ورزش، بخصوص ورزش قهرمانی در همه کشورهای توسعه یافته امری تخصصی است، آنقدر حرفهای و تخصصی که در سطح دانشگاهها و مراکز آموزش عالی رشتههای گوناگون دارد و به صورت علمی تدریس میشود. از سوی دیگر ورزش پدیدهای است که با سلامت مردم پیوستگی عمیق پیدا کرده است. دولتها برای حفظ آن، سرمایهگذاریهای مالی و برنامهریزیهای کلان دارند. بخش دیگر، بخش تجاری ورزش است که رشد آن در تنظیم روابط بازرگانی و تولید انواع وسایل ورزشی چنان شده که در رقابتهای کمپانیهای تجاری و مالی در بازار کالاها، سرآمد است و سرمایهگذاریهای ورزشی به یکی از شاخصهای مهم تولیدات ملی کشورها تبدیل شده است. نمایه دیگر، پیوند سیاست با ورزش است که چنان آشکار گردیده که در رقابتهای سیاسی، یکی از محورهای عمده و اصلی شده و در تلفیق سیاست و اقتصاد برای ورزش، دایره ادبیات گستردهای ایجاد کرده است. ادبیاتی که وسعت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد. در این جملات این واقعیت را میتوان دید که امروز ورزش قهرمانی علاوه بر رشد همبستگی ملی برای کشورها، مهمترین و اصلیترین سرگرمی و تفریح سالم جوامع خوانده میشود و مجموعه رسانهها چه به صورت اختصاصی یا عمومی، بخش عمدهای از ارتباطات مردمی را با انعکاس اخبار و گزارشهای آن تأمین میکنند.
با این مقدمه یادآوری میکنم که نویسنده تخصصی در علم ورزش یا چگونگی آن در کشور ندارد. اما آنچه که انگیزه این نوشته شده، برگزاری «لیگ برتر فوتبال» و بلبشوی تأسفباری است که در فوتبال قهرمانی در تبریز اتفاق افتاد و نقد مدیریت کلان در ورزش کشور را ضروری و لازم ساخته است.
یک نگاه به کارنامه برنامهریزیها و اجرای آنها نشان میدهد که علیرغم تلاشهای بسیار در سامان بخشیدن به امر ورزش در کشور که بعد از سالها منجر به تشکیل وزارتخانهای به نام «ورزش و جوانان» شد، مردم باور دارند که ورزش در کشور ما بیمار است. در صدر آن بعد از گذشت ۸۰ سال از هیأت فوتبال ملی در کشور، بیماری در ورزش فوتبال عیان است و جنبههای بزرگی از فساد مالی، سیاسی و البته «گروهی» در آن مشهود است.
در نیمه دوم سال گذشته، مجلس وارد ماجرا شد تا مگر به کالبد شکافی این بیماری بپردازد. حجم بزرگی از پرونده فساد مالی در فوتبال در کمیسیون اصل نود مجلس جمعآوری شد و مصاحبههای پراکنده برخی از اعضاء این کمیسیون، نشانههای عمیق از این بیماری را به آگاهی مردم رساند، اما هنوز که هنوز است از نتایج آن خبری نیست. شاید مهمتر از آن، بعد از چند سال از تشکیل وزارت ورزش از دولتهای گذشته تا امروز، بیلان کاری روشنی از این وزارتخانه در اختیار مردم قرار نگرفته است و معلوم نیست بودجههای مصوب مجلس برای وزارت ورزش و جوانان در این سالها چگونه هزینه شده است و این وزارتخانه برای علاج ورزش بیمار و بیماری فوتبال ملی در کشور، چه کرده است؟ حالا که ندانمکاریهای برخی از مسئولین ورزش، بخصوص مسئولین «لیگ برتر فوتبال»، شوک تأسفبار جام قهرمانی فوتبال در تبریز را خبرساز کرده است با بازی «من نبودم، که بود، که بود؟» به مردم در رسانهها پاسخ میدهند! تأسفبار این که برگزاری یک مسابقه فوتبال و پیآمدهای آن تا سطح نگرانی مجلس و دولت و شخص رئیسجمهوری رسیده و نیاز به دستور مستقیم رئیس جمهوری برای بررسی و پیگیری ماجرا پیدا کرده است!
ورزش بیمار و بیماری فوتبال واقعیتی در کشور شده است که نیاز به کالبدشکافی و ارائه راهکارهای تخصصی دارد. از این بیماری یکی از نمایندگان کمیسیون اصل نود مجلس در بررسی پرونده فساد مالی در فوتبال، از آن تا حد «مافیای» تخریبی در سطح ملی نام برد. اگر پای صحبت ورزشکاران قهرمان و مشکلات مالی آنها بنشینید، سطح دیگری از این بیماری را مشاهده خواهید کرد. اگر پای صحبت کسانی که سالهای سال به صورت تخصصی در رشتههای گوناگون ورزش زحمت کشیدهاند بنشینید، شرح مفصل از این حدیث را مییابید. اگر از جوانان علاقهمند به ورزش، به خصوص ورزشهای قهرمانی و ملی جویای مختصات این بیماری شوید، سخن بسیار دارند.
امروز یک حادثه فوتبال در تبریز ابعاد این بیماری را آشکارتر کرده است. بسیاری از افرادی که سالهای سال به طور تخصصی درباره ورزش فوتبال زحمت کشیدهاند و به صورت حرفهای دانش و تجربه آموختهاند، چندان جایگاهی در مدیریت و برنامهریزیها ندارند و حاشیهنشیناند. آن هم در حالی که بسیاری با تجربه تجاری در این صحنهها میدانداری میکنند. پاسخ بسیاری از نقدها درباره اوضاع اسفبار ورزش فوتبال در کشور نمایه «امنیتی» پیدا میکند و به جای چارهاندیشی دقیق و کامل، بایگانی میشود. این پرسش که بعد از ۸۰ سال تجربه در ورزش فوتبال، آن هم در کشوری به وسعت ایران، چرا در این رشته از شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیجفارس عقب ماندهایم، همچنان پاسخی واقعی پیدا نمیکند! این پرسش که چرا همواره در ورزش فوتبال، بازیگران حرفهای، قهرمان و نامآور دچار آفت تخریب شخصیتی و شخصی میگردند و از صحنه ورزش کنار گذاشته و فراموش میشوند، به سؤالی بیپاسخ تبدیل شده است. صدا و سیما در فرهنگسازی ورزش، بخصوص برای ورزش فوتبال چه میکند و مطبوعات ورزشی و غیرورزشی در ارائه اخبار و گزارشهای آن، چگونه رفتاری دارند؟ ورزش بیمار صدها جلوه در کشور دارد. همین دیروز به فروشگاه ورزشی برای خرید کفش رفتم. فروشنده کفش ورزشی آورد و قیمت آن را ۴۰۰ هزار تومان گفت، پرسیدم ساخت ترکیه است؟ گفت: نه، ساخت ویتنام است که مجوز تولید دو «برند» یا نشانه مشهور جهانی تولید کفشهای ورزشی را دارد و از ویتنام وارد ایران میشود!
چشمان ما معطوف به خودروهای وارداتی در خیابانها است. به فروشگاههای ورزشی سری بزنید تا وسعت واردات انواع وسایل ورزشی آن هم با قیمتهای سرسامآور را مشاهده کنید. اگر حادثه تلخ فوتبال در تبریز بهانه نوشتن این یادداشت کوتاه شده است، از آن جهت است که وسعت شایعات آن در کشور فراگیر شده و هنوز اصل ماجرا در دست بررسی است. امّا تردید ندارم بعد از چند روز از صحنه خبرها بیرون میرود، در حالیکه این پرسش که مسئولین ورزش فوتبال به هر دلیل قادر به برگزاری مطلوب یک لیگ فوتبال نیستند، جای پرسش و نقد بسیار دارد و تردید باقی نمیگذارد که ما صاحب ورزش بیمار و بیماری فوتبال در کشور هستیم!