ادامه از صفحه 1
طبیعی است دولتهای پر هزینه در آمریکا، یعنی دولتهایی که تمایل دارند در کانونهای تشنج موجود در جهان از جمله خاورمیانه دخالت و حضور بیشتری داشته باشند و حتی بلاواسطه وارد جنگ شوند، مانند آنچه در افغانستان و عراق در سالهای آغازین قرن بیستم رخ داد، هزینههای زندگی مردم آمریکا را افزون میسازند. باید گفت دونالد ترامپ به نمایندگی از بخشی از جمهوری خواهان چه در متن تودهها و چه در کنگره چنین شاخصهای دارد. اما کامالا هریس بانوی دمکرات، معتقد به اندیشههای لیبرالی، دیپلماسی و متقاعد کردن کشورها به این یا آن سو و حل دیپلماتیک، مسالمت آمیز و صلح جویانه مناقشهها البته تا آنجا که به دیواره رسالتهای جهانی آمریکا برنخورد است و از این نظر با ترامپ فاصله زیادی دارد، یعنی مردم با انتخاب «هریس» کمتر نگران درگیر شدن آمریکا در جنگهای تمام عیار و لشکر کشیهای پر هزینه و افزایش خرج زندگیشان هستند.
شاخص دیگر، جنبشهای برابری خواهانه نسبت به اعتبارات ملی است که مردم ایالتهای مختلف، این برابری حقوقی را به رغم استقلال قابل اتکایی که دارند در وجهه و چهره هریس بیشتر از تندرویهای بی قاعده ترامپ میبینند.
شاخص عمده دیگر، جنبش فمینیستها یا طالبان حقوق زنان است که گرچه فمینیستهای تندرو، هر دو جناح و حزب سیاسی را تضییع کننده حقوق زنان میدانند اما به هر حال، بانو هریس را به لحاظ جنسیتی نزدیکتر به خود و ترامپ را به عنوان مردی سلطه طلب بر زنان با رویکرد بهرهگیری از ظرفیت جنسی آنان میشناسند و غالبا این روحیه ترامپ را بسیاری از زنان آمریکا تقبیح میکنند. موضوعات دیگری نیز برای رای دهندگان مطرح است از جمله مخالفت شدید و آشکار ترامپ با مهاجران کشورهای هم مرز و کشورهای آسیایی دور دست و مخالفت پنهان با رنگین پوستان که این مخالفتها را به همان حدت و شدت، در هریس دمکرات که سعی دارد خصلتهای انسان دوستانه را در برخوردهای خود آشکار سازد، نمیبینند. پس بسیاری از طرفداران حقوق بشر و کسانی که تنگناها و ناگزیریهای مهاجرت را درک میکنند مسلما به هریس رای میدهند. نکته دیگر با توجه به وضعیت کنونی خاورمیانه، عقلانیت دیرینه حاکم بر سیاستمداران هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات است که سر کار آمدن ترامپ ممکن است سراسر خاورمیانه را به آتش بکشد و بحران کنونی انرژی در آمریکا و اروپا را وخیم تر از وضع کنونی کند.
اما فراتر از همه این شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جامعه متلون و گوناگون آمریکا، آنچه برای بسیاری از آمریکاییها بسیار اهمیت دارد حفظ موقعیت هژمونیک آمریکا در پهنه گیتی و رقابت سخت و رخ در رخ در حوزه اقتصادی با چین است. طبق نظریه صاحبان اندیشه سیاسی همانند والرستین در چارچوب فروپاشی نظام جهانی، افول هژمونی آمریکا از سالهای نیمه دوم دهه 1960 و خصوصا از دهه 1970 آغاز شده است.
گرچه اندیشمندان دیگری این تاریخ را برای آغاز افول هژمونی آمریکا نمیپذیرند، ولی در اینکه آمریکا به دلیل رقابتهای سرسختانه چین و یا مناطق اقتصادی دیگری همچون کشورهای اروپایی و البته انگلستان قبل از برگزیت و شکل گیری اجماع نوظهور بریکس (مرکب از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در دو دهه اخیر با سرعت بیشتری در مسیر افول هژمونی جهانی خود به ویژه در عرصه اقتصادی قرار گرفته است تا حدودی هم نظر هستند. لذا بخشی از مردم آمریکا و فراتر از آنان سرمایه داری انحصاری، کارتلها، تراستها و کمپانیهای بزرگ چند ملیتی آمریکایی حاضرند برای کند کردن روند این افول به دلیل منافع هنگفتی که از هژمون بودن آمریکا دارند هزینههای بسیاری برای کاندیداهای طرفدار احیای هژمونی آمریکا صرف کنند که آن را در چهره و عملکرد جمهوری خواهان و شخصیتی مانند ترامپ میبینند.
ترامپ، پیوسته جلال و جبروت و غرور و عزت از دست رفته آمریکا در سالهای اخیر را با مفاهیمی عوام فریبانه تبلیغ و مورد تاکید قرار میدهد و با برجسته کردن شکستهای دمکراتها در خاورمیانه و امتیاز دادنهای صلح جویانه از موضع ناتوانی و ضعف به ویژه در مقابل جمهوری اسلامی ایران و طرح مداوم نابودی این کشور به این بهانه که ترور او را طراحی کرده و میکند سعی دارد غرور کاذب آن بخش از افراد متکبر، منزوی و کم سواد آمریکا را تحریک کند و آقایی و سروری خود را به عنوان ناجی آمریکایی که دارد ضعیف و ناتوان میشود مطرح کند تا رای آنان را برانگیزد.
این شاخص بازری است که ممکن است به رغم تمامی آنچه در مورد مزایای بانو هریس گفته شد در فرایند نهایی تعداد آرا را به سود خود تغییر دهد.
با این وجود، واقعیت این است که گسترش حیرتآور رسانههای مجازی که بیش از شبکههای رسمی خبر رسانی مورد اعتماد مردم هستند و البته دامنه عمل و تاثیر دارند، مخاطبان را در فضای انتخاب آگاهانه و اختیاری قرار میدهند که خارج از هیاهوهای انتخاباتی رای دهند و نمیگذارند ترامپ بر موج غرور کاذب برتری جویان، آنچنان که در دور اول مبارزات انتخاباتی موفق شد سوار شود و آرای این گروه اجتماعی بیشمار را به سادگی کسب کند. در آن صورت ترامپ به طور غیر منظرهای میدان انتخابات را با باختی تاریخی ترک خواهد کرد.
در دورهای از تاریخ، در جوامعی که آزادی بیان داشتند، صدای بلندتر متکی به شبکههای رادیویی تلویزیونی برنده بازی را تعیین میکرد زیرا این صداها آنقدر رسا بودند که صدای دیگران اصلا شنیده نمیشد. اما اینک دنیا از بازی صدای بلندتر فاصله گرفته و صداهای آهسته و کم دامنه اما حقیقتگوتر با تکنولوژیهای مدرن به طرز شگفت آوری امکان شنیده شدن یافتهاند. پس میتوان خوشبینانه چنین ارزیابی کرد که حقیقتهای تعمیم یافته در میان جوامع از طریق ابزارهای غیر رسمی مجازی نسبت به رقابتهای کلاسیک از جایگاه بهتری نسبت به گذشته برخوردار شده اند و در بسیاری موارد پیشی گرفتهاند. لذا به رغم هزینههای هنگفت، جمهوری خواهان مانند دوره 2017 تا 2021 قادر نخواهند بود آرای سرگردان و منزوی که هویت خود را در برخوردهای قاطع ترامپ جستجو میکنند را به طور کامل و همه جانبه جذب کنند و این شانسی بالقوه برای کامالا هریس است. در جمعبندی نهایی باید گفت کامالا هریس به رغم ضعفهای متعددی که برایش متصور است شانس بیشتری برای ریاست جمهوری در این دوره انتخابات دارد و مردم آمریکا میان عقلانیت سیاسی و برتری جوییهای ترامپ، هژمونی آمریکا را در گسترش اقتصاد در شرایط پایداری صلح در کانونهای تشنج جستجو میکنند.