کاهش و کنترل تورم همواره از اولویتهای برنامههای اقتصادی دولتها در کشورهای مختلف است. بسیاری از کشورها به خصوص در دو دهه اخیر در این امر موفق بوده و توانستهاند تورم را در سطوح تکرقمی تحت کنترل قرار دهند.
از جمله دلایل اهمیت کنترل تورم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حفاظت از قدرت خرید: تورم بالا، قدرت خرید مصرفکنندگان را از بین میبرد و باعث کاهش سطح زندگی و افزایش نابرابری و شکاف طبقاتی میشود. سیاستگذاران با جلوگیری از تورم بالا میتوانند به حفظ قدرت خرید افراد و تامین عدالت اجتماعی و حمایت از ثبات اقتصادی کمک کنند.
کاهش عدم اطمینان: تورم بالا باعث ایجاد عدم اطمینان و کاهش توانایی پیشبینی افراد و کسبوکارها و در نتیجه تصمیمگیری آگاهانه آنها درمورد آینده میشود. با جلوگیری از تورم بالا، سیاستگذاران میتوانند با کاهش عدم اطمینان، پیشبینیپذیری و ثبات اقتصادی را ارتقا دهند.
حمایت از سرمایهگذاری: تورم بالا موجب افزایش عدم اطمینان و کاهش قدرت خرید میشود، سرمایهگذاری و پسانداز را کاهش میدهد. از اینرو کنترل تورم میتواند به افزایش سرمایهگذاری و رشد اقتصادی منجر شود.
حفظ ثبات قیمتها: از آنجا که تورم بالا باعث تضعیف ثبات قیمتها میشود، برنامهریزی برای آینده را برای افراد و بنگاهها دشوار میکند و کارآیی اقتصادی را کاهش میدهد. با کنترل تورم، بانکهای مرکزی و دولتها میتوانند از ثبات قیمتها حمایت کنند و رشد اقتصادی را ارتقا دهند.
حمایت از رقابت بینالمللی: تورم بالا میتواند با افزایش قیمت تمامشده کالاها و خدمات داخلی نسبت به کالاها و خدمات خارجی، قابلیت رقابت کالاها و خدمات داخلی را در بازارهای بینالمللی کاهش دهد. کنترل تورم باعث افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات داخلی در بازارهای بینالمللی و موجب افزایش صادرات و رشد اقتصادی میشود.
جلوگیری از خطر ابرتورم: ادامه تورم بالا در سالهای متوالی به تشدید و نهادینه شدن تورم بالا و ابرتورم در اقتصاد منتهی میشود و این امر میتواند به بیثباتی اقتصادی و اجتماعی منجر شود. سیاستگذاران با کنترل تورم خطر ابرتورم را کاهش داده و از ثبات اقتصادی حمایت میکنند. به طور کلی، جلوگیری از تورم بالا برای حفاظت از قدرت خرید، کاهش نااطمینانی، حمایت از سرمایهگذاری، حمایت از ثبات اقتصادی، حمایت از رقابت بینالمللی و اجتناب از خطر ابرتورم ضروری است. این سوال مطرح میشود که آیا از طریق کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز نمیتوان تورم را کنترل کرد؟ جواب منفی است. تجربیات گذشته در ایران و همچنین سایر کشورها نشان داده که این شیوه مبارزه با تورم اول، بسیار پرهزینه است و دوم، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت در برخی موارد ظاهراً موفق باشد ولی در بلندمدت کاملا بینتیجه خواهد بود. استفاده از این روش برای کنترل تورم صرفنظر از هزینههای بالای مالی و اجتماعی، بنا بر دلایل زیر بسیار دشوار و اغلب ناکارآمد است:
ایجاد عدم تعادل اقتصادی: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز میتواند با جلوگیری از تعدیل تدریجی قیمتها متناسب با تحولات محیط اقتصادی، به عدم تعادل در اقتصاد بینجامد. این امر در بلندمدت کاهش کارآیی اقتصاد و افزایش فشارهای تورمی را به دنبال خواهد داشت. تحریف سیگنالهای بازار: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز، مانع تعدیل تدریجی قیمتها متناسب با تغییرات در عرضه و تقاضا شده و با تحریف سیگنالهای بازار از طریق ایجاد کمبود یا مازاد کالا و خدمات، کارآیی اقتصادی را کاهش میدهد.
کاهش سرمایهگذاری: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز میتواند با ایجاد عدم اطمینان در مورد قیمتهای آتی و کاهش انگیزه برای سرمایهگذاریهای جدید تولیدی، باعث کاهش سرمایهگذاری شود.
ایجاد بازارهای سیاه: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز بازارهای سیاهی را ایجاد میکند که در آن کالاها و خدمات یا ارز با قیمتهای بالاتر از قیمتهای کنترلشده معامله میشوند. طبیعتا چنین پدیدهای به فساد، نابرابری و کاهش کارآیی اقتصادی منجر میشود.
تضعیف اعتبار بانک مرکزی: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز میتواند با نشان دادن عدم تعهد به ثبات قیمتها، اعتبار بانک مرکزی را تضعیف کند.
هزینه بالای نظارت و مدیریت بازار: کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز، بهویژه در اقتصادهای بزرگ و پیچیده، میتواند بسیار دشوار و پرهزینه باشد. این امر با ایجاد بازارهای سیاه و فسادهای مترتب بر آن موجب هزینههای اجتماعی سنگین برای دولت، سیاستهای ناکارآمد و کاهش کارآیی اقتصادی میشود. بهطور خلاصه، کنترل تورم از طریق کنترل دستوری قیمتها و سرکوب قیمت ارز بهدلیل ایجاد بازارهای سیاه، تعارض منافع و انحرافات بازار، کاهش سرمایهگذاری، تضعیف اعتبار بانک مرکزی، هزینههای بالای مالی و اجتماعیِ نظارت و ایجاد عدم تعادل اقتصادی، بسیار پرهزینه، دشوار و در بلندمدت بیاثر خواهد بود.
درنتیجه، بانکهای مرکزی و دولتها معمولا برای کنترل تورم به جای تکیه بر کنترل قیمتها یا سرکوب قیمت ارز، به سیاستهای پولی و انضباطبخشی به محیط اقتصادی متکی هستند. کنترل تورم مستلزم ترکیب مناسب و هماهنگی از سیاست پولی موثر، سیاست مالی و اصلاحات ساختاری است. تجربیات کشورهای موفق در کنترل تورم که تعداد آنها کم هم نیست نشان میدهد برای کنترل تورم الزامات و ضرورتهایی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند و با هماهنگی به مرحله اجرا درآیند. مهمترین این الزامات عبارتند از: استقلال عمل بانک مرکزی، انضباط مالی دولت، اصلاحات ساختاری، ارتباطات و همکاریهای بینالمللی، شفافیت و دسترسی به دادهها و تحلیلهای اقتصادی.
استقلال عمل بانک مرکزی
کنترل تورم رابطه بسیار نزدیکی با میزان استقلال بانک مرکزی در عمل دارد. از اینرو لازم است ابتدا مفهوم استقلال بانک مرکزی روشن شود. بسیاری از افراد بهویژه مقامات ارشد سیاسی در مورد مفهوم استقلال بانک مرکزی، دچار سوءتفاهم هستند و با تصور اینکه استقلال، بانک مرکزی را به نهادی ناهماهنگ و خودسر تبدیل میکند، به شدت نسبت به آن، حساسیت نشان میدهند و آن را مغایر با انسجام و یکپارچگی حاکمیت ملی تلقی میکنند. بر این اساس ضروری است ابتدا توضیحاتی در رابطه با مفهوم دقیق استقلال بانک مرکزی ارائه شود. منظور از استقلال بانک مرکزی میزان و درجه آزادی آن از نفوذ سیاسی در فرآیندها و تصمیمات مربوط به سیاست پولی است. مفهوم استقلال بانک مرکزی بر این ایده استوار است که تصمیمات سیاست پولی باید بر اساس ملاحظات اقتصادی اتخاذ شود، نه بنا بر ملاحظات سیاسی. میزان استقلال مورد نظر نیز نسبی است، با این حال بر اساس تجربیات حاصله در بسیاری از کشورهای موفق، از حداقلهایی برخوردار است. بهطور کلی یک بانک مرکزی مستقل باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
استقلال هدف: بانک مرکزی باید از اختیار تعیین اهداف و مقاصد خود مانند حفظِ ثبات قیمتها یا ارتقای رشد اقتصادی برخوردار باشد.
استقلال ابزاری: بانک مرکزی باید از اختیار و امکان انتخاب ابزارهای مورد استفاده برای دستیابی به اهداف تعیینشده، مانند تعیین نرخ سود یا انجام عملیات بازار باز برخوردار باشد.
استقلال عملیاتی: بانک مرکزی باید بتواند در مورد سیاستهای پولی رأسا و بدون دخالت دولت یا سایر نهادها و بازیگران سیاسی تصمیم بگیرد.
استقلال مالی: بانک مرکزی باید دارای منابع مالی و استقلال مورد نیاز برای انجام موثر وظایف خود، بدون اتکا به منابع مالی دولت باشد.
نکات فوق معیارهای اصلی تشخیص میزان استقلال و کفایت بانک مرکزی در مدیریت و اجرای سیاست پولی هستند و بانک مرکزی متناسب با آن میتواند پاسخگو باشد. در مورد قانون اخیر بانک مرکزی نیز شاخصهای فوق بهترین معیار برای تشخیص میزان استقلال بانک مرکزی بعد از پیادهسازی آن خواهند بود. یک بانک مرکزیِ مستقل از نفوذ سیاسی، بهتر میتواند بر اساس ملاحظات اقتصادی بلندمدت، تصمیم بگیرد و تسلیم فشارهای سیاسی برای انجام اقدامات کوتاهمدت نشود. صرفا در چنین شرایطی بانک مرکزی میتواند با اطمینان، اقدام به هدفگذاری تورمی کرده و با تعهدِ روشن و معتبر برای تحقق آن، باعث تثبیت انتظارات تورمی و ثبات قیمتها شود. در این صورت تصمیماتش موجب ارتقای ثبات اقتصادی و کاهش تورم در بلندمدت میشود و این امر به افزایش اعتبار و اثربخشی سیاست پولی کمک میکند.
انضباط مالی دولت
سیاستهای مالی که از ثبات اقتصاد کلان حمایت میکنند، مانند مدیریت مسوولانه بدهیِ عمومی و اجتناب از کسریهای بیش از حد بودجه، برای کنترل موفق تورم حیاتی هستند. بنا بر دلایل زیر انضباط مالی، نقش بسیار مهمی در کنترل تورم دارد:
جلوگیری از پولی شدن بدهی: دولتهایی که کسری بودجه زیادی دارند ممکن است وسوسه شوند و هزینههای خود را از طریق چاپ پول تامین کنند. این میتواند باعث فشارهای تورمی شود. در شرایط انضباط مالی، بودجه از تعادل لازم برخوردار است و مخارج دولت از طریق منابع درآمدی پایدار تامین میشود. در این صورت بانک مرکزی قادر خواهد بود با کنترل رشد نقدینگی نسبت به اجرای دقیق سیاست پولی اقدام کند.
حفظ ثبات اقتصاد کلان: سیاستهای مالی که از ثبات اقتصاد کلان حمایت میکنند، مانند مدیریت مسوولانه بدهیهای عمومی و اجتناب از کسریهای بیش از حد بودجه، میتوانند به کاهش فشارهای تورمی و حمایت از ثبات قیمتها کمک کنند.
افزایش اعتبار سیاست: انضباط مالی دولت باعث میشود با نشان دادن تعهد به مدیریت مالی مسوولانه، اعتبار سیاستهای دولت افزایش یابد و این خود به تثبیت انتظارات تورمی و کاهش فشارهای تورمی میانجامد.
حمایت از استقلال بانک مرکزی: همانگونه که اشاره شد، برای اجرای موثر سیاست پولی و کنترل تورم، استقلال بانک مرکزی از اهمیت زیادی برخوردار است. دولت با انضباط مالی میتواند از طریق عدم استقراض یا کاهش نیاز به استقراض از بانک مرکزی برای تامین مالی کسری بودجه، از استقلال بانک مرکزی حمایت کند.
منبع: تجارت فردا