ایران احتمالا پس از انتخابات آمریکا با اسرائیل وارد جنگ خواهد شد تا از یکسو رژیم غاصب صهیونیستی را سرجای خود بنشاند و از سوی دیگر بتواند مشکل تحریمها را از طریق آمریکا و اروپا حل کند. اما این تحلیل نیازمند زمینهها و پس زمینههایی است که در ذیل به آنها میپردازم.
اسرائیل، خصوصا با رهبری کسانی مانند نتانیاهو، حماقتهای بزرگی نسبت به فلسطین، لبنان و ایران انجام داده و نتایج معکوسی نسبت به هدف خویش گرفته و آثار مخربی را تجربه کرده است. یکی از بزرگترین حماقتهای آنان به شهادت رساندن سید حسن نصرالله و یاران وی بود. آنان با این کار جبهه مقاومت را ناچار به تصمیم جدیتری برای نابودی یا سرکوب رژیم صهیونیستی خصوصا در قالب اتحاد بیشتر و دقیقتر نمودهاند. زیرا امکان پذیرش رژیم اسرائیل با این ویژگیها وجود ندارد یعنی بقای این رژیم با ویژگیهایی که از خویش بروز داده، برابر با نابودی مردم منطقه است. این نکته مهم را نیز نباید فراموش نمود که بالاخره صاحبان سرزمینها و وطنها پیروز هستند و این طبیعت انسان است که در نهایت صاحبان سرزمین و وطن بر مدعیان دروغین سرزمینها پیروز هستند، زیرا حس مالکیت یک حس فطری و طبیعی است، به ویژه آنکه اشغالگران هدفی جز نابودی ساکنان واقعی سرزمین فلسطین یا به بردگی کشاندن آنان ندارند. این امر از طبیعت وطن، وطندوستی سرچشمه میگیرد که اگر صهیونیستها عاقل بودند این حقیقت بزرگ را در استراتژی خویش در نظر میگرفتند اما حماقتها و توهمات اسرائیلی این امکان را از آنان گرفته است. از حماقتهای بزرگ صهیونیستها این است که با رفتار پیمانشکنانه و غیرمتعهدشان نسبت به قوانین بینالملل، دوستان عرب خود را به شدت نگران کردهاند. اکنون اردن و مصر از بروز چهره وحشیانه و پیمانشکن اسرائیلیان به وحشت افتادهاند و عربستان نیز احساس میکند راهی که رفته قابل اعتماد نیست. حماقت بزرگتر آنان تکیه بر قدرت آمریکاست. آنان فراموش نمودهاند که آمریکاییان در ویتنام و افغانستان با چه فضاحتی ناچار به ترک آن کشورها شدند.
شاید اگر چند عاقل صلحطلب بدون تکیه به قدرت عاریهای رژیم صهیونیستی بر آن دیار حاکم شده بودند، اکنون وضعیت خیلی بهتری داشتند. باید گفت صهیونیستها در جهان، ابتدا با تکیه بر مظلومیت خویش در هلوکاست و غیره (که صحت بسیاری ازآن اخبار قابل تردید است) با اینکه اقداماتشان ظالمانه وستمگری علیه ملت فلسطین بود اما توانستند به اندازه قابل توجهی حمایت بسیاری از مردم جهان را برای بقای خویش به دست آورند. ولی پس از پیروزی در جنگ شش روزه علیه اعراب و حمایتهای بیدریغ اروپا و آمریکا غروری احمقانه برآنان مستولی شد و البته با نادیده گرفتن سهم فلسطینیها و تکیه برزورگوییهای افراطی اساس و ریشه خود را در معرض زدودن قرار دادند. صهیونیستها به جای آنکه در برابر ظلمها و ستمهایی که انجام دادند به جبران آن بپردازند، به غرور احمقانه خود ادامه داده و کوشیدند تا به جای حل مساله به پاک کردن صورت آن بازور و دروغ اقدام کنند. تکیه برقدرت دروغ و فریب درحد افراطی از یکسو و تکیه برلایزال بودن زور نظامی عاریهای و توان اقتصادی خویش از سوی دیگر از حماقتهای بسیار بزرگ صهیونیستهاست.
البته طبیعت ظالم این است که با توجیهات شبه منطقی، برای ظلم و ستم ارتکابی، ابتدا خود را بفریبد و با این فریب قدرت و توان واقعبینی را از خویشتن گرفته، در نتیجه راه نابودی خویش را هموار کند. زیرا انسانی که بینایی خویش را از دست داده ممکن است کورانه در چاهی بیفتد که نتیجه آن هلاکت است. این کوری که بر اثر خود فریبی است علتش مخالفت با فطرت و طبیعت انسانی است و البته برای آنکه آرامشش به هم نریزد ناچار به فریب دادن دیگران نیز میشود و این کار بزرگترین اشتباه استراتژیکی است، که صهیونیستها گرفتار آن هستند. زیرا این خودفریبی بیش از دیگر فریبی قدرت تحلیل و واقعبینی را از انسان میستاند و فریب دادن دیگران نیز این کوری و نابینایی را مضاعف میکند. بدین ترتیب کلیه تصمیمات و سیاستها و ترفندها و استراتژیهایش به جای راهگشا بودن او را گمراهتر کرده و نتایج زیانباری را برای وی به ارمغان میآورد. آنان اگر عاقل بودند با یک بازنگری تلاش میکردند تا راه ستمگری را رها کرده و راهی بروند که شاید بتوانند زمینه فراموشی ظلمها را از طریق گونهای بخشایشطلبی حقیقی فراهم نموده و به بقای خویش کمک کنند. البته بخشایشطلبی همراه با این اقدام که اجازه دهند مردم فلسطین درباره بودن و نبودن آنان تصمیم بگیرند یالااقل بخشی از فلسطین که سازمان ملل تعیین کرده به مردم فلسطینی واگذار کنند.
لازمه آن نیز جبران جنایتهایی است که علیه فلسطینیها شد. اما صهیونیستها براساس فهم جاهلانه و احمقانه و غرور مضاعف خویش، راه هرگونه مسالمتجویی را بستند و همچنان براین حماقت بزرگ پای میفشارند. از جمله حماقتهای بزرگ اسرائیل این است که دلایل غصب خویش را که اموری واهی و غیر قابل قبول برای عقل و حقوق بینالملل بوده بااطمینان و یقین، مورد تاکید قرار داده و آن را امری واضح و مبرهن تلقی میکنند. چاشنی این باورها ساختن توهمات و دروغهایی است که مثلا صهیونیستها قوم برگزیده خدا هستند و آنها حق دارند که نسبت به جهان تصمیم بگیرند و هر سرزمینی را که خواستند تصاحب کنند. آنها این گمان غلط (یعنی قوم برگزیده بودن خدا) را با چاشنی دیگری مخلوط میکنند که سرتاسر توَهم و دروغ محض است و خود با دست خویش در تلمود واردکردهاند و آن ریشه در فروضی دارد که البته نه مبنای الهی دارد و نه مبنای عقلی. اما از جمله باورهای متوهمانه آنان این است که به جز بنیاسرائیل، همه ابناء بشر در واقع همان حیواناتی هستند که خداوند به علت کمبود آدمی در کشتی نوح تبدیل به انسان نموده است. در حالیکه اگر خدا قصد داشت که انسانها را بیشتر کند، به این حرکت نیازی نداشت و میتوانست کاری کند که از میان همان تعداد اندک از زن و مردی که در کشتی باقی بودند عده خیلی بیشتری انسان بیافریند. آن وقت بااین باورهای احمقانه خود را بزرگترین فهمها و شعورهای عالم معرفی میکنند. وانگهی اگر بر فرض محال خداوند چنین امری را از میان تبدیل حیوانات به انسانها ضروری میدانست، حتما به جز شکل و ظاهر، روح انسانی را درآنان میدمید وگرنه خلاف هدف خویش عمل کرده بود. این توهمات اساس و بنیاد دموکراسی اسرائیلی را به وجود آورده است و عجیب این است که بسیاری نیز سیستم متوهم نژادپرستانه و به شدت ایدئولوژیک را ازبهترین دموکراسیهای جهان معرفی میکنند.
اسرائیلیان به استناد این باورهای موهوم به خویشتن اجازه میدهند که هر جنایتی را مرتکب شوند و میگویند اگر ما اعراب را میکشیم تفاوتی با کشتن گاو و گوسفند و سگ و گربه ندارد. این درحالی است که ادله فراوانی وجود دارد که بسیاری از اعراب ازناحیه حضرت اسماعیل (ع) فرزندان ابراهیم (ع)هستند یعنی فرزندان حضرت ابراهیم(ع) (چه از ناحیه فرزندان ذکور و چه از ناحیه فرزندان اناث) براساس متون مقدس قدیم و جدید به شمار میآیند واگر هم ادعای ناشی از توهم آنها درمورد تبدیل حیوانات به انسانها درست باشد اتفاقا در مورد اعراب درست و قابل قبول نیست. زیرا آنان مثل بنیاسرائیل از فرزندان ابراهیم(ع) هستند. البته درمورد بسیاری از مسلمانان غیرعرب نیز درست نیست چه آنان نیز فرزندان ذکور یا اناث حضرت ابراهیم(ع) از طریق وصلت با سادات هستند. در اینجا از خوانندگان عزیز برای اینکه ناچار به بیان این توهمات وخذعبلات صهیونیستی هستم عذر میخواهم. بنابراین تردیدی نیست که اقدامات جنایتکارانه آنان با توجیهات ظالمانه و غیر انسانی و متوهمانه فقط ره به جنایتهای احمقانه هرچه بیشتر خواهد برد و خود بهتر میدانند که ظلم و جنایت و توهم، اوضاع را به ضرر آنان پیش خواهد برد، تا آنجا که به تدریج حتی دوستان آنها روی به تقبیحشان آوردهاند وکار آنها چنانچه میبینید حداکثر چند سال دیگر تمام است. زیرا چرخه خشونت سرنوشتی جز نابودی برای ظالم و ستمگر وفق قوانین حاکم برتاریخ و اجتماع باقی نمیگذارد. هیچ انسانی نمیتواند که با ظلم و ستم مداوم خود را برای همیشه ماندگار و بادوام بداند. البته سلطه توهمات و تحلیلهای نادرست به آنان اجازه نمیدهد که بتوانند این معنا را به خوبی بفهمند. اکنون وضعیت جهان به شکلی درآمده که حتی یهودیان به صورت گروهی و فردی در برابر ستم جنایتکاران صهیونیست قدعلم کرده و قطعا این دسته از یهودیان که درمیان آنان خاخامهای بسیاری وجود دارد با استنادات دینی و علمی، نادرستی اعمال و روشهای شنیع صهیونیستها را اثبات کرده و خواهند نمود و نشان خواهند داد که ایدئولوژی صهیونیسم بر ستونهای پوچ وخیالی و ظالمانه خیمه زده است.
ادامه در صفحه 11