۰
سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۲۰

بینوش: شیفته کیارستمی‌ام

«کامیل کلودل ۱۹۱۵» همچون اغلب فیلم‌های برونو دومون مناقشه و بحث برانگیخته است، اما آنچه منتقدان در دو سوی طیف بر سرش تفاهم دارند، اجرای ژولیت بینوش در جایگاه محوری فیلم و در نقش شخصیتی افسرده، مالیخولیایی و رنج‌کشیده است. ژولیت بینوش در گفت‌وگویی در جشنواره بین‌المللی فیلم برلین از راهکارش برای اجرای این نقش می‌گوید.
انتخاب: «کامیل کلودل ۱۹۱۵» بسیار ضد نمایشی (آنتی دراماتیک) به نظر می‌رسد. آیا فقدان عشق، خلاقیت و همراهی و هم‌دردی موضوع اصلی فیلم است؟
من اسمش را می‌گذارم «انکار نفس». کلودل از جامعه و خانواده و حتی از خودش و از خلاقیت احتمالی‌اش رانده شده است. از او می‌خواهند خلاق باشد، اما امتناع می‌کند. این می‌تواند به معنای پذیرفتن وضعیتی باشد که او تا پایان عمرش هرگز نپذیرفت. اما این وضع او را به موقعیتی کشاند که دیگر خودش نبود و وقتی این‌قدر منزوی می‌شوید و به گوشه‌ای از خودتان می‌خزید باید بدانید که درونتان چه می‌گذرد تا نجات پیدا کنید. من فکر می‌کنم شاید زندگی روحانی او همان موقع شروع شد. برادرش نوشته که دو هفته پیش از مرگ کلودل به دیدارش رفته و چنان احساس خوشی در صورتش دیده که انگار پیش از مرگ به سعادتی دست یافته است. پس با خودتان فکر می‌کنید: «وای! زندگی همه چیزش را از او گرفته و وجودش را هیچ و بی‌معنی کرده است؛ بدترین و تلخ‌ترین و ناعادلانه‌ترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد. و او توانسته راهی برای نجات پیدا کند.» این مسحورکننده است.
آیا دشواری‌های ترسیم شخصیتی تا این حد احساساتی و این‌قدر ستم‌کشیده شما را به سوی این نقش کشاند؟
در اول کار، دومون چینی چیزی را نپذیرفت. او گفت: «تو به کارگردانی من اعتماد نداری. من می‌دانم چطور از پس این کار بربیایم.» و من جواب دادم: مسئله این نیست. تو هم باید به من در جای بازیگر اعتماد کنی. اگر نخواهی فیلمنامه را به من بدهی، مجبورم به تو اعتماد کنم اما سهم هرکدام ما از این کار مساوی است و این خیابان یک‌طرفه نیست.
دومون پیش از شروع کار، فیلمنامه را به شما نداد؟
به من گفت: «تو فیلمنامه را نمی‌خوانی.» اما من سعی می‌کردم چیزهایی درباره داستان از او بیرون بکشم. با هم شام یا ناهار می‌خوردیم و من می‌گفتم می‌دانم که فیلم درباره سه روز از زندگی اوست، دست‌کم به من بگو در روزهای اول و دوم چه اتفاقی می‌افتد؟ و او شروع کرد به تعریف داستان. خیلی خوشحال بودم و سعی می‌کردم تا جایی که ممکن است هرچه را می‌گوید روی دستمال کاغذی‌های رستوران بنویسم. مجبور بودم مدام از او بخواهم آهسته‌تر تعریف کند.
یعنی شما با چیزهایی که روی دستمال کاغذی داشتید بداهه‌پردازی کردید؟
دومون بعد از تعریف داستان گفت: «حالا باید نامه‌های کامیل را بخوانی و از آن‌ها الهام بگیری تا بتوانی مثل او حرف بزنی.» من جواب دادم: «شوخی می‌کنی؟ من مثل او حرف نمی‌زنم و مثل او فکر نمی‌کنم. یک قرن از این داستان گذشته، او در دنیای دیگری زندگی می‌کرده.» او مجبور شد تک‌گویی در برابر پزشک و برادرش را هم به من بدهد. خیلی خوشحال شدم. اما دومون گفت: «می‌خواهم بداهه بازی کنی!» من هم گفتم: «بسیار خب، پس به زبان خودم حرف می‌زنم.» او هم پذیرفت.
این مسیر متناقض را چطور در پیش گرفتید؟
به نظر من معنای کلمه بداهه او «حقیقت» بود. انتخاب من برای بازی بدون گریم یا آرایش برایم به این معنی بود که بین من و دوربین چیزی وجود ندارد. این عریان بودن به نوعی یعنی همه‌چیز به خودم بستگی دارد. هرآنچه از زندگی کامیل کلودل فاش شده بود، باید به نمایش درمی‌آمد و من هیچ سپری برای دفاع نداشتم. شاید کامیل هم همین‌قدر در محیط زندگی‌اش آسیب‌پذیر بوده. این شروعی خوب برای ایفای چنین نقشی بود.
کار با بازیگران غیرحرفه‌ای چطور بود؟
من قبلا هم با چنین بازیگرانی کار کرده بودم، اما این یکی فرق داشت. آن‌ها بیمار بودند و دستبند به دست داشتند. ما مطمئن نبودیم که آیا مثلا برداشت دومی هم ممکن خواهد بود یا نه، درحالی‌که شما در مقام بازیگر حرفه‌ای همیشه در آرزوی برداشت دوم هستید تا بتوانید جور دیگری هم نقش را بکاوید. با این حال فکر می‌کنم «بازیگری» در ذات انسان- از هر نوعش- وجود دارد، چون راهی است برای کشف و درک زندگی. کودکان هم مدام و مدام بازی می‌کنند و تجربه‌اش می‌کنند، چون راهی است برای ابراز درونیات.
بیمارها هم با ماجرا مثل بازی برخورد کردند؟
کاملا. آن‌ها می‌توانستند تکرارش کنند. همین بود که کار با این بیماران را بسیار جذاب کرد؛ کار با ساختار آدمیزاد.
فیلم دیگری که شما در آن با بازیگرانی غیرحرفه‌ای هم‌بازی شدید «کپی برابر اصل» به کارگردانی عباس کیارستمی بود. او از علاقه‌اش برای همکاری با شما گفته. چنین اتفاقی می‌افتد؟
اوه، من عاشق کار با عباس هستم. من شیفته او هستم. او شما را در کار بسیار آزاد می‌گذارد و اجازه می‌دهد زندگی کنید. او جزییات و چیزهای کوچک را دوست دارد. شنیده‌ام کار نوشتن فیلمنامه تازه‌ای را با ژان-کلود کاریر آغاز کرده است. دلمان برای هم تنگ شده است. باید ببینیم چه پیش می‌آید.
کد مطلب: 24909
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *