۰
يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۴۰
شوخی های اقتصادی مردم

از شیب ملایم تا گوجه فرنگی و نان

« امروز نمی‌دونم جواب کدوم کار نیکمو گرفتم! رفتم نیم کیلو انار خریدم توش یه دونه گوجه بود. »
از شیب ملایم تا گوجه فرنگی و نان
چند سال قبل، بهرام بیضایی به دولتمردان توصیه کرده بود اگر می‌خواهند از آنچه در مملکت می‌گذرد با خبر باشند، فیلم کوتاه ببینند اما به نظر می‌رسد امروز دیگر برای اطلاع از اوضاع ضروری نیست کسی رنج دیدن فیلم کوتاه را بر خود هموار کند. کافی است یکی از اپلیکیشن‌های جدید را روی تلفن همراه نصب کند و از پست‌هایی که کاربران پشت هم کپی می‌کنند، اوضاع و احوال را دریابد.

باب شوخی بر سر اتفاقات اقتصادی، بعد از ظهور اپلیکیشن‌های جدید باز نشد. قبل‌تر، وقتی گوجه‌فرنگی رکورد دو هزار تومان و سه هزار تومان را زد، این رئیس دولت دهم بود که با توصیه به مردم برای خرید از محله‌شان، تنور شوخی‌های اقتصادی را داغ کرد.

همان روزها وقتی از اکبر عبدی پرسیدند چرا کم‌کار شده‌یی؟ گفت: طنز وقتی جواب می‌دهد که گوجه فرنگی دو هزار تومان نباشد. حالا اما از پس توفان تورمی سال‌های ٩٠ و ٩١، نرم‌افزارهایی مانند وایبر، بازار شوخی با اقدامات اقتصادی دولت و اتفاقات اقتصادی، جامعه را داغ کرده است.

توی پراید نشسته بودیم...
تب شوخی با گوجه فرنگی و نان، کمی اندکی خوابیده؛ همان طور که تب شوخی با پسته و پراید به لرز نشسته است. پراید حالا مدت‌هاست که قیمت ٢٠ میلیون تومان را پشت سر گذاشته است و پسته نیز بر همان قیمت کیلویی چند ده هزار تومان جا خوش کرده؛ اما حساسیت کسی به این دو دیگر جلب نمی‌ شود. آن روزها، جوکی میان مردم دهان به دهان می‌ گشت، «توی پراید نشسته بودیم و پسته می‌خوردیم که...، معلومه پولداریم یا تعریف کنم چی شد؟»



این‌بار پس از شوخی وایبری با نان و گوجه، اما کار فراتر رفته و کل موضوع گرانی و تورم دستمایه طنزها و شوخی‌های کلامی شده که موبایل به موبایل می‌چرخد. به نظر می‌رسد شوخی‌های مردم با اقدامات اقتصادی و مسوولان و اتفاقات روز، وارد مرحله‌یی تازه از حیات خود شده است.

درست در روزهایی که دولت تصمیم گرفت افزایش قیمت ٣٠ درصدی نان را برای حل بخشی از بحران نان اجرایی کند، گوجه در اوج قرار گرفت. قیمت هر کیلو گوجه از هفت هزار تومان هم بالاتر رفت و حتی اعلام مکرر مسوولان دولتی و خصوصی مبنی بر اینکه قیمت‌ها به زودی مهار می‌شود، ثمر بخش نبود و گوجه مناسب خوردن به کمتر از پنج هزار تومان رضایت نداده است.

زمستان فصل گوجه فرنگی نیست. هزینه تولید گوجه فرنگی در زمستان طبیعتا با تابستان تفاوت‌های فراوانی می‌کند. شاید اگر آن روز رییس دولت دهم به دلایل گرانی گوجه فرنگی در روزهای سرد اشاره می‌کرد و منطق اقتصادی آن را توضیح می‌داد کار به اینجا نمی‌کشید که هر سال زمستان گوجه فرنگی سرتیتر خبرها شود. توصیه او برای خرید گوجه از محله قدیمی‌شان بود که گوجه فرنگی را از جایگاه خود خارج کرد و باری سیاسی بر ابعاد اقتصادی آن افزود.

