۰
سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۱۵

آمریکا درگیر سوریه نمی شود

پیروز مجتهدزاده می گوید: رامنی و یا اوباما، آمریکا در شرایط فعلی نه توان تغییر در سیاست هایش را دارد و نه قادر به مهار بحرانی جدید در خارج از مرزهای کشورش است. زهرا خدایی
بعد از طوفان سهمگین سندی(Sandy) صندوق های رأی آمریکا آرام آرام خود را برای انتخاباتی بزرگ آماده می کنند. بازار کمپین تبلیغاتی دو رقیب همچنان داغ است. اوباما که همدردی خود را با حضور در میان خانواده های قربانیان سیل و در آغوش گرفتن آنها در مقابل دوربین های عکاسان به نمایش گذاشت، در اقدامی دیگر ارتش آمریکا را برای سوخت رسانی به شهروندان آمریکایی به حالت آماده باش در آورده تا بحران سوخت در برخی از ایالت ها را مهار کند. برخی نظرسنجی ها حکایت از پیشی گرفتن نامزد دمکرات از جمهوریخواه دارد، با این حال ایالت های حساس (Swing State) و به خصوص ایالت آیووا همچنان دل مشغولی اصلی اوباما و رامنی است.
هیجان رسانه های جهان با نزدیک شدن به روز سه شنبه(روز انتخابات) داغ تر و داغ تر می شود اما بسیاری از ناظران و کارشناسان بر این باورند که اوباما و یا رامنی، در شرایط فعلی که آمریکا در وضعیت نامساعد اقتصادی به سر می برد، چندان تفاوتی نمی کند. پیروز مجتهدزاده که هفتۀ پیش میهمان غرفۀ خبر در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها بود، بر این باور است در شرایط فعلی که رئیس جمهور چاره ای جز تمرکز بر حوزۀ داخلی ندارد، رامنی و یا اوباما تفاوتی ندارد. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با مجتهدزاده را در ذیل می خوانید.
اگر اوباما مجدداً به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بسیار امری طبیعی است که رسانه ها تا این اندازه وارد بحث های انتخاباتی آمریکا می شوند و این مباحث غالباً هیجانات زیادی را به وجود می آورد. در چنین فضایی انتخابات آمریکا اهمیت بسیار زیادی پیدا می کند و اینگونه وانمود می شود که گویی با انتخابات ریاست جمهور آمریکا، سرنوشت جهان مورد بحث است. البته رسانه ها اینگونه نشان می دهند و من چنین نظری ندارم.
اما باید روی این مسئله تأکید کنم که در این انتخابات و یا هر انتخابات دیگری ما برای رد یافتن مسائل سیاسی داخلی و خارجی، اقتصادی و ... بهرۀ زیادی نمی توانیم ببریم، چون آنچه که در این مناظره ها و مبارزات انتخاباتی مطرح می شود، شعار است که تقریباً ۹۰% غیراجرایی و غیرعملی است. این شعارها برای جلب رأی دهندگان مطرح می شوند و نه تفکر سیاسی من و شما و نه برای برداشت های من به عنوان یک عضو دانشگاهی و یا شما به عنوان عضوی از جامعۀ رسانه. واقعیت اینست که این مباحث برای ما نیست.
وضعیت اوباما و رامنی و شعارهای انتخاباتی آنها را در نظر بگیرید. مثلاً اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا همچنان از گزینۀ دیپلماسی و تشدید تحریم ها علیه ایران سخن می گوید، در حالیکه رامنی در این رابطه و مسائل خارجی همانگونه که شاهد بودیم در ابتدا با ارتش عظیمی حرکت کرد و قصد داشت در ابتدا با روسیه، چین و ایران بجنگد. چون او چالشگر است و رئیس جمهور نیست و آزادی گفتار بیشتری دارد، اما در برخورد با عملگرایی همچون اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا تغییر جهت داد و تا اندازۀ زیادی همانند اوباما شد. در واقع وضعیت آنقدر تغییر کرد که تفاوت دو کاندیدا به طور کامل از بین رفت و به همین دلیل گفته می شود که در نظرسنجی ها دو نامزد به هم نزدیک هستند. خب معلوم است که با هم برابر می شوند چون حرفهایی که زده می شود، وعده و وعید توخالی و شعار است و دریافت کنندۀ این حرفها نیز بخش عظیمی از مردمی هستند که با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند.
فکر می کنید برای ایران جمهوریخواهان بهترند و یا دمکراتها؟ گفته می شود تاریخ ایران نیز حاکی از آنست که رابطۀ ایران با جمهوریخواهان بهتر است؟ نظر شما چیست؟
در جمهوری اسلامی عوامل خوب و یا بد بودن روابط ما با آمریکا به طور کلی با زمان گذشته فرق دارد. آمریکا دو حساسیت بزرگ در خاورمیانه دارد: نفت و امنیت اسراییل. رژیم شاه کار زیادی با اسراییل نداشت، با نفت کار داشت که در نهایت مردم وی را ساقط کردند.
اما در دورۀ اوباما اختلاف میان آمریکا و اسراییل در خور توجه بود. در واقع دلیل حمایت نتانیاهو از رامنی نیز همین مسئله بود.
این تضادها موقت است و هیچگاه دائمی نیست. دلیل حمایت نتانیاهو از رامنی این بود که اوباما درس تلخی به نتانیاهو داد. نتانیاهو تلاش کرد زمانی که اوباما درگیر انتخابات می شود، چون نیاز به رأی لابی یهودیان دارد، مجبور است مثل سابق به دستورات عمل کند، اما این بار تند رفت. نتانیاهو می خواست در این شرایط اوباما را گیر بیندازد تا رئیس جمهور آمریکا به خواستۀ او وقعی بنهد(خواستۀ وی جنگ علیه ایران بود) اما آمریکا به هیچوجه نمی تواند این کار را بکند.
نمی تواند و یا نمی خواهد این کار را بکند؟
به هیچ وجه نمی تواند. مگر وضعیت سوریه را نمی بینید؟ آمریکا حتی در مورد سوریه دستپاچه است و حتی به ترکیه می گوید که یک قدم جلوتر نرود چرا که جنگ دامن گیر سایر کشورها می شود. بحران سوریه یک کیلومتر از مرز سوریه عبور کند، همۀ کشورها دستخوش بحران می شوند. اردن هاشمی در مرز خطر قرار دارد، کشوری که عصای دست آمریکا و اسراییل است. لبنان به آب خوردنی به دست حزب الله می افتد. از همه مهمتر امنیت اسراییل به خطر می افتد، از این رو آمریکا به هیچ وجه وارد بحران دیگری نمی شود.
در واقع اوباما با همین ملاحظات به نتانیاهو هشدار سکوت داد و نتانیاهو نیز در مقابل ساز مخالف زد و با نمایش آن نقاشی مضحک در سازمان ملل خود را مضحکۀ غرب کرد و در نهایت حمایت از رامنی را در پیش گرفت. در واقع دعوای فعلی، دعوای اوباما و نتانیاهو است و نه دعوای آمریکا و اسراییل. واقعیت اینست نتانیاهو از رامنی حمایت می کند تا اوباما کنار برود.
پس شما معتقدید که بحران سوریه حتی با روی کارآمدن رئیس جمهور جدید آمریکا نیز تغییری به خود نخواهید دید؟
صد درصد. مگر اینکه از طرقی که برای حل این بحران در نظر گرفته شده، تغییری حاصل شود. من معتقدم که از این طریق نتیجه حاصل خواهد شد. سعودی ها و عوامل ترکیه خیلی شلوغ می کنند که این روند به نتیجه نرسد. اما بالاخره آمریکایی ها گوش سعودی ها را خواهند کشید و آنها را متقاعد خواهند کرد که جز این راه دیگری وجود ندارد. بسیاری از مخالفین بشار اسد نیز با این روند موافقت دارند. اینکه بشار اسد بر سر قدرت باشد و بعدها با انتخابات آزاد کنار برود. ظاهراً بشار اسد نیز این روند را پذیرفته است که کنار برود.
چرا آمریکایی ها طی دو سال اخیر در جریان تحولات جهان عرب نقش کمرنگ تری داشتند؟
اصلاً اینطوری نیست و اتفاقاً نقش آنها بسیار پررنگ تر از همیشه بوده است. خاطرتان نیست زمانی که اوباما در مجلس حاضر شد و به صراحت اعلام کرد: آمریکا بدون هیچ خسارتی حتی بدون کشته شدن یک سرباز آمریکایی به پیروزی بزرگی در جنگ لیبی با حضور سربازان فرانسوی و ایتالیایی دست یافت. مگر این اظهارات رئیس جمهور را به یاد نمی آورید؟ اتفاقاً نقش آمریکایی ها بسیار پررنگ بود. با این تفاوت که آمریکایی ها چیزهای جدیدی یاد گرفته اند که چگونه وارد بازی شوند. خودشان را درگیر نمی کنند. آمریکا نمی توانست در لیبی دخالت کند، چرا که بیشترین خسارت را متحمل می شد. فرانسه و ایتالیا راحت تر می توانستند وارد عمل شودند. چون تمام شهرها و مراکز مهم لیبی تحت کنترل آنها بود و آنها ناوبر هواپیمابر آوردند و کار را یکسره کردند. وقتی روند اینقدر به این راحتی پیش می رود، مگر آمریکا احمق است که خودش را درگیر کند؟!
