يکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
رسانه‌های حامی ‌‌پهلوی چه استراتژی و راهبردی را دنبال می‌کنند؟

ریل‌گذاری رسانه‌‌‌ای برای بازگشت سلطنت

گروه سیاسی- علی ودایع: رسانه‌های حامی‌سلطنت ظرف یک دهه اخیر عملیات درهم‌تنیده‌ای برای تاثیرگذاری روی مخاطب ایرانی دنبال کرده اند ؛ آنها 8 تاکتیک ویژه را به موازات یکدیگر و در فواصل زمانی متنوع عملیاتی کرده‌اند. مساله بنیادین اینجاست که جنگ روایت‌ها در افکار عمومی‌در جریان است.
1- تاریخ‌نگاری بازنگرانه
تاریخ‌نگاری بازنگرانه (Revisionist History) به فرایند بازنگری و تجدید نظر در تفسیرهای تاریخی اطلاق می‌شود، که هدفش معمولاً درک دوباره یا تغییر دیدگاه‌ها درباره رویدادهای گذشته است. این نوع تاریخ‌نگاری ممکن است به خاطر تغییر در منافع سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی، مورد توجه قرار می‌گیرد.
رسانه‌های معاند با جمهوری اسلامی‌یا حامی‌رژین پهلوی تلاش می‌کنند تا با ارائه تصاویری مثبت از دوران پهلوی، نظیر توسعه اقتصادی و زیرساخت‌ها، آن زمان را به عنوان دورانی نسبتاً روشن و مترقی به تصویر بکشند. در تاریخ نگاری بازنگرانه ارایه یک زندگی متمول یا لاکچری در چارچوب ایران مترقی مورد توجه است. این فرآیند یک رویکرد با بازه زمانی طولانی در چارپوب تونل زمان است.در این فرآیند کلیدواژه‌هایی نظیر ابرپروژه‌های نظام سلطنتی به شدت مورد توجه است.
2- تاکتیک برچسب‌زنی
در جنگ رسانه به معنای استفاده از عناوین یا برچسب‌های خاص برای تأثیرگذاری بر ادراک عمومی‌و ساختار narratives (روایت‌ها) است. رسانه‌های حامی‌پهلوی از این تاکتیک بهره می‌برند تا نظرات و ایده‌های خود را ترویج داده و مخالفان خود را به چالش بکشند.
ساده‌سازی مشکلات پیچیده یک تاکتیک ذیل استراتژی برچسب زنی است. با استفاده از برچسب‌زنی، رسانه‌ها می‌توانند مسائل پیچیده و چندبعدی را ساده‌سازی کنند. به عنوان مثال، به‌جای بررسی علل واقعی نارضایتی‌های اجتماعی، رسانه‌ها می‌توانند فقط بر روی «تخریب‌گران اجتماعی» یا «عوامل خارجی» تأکید کنند.
تاکتیک برچسب‌زنی در جنگ رسانه‌ای به رسانه‌های حامی‌پهلوی اجازه می‌دهد تا احساسات عمومی‌را مدیریت کنند و تصویر خاصی از واقعیت‌ها بسازند که به نفع خودشان است. این روش می‌تواند به‌طور مؤثری در شکل‌گیری نظرات و عقاید عمومی‌اثر بگذارد، به ویژه در شرایطی که رسانه‌ها نقش کلیدی در اطلاع‌رسانی و آموزش عموم دارند.
3- مقایسه
همه انسان‌ها در زندگی روزمره به شکل خواسته یا ناخواسته با پدیده مقایسه یا قیاس مواجه هستند. این وضعیت منجر به شکل‌گیری یک رویکرد ویژه توسط رسانه‌های مختلف برای تاثیرگذاری بر مخاطب می‌شود. رسانه‌های حامی‌رژیم پهلوی بدین صورت اقدام به مقایسه دستاوردهای دوران پهلوی با وضعیت کنونی می‌کنند. رسانه‌ها بر روی موضوعات حساس مانند امنیت، توسعه، و حقوق بشر تمرکز می‌کنند.
آن‌ها با برجسته کردن مشکلات اقتصادی یا حتی ایجاد شکاف‌های اجتماعی و سیاسی، سعی در ترغیب مخاطبان به نگرانی درباره وضعیت کنونی دارند.ذیل فضای مقایسه، ترس و نگرانی را در جامعه افزایش دهد و تلاش‌هایی برای بازگشت به دوران پهلوی را تقویت کند.
در فرآیند مقایسه، مخاطب متوجه نمی‌شود که درحال مقایسه و نتیجه گیری طبق خواست رسانه حامی‌رژیم پهلوی است. در این رویکرد گارد مخاطب در مقابل پذیرش خواست طراح الگوریتم تا اتاق عملیات روانی شکسته می‌شود.
4- مین گذاری
مین‌گذاری در ذهن مخاطب یکی از تکنیک‌های مهم در عملیات روانی و رسانه است. این تکنیک به معنای کاشت ایده‌ها، باورها یا احساسات خاص در ذهن افراد به گونه‌ای است که به‌طور غیرمستقیم بر رفتار و دیدگاه آن‌ها تأثیر بگذارد. عنصر زمان در این فرآیند دارای اهمیتی ویژه است.
تحریک عواطف و احساسات مخاطبان، می‌تواند آن‌ها را به سمت پذیرش پیام‌ها و اندیشه‌های خاص سوق دهد. در فرآیند مین گذاری، کاشت و انفجار در دو فرآیند در هم تنیده طراحی و عملیاتی می‌شود. انفجار مین زمانی انجام می‌شود که سطح تنش در جامعه افزایش پیدا کند. این رویکرد تلاش می‌کند مخاطب یا کنش گر ایرانی را در مرحله انتحار به شکل مطلوب رسانه‌های حامی‌پهلوی وادار به رویکرد میدانی کند.
5- برجسته سازی
برجسته‌سازی یکی از استراتژی‌های کلیدی در عملیات روانی است که به منظور افزایش تأثیرگذاری پیام‌ها و اطلاعات به کار می‌رود. تاکتیک برجسته‌سازی معمولاً با انتخاب موضوعات یا رویدادهایی که می‌تواند به نفع یک پیام خاص یا ایده باشد، آغاز می‌شود. این موضوعات معمولاً به شدت می‌توانند احساسات مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند.تقویت پیام در این فرآیند دارای اهمیت است. پس از انتخاب موضوع، پیام‌هایی که ارتباطی با آن دارند، به گونه‌ای تقویت می‌شوند که توجه بیشتری را جلب کنند.
تسهیل در یادآوری با توجه به تاریخ نگاری بازنگرانه مورد توجه است. با برجسته‌سازی یک موضوع یا ایده، تلاش می‌شود تا آن موضوع به آسانی در ذهن مخاطب حک شود، به گونه‌ای که در مواقع خاص (مانند مناظرات یا گفتگوها) به‌راحتی یادآوری شود. تاکتیک برجسته‌سازی همچنین به ایجاد واکنش‌های عاطفی قوی در مخاطب کمک می‌کند.
6- استفاده از روایت‌های شخصی
یکی از ضعف‌های فاحش رسانه‌های جمهوری اسلامی‌، کلی گویی در ارائه روایت به مخاطب ایرانی است ؛ در حالی که مبتنی بر جزئیات ذهنیت و احساسات افراد نسبت به موضوعات تغییر کرده یا شکل و فرم می‌گیرد. رسانه‌های حامی‌رژیم پهلوی ذیل تاریخ نگاری بازنگرانه، برچسب‌زنی، مقایسه‌گری برای صدور حکم بازگشت پهلوی، مین گذاری یا حتی برجسته‌سازی، تلاش می‌کنند یک رویکرد دوطرفه داشته باشند. در این فرآیند خرده روایت‌های شخصی، مستندات فردی با رویکرد در هم تنیدگی راست و دروغ در دستور کار قرار دارد.
روایت‌های شخصی به‌خوبی می‌توانند احساسات مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند. وقتی افراد داستان‌های واقعی یا احساسات عمیق خود را به اشتراک می‌گذارند، باعث می‌شود که دیگران با آن‌ها همدردی کنند و ارتباط عاطفی قوی‌تری برقرار کنند.روایت‌ها به‌طور طبیعی جذاب‌تر از اطلاعات خام و تجزیه و تحلیل‌های خشک هستند. افراد معمولاً داستان‌ها را به خاطر می‌سپارند و بازتاب می‌دهند. این قابلیت یادآوری می‌تواند به تسهیل در فهم و پذیرش پیام‌های خاص کمک کند.داستان‌ها می‌توانند مفهوم‌های پیچیده را به سادگی منتقل کنند.
7- رویاسازی
رویابافی یا رویا سازی فرآیندی است که از بازاریابی تجاری به جنگ رسانه و عملیات روانی گسترش و تعمیم یافته است. این استراتژی به دنبال ایجاد تصورات یا تصورات ایده‌آل‌گرایانه، خوش‌بینانه یا خیال‌پردازانه در ذهن مخاطبان است.
این تکنیک می‌تواند در ایجاد انگیزه، امید، و یا يک دیدگاه خاص بر روی یک موضوع یا وضعیت به کار گرفته شود.در نقطه مقابل نا امیدی، رویابافی و خلق امید در نقطه ای مبهم قرار دارد.
رسانه‌های حامی‌پهلوی تلاش می‌کنند یک تصویر مثبت از آینده ترسیم کنند. این تصویر ممکن است شامل پیشرفت‌ها، موفقیت‌ها و تغییرات مثبت در زندگی افراد یا جامعه باشد.این تکنیک معمولاً با هدف القای امید و انگیزه به مخاطبان صورت می‌گیرد. با ارائه تصورات مثبت از آینده، می‌توان افراد را تشویق کرد تا در راستای ایجاد تغییر و بهبود شرایط فعلی تلاش کنند.
8- مارپیج سکوت
رسانه‌های حامی‌پهلوی، فراتر از همه اقدامات و تاکتیک‌هایی که برای تاثیرگذاری در ذهنیت مخاطب برای همراهی با خود دنبال می‌کنند؛ رویکرد ارعاب مخالفان یا حتی منتقدان را به شکلی ناملموس در دستور کار دارند.در این فرآیند همه طیف‌های مخالف از حامیان جمهوری اسلامی‌تا احزاب چپ مورد تهاجم قرار می‌گیرند. تسویه حساب‌های قدیمی‌یک اتفاق ویژه در رویکرد رسانه‌های حامی‌پهلوی ملموس است. توهین به مزار غلامحسین ساعدی در فرانسه یک اتفاق ویژه از سمت حامیان پهلوی است.
رسانه‌های حامی‌پهلوی تلاش می‌کنند از مارپیچ سکوت استفاده کنند تا صدای آنها بلندتر به نظر برسد. تاکتیک مارپیچ سکوت (Spiral of Silence) نظریه‌ای است که به توضیح چگونگی تأثیرات محیط اجتماعی بر تمایل افراد به بیان نظرات خود می‌پردازد. این نظریه عمدتاً توسط الیزابت نوتروب (Elisabeth Noelle-Neumann) مطرح شده و بر این اساس استوار است که افراد به طور طبیعی سعی می‌کنند خود را با نظرات غالب جامعه هم‌راستا کنند و از ابراز نظراتی که ممکن است به عنوان نادرست یا غیرقابل‌قبول تلقی شوند، خودداری می‌کنند.
این رسانه‌ها طرد افراد متعارض با نظام پهلوی را مطالبه می‌کنند. افراد معمولاً نگران این هستند که اگر نظری مخالف نظر غالب ابراز کنند، مورد انتقاد یا طرد قرار خواهند گرفت. این ترس از انزوای اجتماعی باعث می‌شود که برخی افراد از بیان نظرات خود صرف‌نظر کنند.
در فرآیند رسانه‌های حامی‌پهلوی، هرچه تعداد افرادی که نظر مخالف خود را بیان نمی‌کنند بیشتر شود، این سکوت به صورت یک مارپیچ در می‌آید. به عبارت دیگر، عدم ابراز نظر باعث می‌شود که فضای اجتماعی به نفع نظرات غالب پیش برود و این امر دوباره دیگران را از بیان نظرات مخالف باز می‌دارد.
در نتیجه، این مارپیچ سکوت به تقویت و تثبیت نظرات غالب منجر می‌شود و می‌تواند به ایجاد حس کاذب اجماع یا پیش‌فرض در جامعه کمک کند.
این در حالی است که ممکن است تعداد قابل‌توجهی از افراد نظرات مخالفی داشته باشند اما به دلیل همین سکوت، هرگز بیان نشوند.