بالاخره کاروان ورزشي ايران در المپيک ريو صاحب مدال شد. اين افتخار اگر چه مربوط به کيانوش رستمياست اما بايد بيشاز همه آن را به جامعه هنري کشور تبريک گفت! زيرا...
پيشاز اين مدال، وقتي ورزشکاران ايران، بدون اينکه چيزي از ارزشهايشان کم شود، عموما در مرحله مقدماتي حذف و در افقهاي دور محو ميشدند، يک آنتن خالي باقي ميماند و چند مجري و کارشناس متحير با دهان باز مانده و ذهن پريشان که بايد حداقل نيم ساعت فک بزند و مردم را مستفيض کند. شما حساب کنيد اين بندگان خدا به ازاي هر ورزشکار حذف شده بتوانند شانزده – هفده بار بگويند «اين شکست چيزي از ارزشهاي کاروان ورزشي کشور عزيزمان کم نميکند» ؛ بيشتر که نميشود . اين حرفها حداکثر 4 دقيقه وقت را پر ميکند؛ بقيهاش چي؟!
اينجا است که همه چيز به ابتکارات مجريها و کارشناسان ورزشي صداوسيما برميگردد. مجري محترم اول چهره خيلي مغمومي به خود ميگيرد، کلهاش را دو مرتبه به چپ و سه مرتبه به راست تکان ميدهد و ميگويد «نميدانم چه بگويم». مخاطب پاي تلويزيون اول فکر ميکند در المپيک ريو بمب منفجر شده و کل دهکده المپيک رفته هوا؛ اما حرکات و سکنات مجري فاجعه اي به مراتب بدتر را به ذهن متبادر ميکند: جنگ جهاني سوم آغاز شد! ... اما نه، مجري با همان حالت افسرده ميگويد که احسان عليخاني مرده است... يا در يک برنامه ديگر، مجري و کارشناس، بحث کارشناسي خيلي دقيق و عميقي درباره خونسردي ورزشکار ايراني را آغاز ميکنند و بحث به «غيرت» طرف ميرسد! واقعا شما ابتکار ديگري به ذهنتان ميرسد؟ اين جوري هم آنتن صداوسيما پر ميشد، هم مجري ديده ميشد، هم کارشناس دلش خنک ميشد، هم مدير تلويزيون به خودش ميباليد که آنتن را پر کرده... و ديگر ملالي نيست !
همين ابتکارات بود که در اين مدت مردم را پاي شبکههاي داخلي نگاه داشت و مشت محکميبه شبکههاي ماهوارهاي غيرحرفهاي زد ... تا بالاخره رستميمدال گرفت! صاحبنظران ميگويند اگر رستمي مدال نميگرفت قرار بود مجريها و کارشناسان ورزشي صداوسيما خبر مرگ هنرمندان کشور را به ترتيب الفبا اعلام کنند و درباره غيرت آنها سخن بگويند که خدا رحم کرد. براي همين هم بايد کسب مدال رستميرا بيشاز همه به جامعه هنري کشور تبريک گفت.