش و توزیع موادمخدر به عنوان یک موقعیت کمیک در سریال مطرح می‌شود که این قابلیت را ندارد و در تمام صحنه‌های مربوط، این ویژگی غایب است.
در کنار عنصر بینامتنی بی منطق؛ شوخی و بحث‌های به اصطلاح سیاسی این دوره نیز در سطح باقی مانده است و تنها به برخی جملات و تکه کلام‌های رجل سیاسی ارجاع می‌دهد و پُز نقد سیاسی به خود می‌گیرد که در مقام نقد و اصلاح یا حتی نیشخندی سیاسی نیست، بلکه در حد چند لطیفه توییتری باقی می‌ماند که بیشتر ملهم از فضای مجازی است.  پایتخت ۶ قصد دارد با چندین المان پیش پا افتاده و دیالوگ‌هایی حساسیت‌برانگیز، خود را مدافع مردم نشان دهد و دوگانه مردم و دولت بسازد و در این میان سنگ مردم را به سینه بزند، اما به قدری سطحی و بی منطق و شعاری است که حتی منجر به خنده مخاطب هم نمی‌شود؛ چه رسد به طنز سیاسی، سازنده و به اصطلاح «حرف دل مخاطب»!
در این میان اما به نظر می‌رسد آنچه بیش از هر چیز ناظرین و مسئولین پخش صدا و سیما را به واکنش و حساسیت واداشته، همین چند دیالوگ تويیتری با مایه‌های سیاسی است که عوامل نیز در طی پخش آن بسیار داد سخن سر دادند که امان از سانسور! اما آنچه نیاز به توجه و دقت بیشتری در حوزه فرهنگ و در اینجا فیلم و سریال است، تعیین روح حاکم بر اثر و تاثیر مخرب آن بر خانواده‌ای است که در سال‌های گذشته کمتر توانسته در جمع خانوادگی خود فیلم یا سریالی طنزی جذاب که به شعور و اخلاقیات او توهین نکند، را ببیند. واقعیت این است که عبور از صحنه ها و ارجاعات اروتیک و بی اخلاقی شخصیت‌ها، بیشتر از چند دیالوگ سطحی شعاری با مایه‌ سیاسی به سلامت و فرهنگی عمومی جامعه لطمه وارد می‌کند. به نظر می‌رسد سیاست‌‌گذاری فرهنگی در حوزه سینما و تئاتر و حالا سریال‌ تلویزیونی علی‌رغم آنچه گفته و شنیده می‌شود، تنها نگران برخی موضوعاتی است که به جایگاه خود خدشه وارد نسازد وگرنه صیانت از فرهنگ عمومی جامعه و تکریم خانواده به نظر می‌رسد در اولویت تصمیم‌گیرندگان قرار ندارد.
رویا سلیمی
 
 
کد مطلب: 127035
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *