در کتاب تاریخ سیستان میخوانیم٬ سال ۹۲ هجری مهی هنگامیکه سپاهیان قُتیبۀ بن مسلم باهلی٬ سردار اموی به بهانه اسلام و رستگار کردن مردم ایران به سیستان لشکرکشی نمودند٬ آنجا را به خاکوخون کشیدند٬ پیرمردی چنگنواز در هر کوی و برزن شهر٬ از کشتارها و تبهکاریهای سربازان قُتیبه داستانها گفته٬ اشکِ خونین از دیدگان بازماندگان روان میکرد.اما به یکباره بر چنگ نواخت و خواند:
با این همه غم٬ در خانه دل
اندکی شادی باید که گـاهِ نوروز است
این گفتار نشان میدهد٬ ایرانیان در فراز وفرود تاریخ خویش از شادترین تا اندوبارترین روزها و در شکستها گرفته تا پیروزیها هیچگاه از برگزاری این جشن چشمپوشی نکرده٬ همواره آن را گرامیداشتهاند.
به راستی چرا ایرانیان هزاران سال است نوروز را در هر هنگامهای ارج میگزارند؟ با آنکه این جشن ریشه در مذهب و فرمانهای سیاسی ندارد٬ چرا همچنان پابرجا است؟ آیا درونمایههای شادیبخش٬نوروز تنها شوند (دلیل) پاسداشت آن بوده است؟
بیگمان راز ماندگاری نوروز را باید در«کارکردها»٬«پیامها» و«کارسازیهای» آن جستجو کرد. شوربختانه در یک سده گذشته آن چنان که بایسته وشایسته است از سودمندیهای این آیین بهره نبردهایم. به همین شوند (دلیل) این نوشتار ارزشهای راستین نوروز را در سه گزاره بررسی میکند.
الف) کارکردها
۱)-کارکرد روانشناختی:
برپایه دانش روانشناسی غم٬ خشم٬ ترس٬ نگرانی و گوشهگیری به ناامیدی و افسردگی انسان انجامیده٬ به بهبودی (سلامت) تن و روان او آسیب میرساند.
حال آنکه هرساله با فرا رسیدن اسفند٬ انسان ایرانی با خانه تکانی٬ دور ریختن آوندهای (ظروف) کهنه٬ خرید کالاهای تازه، شستشوی تن و خرید رخت نو به تلاش و تکاپو میافتد. با «چهارشنبهسوری» و «سیزده به در» شادمانی کرده٬ دید و بازدیدها و مسافرتهای نوروزی٬ پیوندهای خانوادگی و اجتماعی او را استوارتر میسازد. بیگمان این فرآیند شور٬ سرزندگی٬ اراده و امید به آینده را در پی داشته٬ زمینهساز چیرگی بر غم٬ ناامیدی و افسردگی خواهد شد.
از اینرو باید پرسید٬ کدامین نشست٬ کارگروه و اندیشکده میتواند این همه ویژگیها را یکجا و به آسانی به هر هازمانی (جامعهای) پیشکش کند؟
۲)- کارکرد آموزشی:
سرشت نوروز با آموزش و پرورش آمیخته شده است زیرا ایرانیان از همان کودکی٬ باهم بودن٬ همزیستی و همکاری را با خانهتکانی٬ چیدن خوان نوروزی٬ برپایی چهارشنبه سوری و «سیزده به در» میآموزند. آنان ارجگزاری به بزرگترها را با پیامهای شادباش نوروزی و به ویژه با ُپرسهها و رفت و آمدهای خانوادگی فرا میگیرند.
فرزندان ایرانی خداپرستی و سپاسگزاری از«دانای هستیبخش» را با نیایشهای آغاز سال نو و پیش از آن با «چهارشنبهسوری» و پس از آن با «سیزده به در»٬ یاد گرفته٬ با آگاهی از «فروهرها» در مییابند نیاکانشان از دیرباز به زندگی پس از مرگ باور داشتهاند.
آنان با ارزشهای اخلاقی چون فروتنی٬ گذشت و مهرورزی نیز آشنا میشوند آن هنگام که بزرگترها٬ رنجشها و دلگیریها را با فرا رسیدن سال نو فراموش کرده٬ با یکدیگر آشتی میکنند. همچنین آمدن سال نو بستری را فراهم میکند تا همگان شناسه (هویت) ملی را بهتر شناخته٬ ازچرایی و چگونگی برپایی نوروز و دیگر جشنهای پر شمار ایرانی آگاهی بیشتری پیدا کنند.
۳)- کارکرد اقتصادی:
نوروز در هزار توی تاریخ ایران با داد و ستد و بازرگانی گره خورده است. زیرا با نزدیک شدن به سال نو٬ به شوند (دلیل) خرید مردم٬ بازار جنب و جوش پیدا کرده٬ پول زیادی روزانه جابجا میشود. از این رو پیشههای چون زرگریها٬ فروشگاههای پوشاک٬ خوراکی و کالای خانه٬ فروش چشمگیری داشته٬ پیشههای تازهای نیز که برآمده از سفره هفتسین و آیینهای نوروزی است پدید میآیند.
این جستارها (موضوعات) نشان از درآمدزایی و کارآفرینی نوروز دارد که برگزاری تورهای گردشگری درون و برون کشور نمونه روشن آن است. همچنین دولت نیر در یک سده گذشته بودجه بندی و رویکرد اقتصادی خود را بر پایه نوروز و سال خورشیدی برنامهریزی میکنند که در این زمینه میتوان از عیدی و پاداش پایان سال کارگران و کارمندان نام برد.
۴)-کارکرد اجتماعی و ملی نوروز:
ایرانیان هر ساله با «خانه تکانی» به پیشواز نوروز رفته٬ با «سیزده به در» آن را همراهی میکنند.
رویکردی که برای رسیدن به یک خواست و آرمان (هدف) همانند و همسان ایرانیان را به جوش و خروش وا داشته٬ شادابی٬ سرزندگی و کوشش گروهی را در هازمان (جامعه) ایرانی پدید میآورد. این چنین است که در اسفند و فروردین٬ مهربانیها وهمکاریها بیشتر و تنشها کمتر میشود. از اینرو فرآیند «جامعهپذیری» و «اجتماعی شدن» از دیریاز به کمک نوروز به خوبی انجام گرفته است. زیرا بنمایه چرایی و چگونگی برگزاری نوروز و آیینهای آن برپایه همراهی و همکاری گروهی نهاده شده است.
بیگمان بهترین گواه در اینباره پایداری و رویارویی ایرانیان با فرمانروایان ایرانی و انیرانی است که با نوروز به ستیزه برخاسته و بر آن بودهاند از برگزاری آن جلوگیری کنند اما در برابر اراده این مردم همواره شکست خوردهاند.
پ)- پیامها:
نوروز سه پیام گویا و روشن دارد. این آیین کهن به خوبی٬« ملت بودن» ما٬ «خداپرستی» نیاکان ما و شناخت آنان به « دانش اخترشناسی» را به رخ میکشد.
۱)- ملت بودن ایرانیان:
برپایه دانشنامههای سیاسی «خودآگاهی مشترک» یکی از ستونهای بنیادینی است که «ملت شدن» مردمانی را که در یک سرزمین زندگی میکنند فراهم میسازد.
بیگمان جشن نوروز یکی از همان خودآگاهیهای مشترکی است که ایرانیان را از دریای کاسپین تا دریای پارس و از خراسان تا کردستان در ساختار یک جشن ملی به هم پیوند زده تا به نام ملت ایران و هم میهن بودن در یک بازه٬ آمدن سال نو را گرامیداشته و آیینهای نوروزی را ارج گزارند.
از اینرو نوروز پاسخی دندانشکن به ایرانستیزانی است که زیرکانه٬ اقوام را در ایران « ملیت»٬ خرده فرهنگها را « فرهنگ» و گویشها را « زبان» دانسته از «کثیرالمله» بودن ایران سخن میگویند.
۲)- خداپرستی:
جشن، واژهای کهن در زبان فارسی است که از واژگانهای یَسن«yasn»٬ یَز«yaz» و یَشت«yasht » به چم (معنای) ستایش و نیایش گرفته شده است. به همین شوند جشنهای ملی ایرانی ریشه درسپاسگزاری خداوند داشته وگواهی بر یکتاپرستی نیاکان ما دارند. این رویکرد در نوروز به روشنی نمایان است٬ چنانکه یکی از شوندهای ( دلایل) پیدایش نوروز را جشن آفرینش انسان به دست خداوندگار در چنین روزی دانستهاند. شمارگان هفت نیز که نشانههای آن را در آیینهای نوروزی بسیار میبینیم٬ برآیند هفت امشاسپندان است که بازگوکننده هفت فروزه و ویژگی جاودانه و نامیرایی خداوندی به شمار میآید. همچنین ایرانیان در همه آیینهای نوروزی به ستایش و سپاسگزاری خداوند میپرداختند٬ که نیایش زمزمه هنگام برپایی چهارشنبه سوری در همین جرگه است.
۳)- دانش اخترشناسی:
به گواه رخدادنگاران، ایرانیان باستان موسمهای (فصلها) چهارگانه را به خوبی شناخته، به جابجایی آنان در گذر سال پی برده بودند. ازاینرو بر پایه گاهشماری خویش در شروع هر ماه یک جشنی نهادند. چنانکه نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و جشن شب چله را در آغاز زمستان برگزار میکردند.
نیاکان ما در آغاز به دو تراز (اعتدال) بهاری و پائیزی باور داشتند. آنان خردمندانه دریافته بودند که تراز بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین آنگاه روی میدهد که خورشید از رویه (صفحه ) استوای زمین گذر کرده به سوی شمال آسمان خواهد رفت.
یعنی با برآمدن آفتاب از ماه اسفند یا برج حوت به فروردین که در گذشته آن را حَمَل مینامیدند، گردش یک ساله زمین به دور خورشید پایان رسیده، دور تازهای آغاز میگردد که این فرآیند زمینهساز آغاز سال نو و پدیداری بهار میگردد. بدینگونه ایرانیان این دگردیسی را آغاز سال خویش نهاده، آن را نیکو میشمردند. چنانکه ابوریحان بیرونی در رویه ۲۵۳ کتاب التفهیم لاوایل صناعةالتنجیم میگوید:
«نوروز چیست؟ نخستین روز است که از فروردین ماه، زین جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است».
بنابراین برجستهترین شوند (دلیل) بزرگداشت نوروز را باید پایان سال کهنه و آغاز سالی دیگر دانست. ازاینرو ایرانیان این پدیده را نوروز نامیدند که ریشه در واژگانهای پهلوی « نوگ روز» و« نوگ روج» به چم( معنای) روز نو دارد.
از میان گاهشماریهای جهان وآغاز سال درفرهنگهای گوناگون مانند ترسایی (میلادی) و هجریمهی(قمری) تنها٬ شروع سال در ایران با یک رویداد ستارهشناسی و جابجایی طبیعی سال همراه است.این جستار نشاندهنده گاهشماری ژرف و رسای ایرانی و چیرگی دانشمندان آن به دانش اخترشناسی، ریاضی و هندسه یا هندازک پارسی بوده است.
۴)- کارسازیهای( تاثیرات) نوروز:
از کارسازی نوروز بر اندامهای شناسه( هویت) ملی همین بس که نشانههای آن در ادبیات و هنر چشمگیر است. بسیاری از چکامهسُرایان(شاعران) نامور ایران از خیام٬ حافظ و فردوسی تا فرخی سیستانی٬ منوچهری و پروین اعتصامیاز آمدن سال نو و نوروز در چامههای خود گفته و نویسندگانی چون سیمین دانشور در داستان« عید ایرانیها»٬ جلال آل احمد در« دید و بازدید» و هوشنگ مرادی کرمانی با داستان« مجید و لباس عیدش» به نوروز پرداختهاند.
سینماگران نیز با فیلمهایی مانند کمالالملک٬ ماهی٬ بادکنک سفید٬ کودک و سرباز٬ اشک سرما و.....از نوروز یاد کردهاند.
خنیای( موسیقی) ایرانی نیز از نوروز بهره فراوان برده است آنجا که در ردیف خنیا (موسیقی) دستگاهی ایران با گوشههای «نوروز صبا»٬« نوروز خارا»٬ «نوروز عرب»٬ «نوروز عجم»٬ در دستگاههای راست پنجگاه٬ همایون و نواها و گوشههای فراموش شده چون؛ نوبهار، نوبهاری، نوروز بزرگ، نوروز بیاتی، نوروز سلطانی، نوروز رهاوی و نقشی بسزا داشته است.
به این سیاهه میتوان ترانهها و سرودهای گوناگونی همچون بهار دلکش (عارف قزوینی)٬ نغمه نوروزی (روح الله خالقی)٬ آمد نوبهار (نواب صفا)٬ بوی بهار (نادر گلچین)٬ و......را افزود. واژههای بهار٬ سال نو و نوروز در ساخت فرهنگ و زبانزدهای (ضربالمثلهای) مردم کوچه و بازار هم جایگاهی شگرف دارد. در این زمینه باید از برگزیدن نامهای نوروز٬ بهار و بهاره برای فرزندان و به کار بردن زبانزدهایی چون:« با یک گل بهاره نمیشه»٬ « سالی که نکوست از بهارش پیداست» «پس از سی سال نوروز به شنبه افتاد» یاد کرد.
سخن پایانی
بیگمان نوروز گنجینهای بیپایان از ارزشها٬ هنجارها٬ آموزهها و همه خوبیهایی است که میتواند شکوفایی و مانایی فرهنگ و تمدنی را در پی داشته باشد.
به همین شوند این پیر جهاندیده که همواره با خود تازگی و جوانی آورده در درازنای تاریخ زمینهساز همبستگی ملی٬ یکپارچگی فرهنگی٬ دوستی و نزدیکی ایرانیان٬ ایرانیتباران و فارسیزبانان گردیده و جایگاهی فراتر از جشنهای شناخته شده جهان به دوش کشیده است.
از اینرو پر بیراه نیست اگر بگوییم
« هرجا نوروز هست آنجا ایرانشهر است».
یارینامه:
نوروز و گاهشماری ایران باستان؛هاشم رضی
جشنها و آیینهای کهن در ایران امروز؛ محمود روحالامینی
نوروز جشن نوزایی؛ علی بلوکباشی
نوروز سال نوی ایرانیها؛ تورج دریایی
نوروز، انگیزه و رسالت فرهنگی؛ بشیر عزیزی
گاهشماری از آغاز تا سرانجام؛ علی محمد کاوه
نوروز و بنیاد نجومیآن؛ یحیی ذکاء
منبع: امرداد