اگر فلان پروژه شبکه نمایش خانگی به گفته تهیهکنندهاش با هزینه ١٠ میلیاردی تولید شده، پس به چه دلیل بازیگران این پروژه برای حضور در دیگر پروژهها دستمزدهایی چند برابر طلب میکنند؟
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «ماجرای ورود پولهای به اصطلاح کثیف به شبکه نمایش خانگی، سینمای ایران را دچار بحران کرده. بحرانی ریشه گرفته از مباحث و شایعات پیرامون دستمزدهای نجومی بازیگران که تهیهکنندگان سینما را مستاصل کرده است. شنیدهها حاکی از این است که ورود این پولهای بیحساب و کتاب سبب شده بازیگری که دستمزدش ٣٠ میلیون تومان است طلب دستمزد ٤٠٠ میلیون تومانی کند. نکته این که در این بین صاحبان پروژههایی که انگشت اتهام به سویشان است، بر تمیز بودن پولهایشان تاکید دارند و برای اثبات صحبتهایشان (البته بدون اسناد معتبر) ارقام متداولی را به عنوان هزینه تولید پروژهشان مطرح میکنند که بر پیچیدگی ماجرا میافزاید. اگر چه اتهامزنندگان هم هیچ وقت سند معتبر و متقنی زمین نزدهاند تا حرفشان را به کرسی بنشانند. در این شرایط نابسامان هیچ کس نمیداند کدامشان درست میگویند. اگر فلان پروژه شبکه نمایش خانگی به گفته تهیهکنندهاش با هزینه ١٠ میلیاردی تولید شده، پس به چه دلیل بازیگران این پروژه برای حضور در دیگر پروژهها دستمزدهایی چند برابر طلب میکنند؟
واقعیت این است که تنها راه رهایی از این معضل، شفافسازی است. مقولهای که در تمام دنیا عادی است و هر کمپانی با جزییات، دستمزد تمام عوامل پروژه و بازیگرانش را به رسانهها اعلام میکند. چنان شفاف که همه ساله شاهد جداول بیشترین و کمترین و دیگر ترینهای دستمزدها هم هستیم، بیاین که صحبت از خصوصی بودن این جور ارقام و قراردادها مطرح شود. همین حالا، به جز معدود افرادی در بدنه سینما، هیچ کدام از ما نمیتوانیم حدس بزنیم که دستمزد محمدرضا گلزار در عاشقانه حدودا چقدر بوده است یا مهناز افشار چقدر از این پروژه دریافت کرده، همین حالا در مخیلهمان هم خطور نمیکند که حسن فتحی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و دیگران برای سریال شهرزاد (حدودا) چقدر گرفتهاند.
به عنوان یک روزنامهنگار ایرانی میتوانم برایتان بگویم که «اِما استون» در فیلم «لالالند» ٢٦ میلیون دلار، «آرنولد» در «ترمیناتور سه» ٢٩ میلیون دلار، «جیم کری» در فیلم «مرد بله قربانگو» ٣٠ میلیون دلار، «ویل اسمیت» در «مردان سیاهپوش» ١٠٠ میلیون دلار، «تام کروز» در «ماموریت غیرممکن» ٢٥ میلیون دلار و در «حاشیه فردا» ٢٣ میلیون دلار دستمزد گرفته است. حتی میدانم کیانو ریوز که در فروش فیلم ماتریکس سهیم بوده است ٢٥٠ میلیون دلار از فروش این فیلم درآمد کسب کرده است. عجیبتر آنجاست که میتوانم برایتان از حدود (کف و سقف) دستمزدهای کارگردان یک فیلم هالیوودی تا اپراتور صدای آن فیلم و حتی تراولینگمَن پروژه را بنویسم. در حالی که کسی نمیتواند بگوید پرویز پرستویی برای تهران-لسآنجلس چقدر گرفته یا رضا عطاران مشخصا در هر فیلم چقدر میگیرد. آن ارقامی که گفتیم اصلا عجیب نیست، تنها دلیلش هم این است که در بدنه اصلی سینمای دنیا باور کردهاند که شفافسازی راز بقاست.
گویا تنها در ایران است که مقوله بیحساب و کتابی به نام معافیت مالیاتی فرهنگی وجود دارد. در دیگر نقاط دنیا تمام افراد مشغول در یک پروژه سینمایی اعم از بازیگر، کارگردان و مسئول تدارکات، مالیات پرداخت میکنند. این شاید بزرگترین ایراد باشد. معافیت مالیات فرهنگی برای آن پیشکسوت سینما و تئاتر که با حقوق بازنشستگی امورات میگذراند شاید قابل توجیه باشد اما دلیل این که پروژههای چند ده میلیاردی از پرداخت مالیات معاف باشند قابل درک نیست. یا این که فلان بازیگر که برای بازی در پروژهای دستمزد نجومی میگیرد چرا نباید مالیات پرداخت کند؟
غلامرضا موسوی، عضو شورای عالی تهیهکنندگان و از اعضای کمیته یکپارچه سازی و ارتقای نظام تهیهکنندگی چندی پیش در گفتوگویی با خبرگزاری مهر گفته بود: «من حدود پنج سال پیش برای اولین بار در مورد ورود پولهای مشکوک به سینما و مراکز نمایشی هشدار دادم و گفتم این پول ها منشأ سالمی ندارند و اغلب برای پولشویی وارد جریان نمایش چه در شبکه نمایش خانگی و چه سینما می شوند ولی متاسفانه در این چند سال هیچگونه واکنشی از سوی افراد و نهادهای مسئول صورت نگرفت و حالا با نمونههای بیشتری از این پدیده روبهرو هستیم. این مسأله ابتدا از شبکه نمایش خانگی آغاز شد و بعد به سینما ورود پیدا کرد.»
در این شرایط شاید تنها راه نجات سینما این است که مسئولان سینمایی شفافسازی کنند. کاش حسین پارسایی، مدیر کل دفتر نمایش خانگی که این روزها درگیر پروژه پر سر و صدای تئاتر «بینوایان» است درباره حواشی که در حوزه مدیریتش اتفاق افتاده پاسخ دهد و مانند کمپانیهای حرفهای در دنیا گزارشی از آنچه در ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی رخ داده منتشر کند. اما درخواست شفافسازی به جایی نخواهد رسید اگر قوانین لازم و نظارت کافی بر هزینهها و درآمدها وجود نداشته باشد. باید دید قانونگذاران کشور و مدیران فرهنگی سرانجام برای حل این بلبشوی مالی آستین بالا خواهند زد یا نه.