گرانی نان و تخم‌مرغ جرقه شوخی‌هایی بامزه را در فضای وایبری و دیگر اپلیکیشن‌ها باز کرد.

شوخی‌هایی از این دست: «لطفا کسی با من حرف نزنه چون در حد من نیستید؛ ما دیشب شام نون سنگک و املت داشتیم.»، «تعریف از خود نباشه دیشب شام نان سنگگ و املت داشتیم».

«داشتم تو مزرعه گوجه‌مون قدم می‌زدم یکدفعه داداشم با پراید رسید، دیدم تو دستش چندتا نون سنگکه، خوب متوجه شدین که ما چقدر پولداریم یا باز توضیح بدم؟»

«یه آقایی همیشه سر کوچه‌مون رو چرخ دستی، گوجه فرنگی می‌فروخت، از وقتی گوجه گرون شده، صبح‌ها با کت و شلوار میاد دست تو جیب فقط به افق نگاه می‌کنه. انگار تو جردن نمایندگی مازراتی داره.»

«حاج آقا: عروس خانم برای بار سوم می‌پرسم:

آیا وکیلم شما را با مهریه ١١٤ تیکه نان سنگک به عقد آقای داماد در آورم؟؟
عروس: حاج آقا دو جعبه گوجه هم به مهریه اضافه کن صلوات عنایت بفرمایید.»

کم‌کم شوخی‌ها شکل عوض کرد و نشانه‌ها تغییر کرد. جامعه مدرک زده ایران که هزاران مهندس و دکتر فارغ‌التحصیل و در حال تحصیل را در خود جای داده است، به در گفت تا دیوار بشنود. آنجا که این متن دست به دست کپی شد و فضای مجازی را چرخید: «طرف میره خواستگاری، میگه نون خشکی‌ام، تحقیق می‌کنن معلوم میشه دروغ گفته؛ دکتر بوده.»

«دختره به خواستگار مهندسش گفته من تا حالا سه تا خواستگار نون خشکی داشتم که رد کردم، تکلیف شما که معلومه»

در حالی شغل نان خشکی هویت یافته که چند سالی است دیگر صدای نان خشکی‌ها در محله‌ها به گوش نمی‌رسد. وقتی قیمت نان در سال ١٣٨٨، پس از اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها افزایش یافت، دیگر کسی نان اضافی نمی‌خرید تا کیسه‌یی نان خشک در کنار انبارش باقی بماند و آوای نان خشکی‌ها به همین سادگی از کوی و بزرن جمع شد. نه خبری از چرخ‌هایشان هست و نه کیسه‌های نمک و سبد‌های پلاستیکی‌شان که با نان خشک معاوضه می‌کردند. نام‌شان اما برای نشان دادن اهمیت شغل‌شان در گرانی این روزهای نان باقی مانده است.

حالا دیگر شوخی‌ها چندان خرد نیست. سازندگان این جملات نیشدار به سراغ ابعادی دیگر از اقدامات و سیاست‌های اقتصادی رفته‌اند. «انصراف از یارانه‌ها» و «اعلام کاهش آهنگ رشد نرخ تورم» و «رشد اقتصادی چهار درصدی» و...

سلسله جنبان شوخی‌هایی از این دست هنوز معلوم نیست. کاربران غالبا با لبخندی آنچه را در گروه‌های مجازی تلفن همراهشان می‌بینند منتشر می‌کنند و در مدتی نه‌چندان طولانی، همه کاربران این جوک‌ها را خوانده‌اند. موضوع اما نه هویت‌یابی سازندگان این شوخی‌ها که میزان تاثیرگذاری آنها و تبعات اقتصادی و اجتماعی این حرکت جدید است.

اگر تا دیروز اتفاقاتی از این دست تنها از سوی خبرنگاران و نمایندگان رسانه‌های گروهی انعکاس می‌یافت، امروز این اقدامات از سوی تمامی شهروندان به شهروندی دیگر منتقل می‌شود. حالا می‌توان دریافت مفهوم «شهروند خبرنگار»، «شهروند عکاس» و «شهروند رسانه»، عینیتی قابل لمس یافته است.

دولت چه کرد؟
حدود ١٥ ماهی است که دولت یازدهم کلید پاستور را تحویل گرفته است. کمتر از سه سال از عمر دولت یازدهم باقی مانده است. آنها که تا دیروز منتقد اتفاقات اقتصادی بودند و از رشد منفی اقتصاد و بالا بودن نرخ تورم و فشار بر معیشت مردم گله‌مند بودند، به حکم تقدیر امروز مجبورند در مقام دفاع برآیند. دفاع کنند از پایین آمدن آهنگ رشد تورم. دفاع کنند از اقدامات دولت برای اشتغالزایی و از مثبت شدن رشد اقتصادی. مسعود نیلی، مشاور ارشد رییس‌جمهور وقتی در برابر این سوال قرار گرفت که چرا رشد چهار درصدی اقتصادی برای جامعه قابل لمس نیست، گفت: «اگر رشد اقتصادی دیدنی بود که محاسبه نمی‌شد.»

در ١٥ ماهی که رفت، دولت توانست ثباتی نیم‌بند و شکننده را به بازارهای سوداگری مانند طلا و سکه و ارز بازگرداند؛ ثباتی که به محض رویارویی با نخستین اتفاق تزلزلش را آشکار می‌کند. گواه این مدعا نیز افزایش پرشمار مشتریان دلار و سکه در ١٠ روز گذشته‌اند. آنها که پیش‌بینی می‌کنند خیز قیمتی در راه است.

آهنگ رشد تورم کند شده است اما هر بالا رفتن قیمتی برای آنها که موجودی جیب‌شان ثابت است، زنگ خطری را به صدا درمی‌آورد که در فضای مجازی خود را به شکل جوک نشان می‌دهد. حالا از پس شوخی‌های فراوان با گوجه و نان و تخم مرغ، جوک‌ها آغوش بر فضایی کلان‌تر از قبل باز کرده‌اند. آنجا که این پست خوانندگان فراوان می‌یابد:

«یارانه‌مون‌رو که انصراف دادیم، سبد کالامون رو که نگرفتیم، بنزین که لیتری هزار می‌دیم، گوجه و نون هم که دیگه نگو… مسوولان مدیونن اگه پول دستی بخوان و نگن.»

نکته جالب اینجاست که این پست وایبری در حالی دست به دست می‌چرخد که تنها دو میلیون و ٤٠٠ هزار نفر از جمعیت ٧٨ میلیونی ایران از دریافت یارانه انصراف داده‌اند اما انگار همه آنها که ٤٥ هزار و ٥٠٠ تومان یارانه را در ماه می‌گیرند، خود را در فهرست انصرافی‌ها جای می‌دهند کپی کردن این پست را راهی برای نشاندن لبخند یا زهر خندی بر لب طرف مقابل‌شان می‌بینند.

به نظر می‌رسد برای جامعه‌یی که نظرسنجی در آن چندان کار آسانی نیست، باب جدید باز شده است که می‌تواند به عنوان پلی میان تصمیم‌گیرندگان و مردمان متاثر از تصمیم عمل کند. آنجاست که شوخی با نیایش معروف دکتر شریعتی خود را نشان می‌دهد:

«خدایا به من آرامش ده تا بپذیرم، نرخ بنزینی را که نمی‌توانم تغییر دهم. دلیری ده تا بتوانم فیش حقوقم را به خانواده‌ام نشان دهم. بینشی ده تا تفاوت، گذشتن از مبلغ سه هزار میلیاردی و درخواست انصراف از دریافت یارانه را درک کنم و فهمی ده تا متوقع نباشم که دولتمردان به فکر من و امثال من باشند. آمین یا رب العالمین.»
منبع:شفاف
کد مطلب: 43986
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *