۰
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۳۸

تحلیل اقتصادی سعید لیلاز از پیروزی روحانی

به نظر من تمام نیمه‌دوم دهه 90، نیمه ایران خواهد بود. از سال 1394 عصر ایران به لحاظ اقتصادی شروع می‌شود. در سال 1400 ایران یک کشور نیرومند در حوزه‌های گوناگون خواهد بود و این سخن من یک خوش‌بینی ناشی از هیجان‌زدگی نیست.
چه شد روحانی روی کار آمد و پیروز انتخابات شد؟ دلایل سیاسی بسیاری می‌توان بر این اتفاق برشمرد اما این تحول ریشه‌های زیرین دیگری نیز دارد از جمله آنکه در هشت‌سال گذشته وضع به‌گونه‌ای پیش ‌رفت که قشرهای معارض و رودرروی هم، به‌هم نزدیک شدند. مثل کارگران و کارفرمایان. این از فواید دولت مهرورز بود که تفاوت‌ها را به ائتلاف‌های اجباری کشاند. سعید لیلاز در این خصوص معتقد است نیروهای چپ و راست در سال‌های گذشته میل به میانه و مرکز سیاست کردند که پیروزی روحانی حاصل این اراده بود. این کارشناس برجسته اقتصاد سیاسی معتقد است سال‌های آینده ایران رشد و شکوفایی انفجاری را تجربه می‌کند.

‌عمده تحلیل‌هایی که تاکنون از پیروزی آقای روحانی ارایه شده با رویکردی سیاسی بوده است. پیروزی ایشان در انتخابات را از موضع «اقتصاد سیاسی» چگونه می‌توان تحلیل کرد؟
ببینید؛ هم در دو دهه منتهی به پیروزی انقلاب، یعنی دهه‌های 40 و 50 و هم بعد از پیروزی انقلاب در دهه 78 به مدت 16سال یک طبقه مولد ثروت در ایران شکل گرفت که این طبقه مولد ثروت؛ پایه‌های ملی داشته و دارد. یعنی پایه‌هایش در داخل کشور است و سعی می‌کرد از طریق سرمایه‌گذاری و همین‌طور جذب سرمایه خارجی به تولید ثروت بپردازد. این طبقه در اواخر دوره پهلوی تحت‌فشار شدید بورژوازی کمپرادور قرار گرفت و جالب اینجاست که در دوره آقای احمدی‌نژاد هم عینا تحت‌فشار همان بورژوازی با همان ویژگی‌ها قرار گرفت. یعنی بورژوازی‌ای که به جای تولید در داخل صرفا به واردات از خارج مشغول بوده است. در دوره احمدی‌نژاد بورژوازی تولیدی و ملی تحت فشار عظیمی قرار گرفت. به‌گونه‌ای که آمارها در حوزه سرمایه‌گذاری صنعتی نشان می‌دهد که از اواخر سال 1386 و اوایل سال 87 رشد سرمایه‌گذاری صنعتی در ابتدا کند می‌شود؛ بعد متوقف  و سپس نزولی می‌شود و هرگز هم افزایشی نمی‌شود. یعنی در سال 1390 میزان تشکیل سرمایه صنعتی در ایران به قیمت ثابت حدود 40درصد سال 83 بوده است. این در حالی است که در همین دوره درآمد ایران سه‌برابر شده است. سرمایه‌گذاری عمرانی دولت در سال 90 به قیمت ثابت تقریبا کمتر از سال 83 بوده است. در حالی که درآمد نفتی دولت سه‌برابر شده. جهت‌گیری همه درآمدهای نفتی دولت احمدی‌نژاد به سمت واردات بود. البته استدلال ظاهری دولت این بود که می‌خواهیم تورم را مهار کنیم. در حالی که تورمی که خود دولت ایجاد می‌کرد نیاز به سرکوب کردن نداشت. کافی بود دولت جلو چاپ پول را بگیرد. برای اینکه جلو چاپ پول را بگیرد کافی بود که دولت جلو هزینه‌های جاری‌اش را بگیرد. کافی بود که برنامه چهارم را اجرا می‌کرد. چون هیچ‌کدام از این کارها را انجام نداد؛ نتیجه آن بروز امواج تورمی در اقتصاد ایران بود. برای سرکوب امواج تورمی شروع کردند به‌استفاده از دلارهای نفتی بادآورده و گسترش واردات که به فشار عظیم بر نیروهای مولد داخلی در حوزه‌های گوناگون تولیدی، صنعتی، کشاورزی و کارگری منتهی‌شد.
‌ درواقع دولت احمدی‌نژاد پس از افزایش بهای نفت، برای مهار تورم به همان راهکارهایی متوسل شد که قبل از انقلاب تجربه شده بود؟
بله؛ دقیقا؛ جالب است که بدانید در سال 1352 روزی نخست‌وزیر به مجلس رفت و گفت: من افتخار دارم به عرض ملت ایران برسانم که ما برای کاهش قیمت تخم‌مرغ، امروز با هواپیما تخم‌مرغ وارد کردیم. جالب است که در سال 1390 هم برای مهار قیمت تخم‌مرغ دولت با هواپیما تخم‌مرغ وارد کرد. یعنی می‌بینیم چه قبل و چه بعد از انقلاب به محض اینکه قیمت نفت بالا رفت، رفتارهای مشابه رخ داد. این مسایل؛ نیروهای مولده متکی به سرمایه‌گذاری و اشتغال داخل را به‌شدت تحت فشار قرار داد. البته نیروهای مولده داخلی این‌بار بسیار نیرومندتر از دهه 50 بودند. این نیروها هم توانمندتر هستند و هم تجربه گذشته را داشتند. اینها با اتکا به نیروی اجتماعی پشتیبان خودشان توانستند که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 ورق را برگردانند. الان شاهد این هستیم که کارگران و کارفرماها به لحاظ سیاسی متحد شده‌اند. این در تاریخ ایران خیلی سابقه ندارد. چون ملت ایران علاوه بر فشارهایی که در سال‌های اخیر تحمل کرد، به یک درک سیاسی بسیار بالا هم دست پیدا کرد که با توجه به این درک سیاسی متوجه می‌شود که ریشه گرفتاری‌اش از کجاست. یعنی وقتی که کارگران و کارمندان بنگاه‌های اقتصادی می‌بینند که بنگاه‌های اقتصادی در آستانه تعطیلی‌اند یا سطح دستمزدها پایین است، متوجه می‌شوند که صاحب بنگاه مقصر نیست یا اگر سرمایه‌ها از کشور به خارج می‌رود به‌دلیل نامساعد بودن فضاست. ما با همین سرمایه‌گذاران در دولت‌های هاشمی و خاتمی در بخش تولید با ایجاد 400هزار شغل سالانه آغاز کردیم و به حدود 800هزار شغل سالانه رسیدیم. چرا در دولت آقای احمدی‌نژاد دریغ از ایجاد 14هزار شغل سالانه در بخش تولید؟
 یعنی کارگر و کارفرما و درواقع کل نیروهای مولده جامعه ایرانی تحت فشار شدید یک طبقه نوظهوری قرار گرفتند که اتکایش به درآمدهای نفتی بود و به‌جای اینکه مثل دولت اصلاحات این درآمدهای نفتی را به سرمایه‌گذاری صنعتی و تولیدی تبدیل کند؛ شروع کرد به واردات. چون پروژه آقای احمدی‌نژاد اساسا پروژه بلندمدت نبود. من آقای احمدی‌نژاد را به نوعی یک کینزین می‌دانم زیرا معتقد به سیاست‌های بلندمدت‌نیست.
شاکله سیاست‌های احمدی‌نژاد در این هشت‌سال؛ سیاست‌های پولی بود. حتی سیاست‌های مالی هم نبود. عمدتا سیاست‌های انبساطی پولی بود. این سیاست‌ها موجب شد در نیمه‌اول سال 87 رشد اقتصادی متوقف شود. در نیمه‌دوم سال 87 رشد اقتصادی تقریبا منفی شد. در سال‌های 89 و 90 دولت با اتکا به سیلابی از درآمدهای نفتی موفق شد اندکی رشد اقتصادی ایجاد کند. در سال 1390 درآمد نفتی دولت 120میلیارددلار‌بود.
‌شما مدتی است که در تحلیل سیاست در ایران بر حرکت نیروهای سیاسی از دو قطب چپ و راست به سوی میانه تاکید دارید. اگر قایل به تقدم اقتصاد و مناسبات مادی بر سیاست باشیم؛ چه اتفاقی در حوزه اقتصاد ایران رخ داده که خروجی و تاثیر آن در حوزه سیاست؛ تمایل به میانه‌روی نیروهای سیاسی است؟
من برای این مساله؛ یعنی حرکت سیاست به سوی میانه، یک تحلیل اقتصادی و حتی فراتر از آن یک تحلیل جمعیت‌شناسانه دارم. ما از نیمه دهه 90 آرامش را در فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران خواهیم داشت. این را هم با یک نگاه جمعیت‌شناسانه می‌گویم. بزرگ‌ترین موج رشد جمعیت در تاریخ ایران در دهه 60 اتفاق افتاده است. در این دهه حدود 19میلیون تولد اتفاق افتاد. 19میلیون تولد در دهه 60 معنی‌اش این بود که در ابتدای دهه 80 سالی یک‌میلیون‌و 900هزارنفر به سن 20سالگی می‌رسیدند. خب این به لحاظ اقتصادی یک عدد وحشتناک است. هیچ ظرفیتی در اقتصاد ایران در هیچ دوره‌ای متصور نیست که بتواند این جمعیت را جذب کند. در دهه 80 سالی یک‌میلیون‌و 200 تا یک‌میلیون‌و 400هزارنفر جویای کار، وارد بازار کار می‌شدند که خود این مساله بزرگ‌ترین منبع تزریق بی‌ثباتی به جامعه بود. افزایش درآمدهای نفتی در اوایل دهه 80 موجب شد که دولت تا حدودی این مساله را کنترل کند و بخشی از متقاضیان کار، جذب بازار کار شدند اما همه آن نیروها جذب بازار کار نشدند و تقریبا بسیاری از جوانان و عموم خانواده‌ها با معضل بیکاری تعدادی از اعضای خانواده دست‌به‌گریبان بودند. مقدار زیادی از این متقاضیان شغل سرریز کرد به دولت آقای احمدی‌نژاد، که می‌بینیم آن موج نارضایتی ایجاد شد.
اما آغاز دهه 90 و در سال 1390 شاهد هستیم که ورودی نیروی کار به بازار کار دقیقا نصف می‌شود و این در تمام دهه 90 تداوم خواهد داشت. این کاهش شدید متقاضیان شغل؛ قطعا تبعات عمیق سیاسی و اجتماعی خواهد داشت. از این به بعد جامعه کمتر نگران و ملتهب خواهد بود و به سوی یک آرامش اجتماعی خواهد رفت. به نظر من اگر کسی به این واقعیت جمعیت‌شناسی توجه نکند، به درستی نمی‌تواند مسیر تحولات ایران را در عمق بفهمد. بنا بر این شاهدیم که از ابتدای دهه 90 به یکباره ورودی نیروی کار نصف می‌شود و جامعه از این حیث آرام می‌شود. از طرف دیگر نیروهای مولده جامعه در دو حوزه صنعت و کشاورزی هم به سوی یک عقلانیت و ثبات تمایل پیدا کرده‌اند و این طبعا موجب می‌شود که نیروهای سیاسی که جامعه را نمایندگی می‌کنند هم طبعا به سوی کنارگذاشتن افراط‌ها و حرکت به سوی میانه گام بردارند. چون جامعه با حرکت‌های تند همراهی نخواهد کرد. هم رادیکالیسم راست و هم رادیکالیسم چپ اکنون میل به مرکز و میانه دارند.
‌آقای روحانی پس از مشخص‌شدن نتیجه انتخابات بیانیه‌ای صادر کردند که در آن از آغاز یک دوران نوین سخن گفتند. به نظر شما این دوران نوین در حوزه اقتصاد چه مختصاتی خواهد داشت؟
در اقتصاد به نتایجی منجر خواهد شد که ما مشابه آن را در ترکیه و مالزی و اقتصادهای نوظهور آسیایی شاهد بودیم؛ یعنی خواهید دید که با فروکش‌کردن منازعات سیاسی، مقدار بسیار زیادی از دلارهای نفتی که در سال‌های اخیر به اقتصاد ایران وارد و به انحای مختلف سرمایه‌گذاری شد و به بهره‌برداری درستی نرسید یا در قالب واردات به خارج کشور رفت، شروع می‌کند به برگشت و جذب‌شدن مجدد در اقتصاد ایران و این یک زمینه‌ای از رشد اقتصادی پایدار را فراهم می‌کند. به اعتقاد من به جز چین، تنها کشوری که در آسیا به‌طول بیش از یک‌دهه ظرفیت رشد اقتصادی دورقمی را دارد، ایران است. بسیار امیدوار هستم با توجه به همه سرمایه‌گذاری‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری که در دودهه اخیر در اقتصاد ایران صورت گرفته در کنار حل‌وفصل مشکلات سیاست خارجی، بتوانیم یک رشد اقتصادی انفجاری ایجاد کنیم. این مستلزم این است دولتی که تشکیل می‌شود دولت نجات ملی، وحدت ملی و آشتی ملی باشد. اگر ما در داخل متحد باشیم، مساله هسته‌ای هم به‌سادگی قابل حل است.
 ‌با توجه به مناسبات فعلی «اقتصاد سیاسی» ایران، موانع پیش‌روی دولت آقای روحانی برای بسط آزادی‌های اقتصادی را چه مواردی می‌دانید؟
یکی از موارد بسیار ضروری برای رشد اقتصادی ایران، افزایش بهره‌وری است. اقتصاد دولتی یعنی اتلاف منابع. افزایش بهره‌وری مستلزم میداندارشدن بخش خصوصی و ارتقای آزادی‌های اقتصادی است. این مستلزم خروج نیروهای غیرمرتبط از حوزه اقتصاد است. آقای روحانی با یک رویکرد تعاملی باید بتواند مقامات تصمیم‌گیر را متقاعد کند که نفع کشور و حکومت در این است که هر نیرویی در حوزه خودشان فعال باشند نه در حوزه اقتصاد. عزت و احترام نیروها در رقابت‌کردن و کنارزدن بخش خصوصی نیست، بلکه احترام و عزت نیروها در این است که حافظ امنیت ملی و حافظ رونق و رشد اقتصادی ایران در پرتو امنیت پایدار باشند.
به نظر شما با اتمام این قرن خورشیدی، ایران در سال1400 قرن جدید را با چه ویژگی‌ها و مختصاتی آغاز خواهد کرد؟
به نظر من تمام نیمه‌دوم دهه 90، نیمه ایران خواهد بود. از سال 1394 عصر ایران به لحاظ اقتصادی شروع می‌شود. در سال 1400 ایران یک کشور نیرومند در حوزه‌های گوناگون خواهد بود و این سخن من یک خوش‌بینی ناشی از هیجان‌زدگی نیست.
کد مطلب: 34007
مرجع : روزنامه شرق
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *