ادامه از صفحه 1
... نارضایتی شغلی، تناسب نداشتن کولبری با تحصیلات کولبران، نگرش و واکنش منفی مردم به کولبری، ترس و استرس هنگام کولبری، قرار گرفتن در معرض خطر، دستمزد ناچیز و کار سخت و منزلت اجتماعی پایین از جمله برجستهترین موارد است.
با همه این مصائبی که اشاره شد، نباید برای مسئولان حکومتی، تصمیمگیران اقتصادی و مأموران نظامی سؤال ایجاد شود که چرا یک انسان به وسیلهی این کار با جان خودش قمار میکند؟ این همه در تقبیح کولبری صحبت شده، اما آیا علامت سؤالی ذهن آنها را درگیر نکرده است که چه اتفاقی در زیست این افراد مرزنشین افتاده که این حجم از آسیبهای روحی و روانی، مشکلات جسمی، انزوا، طردشدگی اجتماعی و خطرات طبیعی و غیر طبیعی را برای اندک دستمزدی به جان میخرند؟
راهکار در تیر و مین است یا درمان ریشهای؟ چرا یک فرد باید خودش را در این وادی که نتیجهای جز مرگ و آسیب ندارد بیاندازد جز اینکه صائب میگوید «فارغ نشویم یکدم از فکر معاش، ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت».
اکثر مقالات و پژوهشهایی که مقولۀ کولبری را از ساحت بنیادین و چرایی مورد تدقیق و بررسی قرار دادهاند، علت را در شاخصهای ضعیف توسعه اقتصادی در شهرهای مرزنشین یافتهاند.
از این رو بایـد بـا سازوکارهایی، زمینه افزایش مشارکت روستاها و فعالیت در بازارچههای مرزی را فـراهم کـرد و بـا آمـوزش روشهای نـوین تجارت و آشنایی با مقررات صادرات و واردات برای روستائیان مرزی و رسمیت بخشیدن به تجارت کالا، شهرهای مرزی را در اولویـت ارائۀ کالاها و خدمات قرار داد.
در نهایت باید گفت کولبری یک شیوه معیشتی بوده و انتخاب آن از روی اجبار است؛ لذا نکته اصلی تغییر نگاه به این پدیده است. از ساحت سیاستهای جرمزدایی باید به شکلی دیگر برنامهریزی کرد. در قوانین و نحوه برخورد نیروهای نظامی بازنگری لازم است. کولبر، قاچاقچی نیست.