شما کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی را تصادفی می دانید؟
خیر. در واقع باید گفت حادثۀ مذکور نتیجۀ وحشت عظیمی بود که آمریکا، فرانسه و ایتالیا در لیبی ایجاد کردند. این قدرتها قذافی را با آن وضع خشونت بار و اسفناک که مایۀ ننگ بشریت بود، کشتند(کاری نداریم به اینکه قذافی تا چه اندازه انسان دون پایه ای بود) تا دمکراسی را برقرار کنند. هرج و مرج عظیمی ایجاد شد که در نهایت خودش را اینگونه نشان داد. در واقع این حادثۀ نتیجه هرج و مرج و خشونت بیش از اندازه ای بود که در لیبی به وجود آمد و آنها اسم آن را انقلاب می گذارند. انقلابی که با هواپیماهای بمب افکن فرانسوی و ایتالیایی به نتیجه رسید. چگونه می توان نام آن را بهار عربی نهاد؟ خود لیبیایی ها جرأت ندارند اسم آنرا انقلاب عربی بنامند. هم اکنون که آمریکا تلاش می کند تجربۀ لیبی در سوریه تکرار نشود، برای اینست که نتیجۀ مشابه حاصل نشود. سوریه بسیار خطرناک تر از لیبی است. لیبی با کشورهای حساسی مثل اسراییل، اردن، لبنان همسایه نیست، در حالیکه سوریه کلید این چند کشور حساس است. اینست که آنها به هیچ وجه وارد جنگ نمی شوند. شما دیدید زمانی که ترکیه زمانی عزم کرد عصبانیت خود را به سوریه نشان دهد، دبیر کل ناتو در عین حمایت از ترکیه، استفاده از هر گونه گزینۀ نظامی را منتفی دانست و حتی هشدار داد.
براساس شرایط موجود من فکر نمی کنم تلاش بر این باشد که افتضاح سوریه از مرزهای سوریه عبور کند. برای پایان دادن به این وضعیت بسیار اسفناک راهی نمانده است جز همانی که کوفی عنان مجبور شد و نتوانست انجام دهد و هم اکنون آقای براهیمی در تلاش برای انجام آنست.
اقبال رئیس جمهوری همچون اوباما که بیشتر به مسائل داخلی اهمیت می دهد، چقدر است؟
اوباما وقتی روی کار آمد، آمریکا دستخوش بحران عظیم اقتصادی بود و طبیعی است که باید همۀ وقت خود را صرف سرو سامان دادن به امور داخلی کند. تصمیم و یا خواست خودسرانۀ رئیس جمهور نیست، او مجبور است این سیاست را در پیش گیرد. میراث عظیمی از ورشکستگی به دست رئیس جمهور رسیده بود. از این رو اوباما برای اینکه انتخاب شود، وعدۀ ایجاد ۱۲ میلیون شغل جدید را داد.
آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟
آینده پژوهی نمی توان کرد، اما گمانه زنی می توانیم بکنیم. چون آینده هنوز نیامده و نمی توان برای آن پیش بینی ارائه داد. در مجموع باید گفت ورشکستگی اقتصادی از یک طرف و افول ژئوپولیتیکی آمریکا دو موضوع مهمی است که نه تنها این دوره از ریاست جمهوری آمریکا بلکه تا ۲ دور بعدی ریاست جمهوری آمریکا را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد. اوباما علیرغم وعده هایی که داد، موفقیت های اندکی داشت، اما اگر آمریکا بتواند وضعیت اقتصادی را سر و سامانی بدهد، شاید رییس جمهور بتواند بیشتر مشغول سیاست خارجی شود. با توجه به دو موضوعی که بدان اشاره کردم، به نظر می رسد، رئیس جمهور آیندۀ آمریکا فرصت طلایی سایر روسای جمهور سابق آمریکا را نخواهد داشت. رئیس جمهور آمریکا چاره ای جز صرف تمام وقت خود برای جبران ورشکستگی اقتصادی کشور ندارد و باید به مسائل داخلی توجه کند.
کد مطلب: 12968
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *