سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
بازیگرانی که بدن‌شان را وقف سینما کردند

سینما یا قربانگاه؟

در دنیای سینما، گاهی بازیگران نقشی را بازی نمی‌کنند؛ آن را نفس می‌کشند، می‌بلعند و اجازه می‌دهند در تار و پودشان ریشه بدواند. آن جا است که مخاطب نه شاهد یک فیلم، بلکه نظاره‌گر نوعی رستاخیز جسمی و روانی است.
در سینما، مرز میان بازی کردن و تبدیل شدن باریک‌تر از آن است که دیده شود. بازیگرانی در سینمای جهان هستند که تنها نقش را ایفا نمی‌کنند، بلکه با عبور از آستانه‌های جسم و روان، آن را زندگی می‌کنند. تغییرات فیزیکی آگاهانه در سینما همیشه فقط برای شوک یا جذابیت ظاهری نبوده‌اند؛ آن‌ها اغلب واکنشی‌اند به دغدغه‌ای درونی، به نیازی برای لمس حقیقت، به عطشی برای رسیدن به عمق انسان. واکنش‌هایی که می‌تواند همان‌طور که همه چیز را در بازیگر زیر و رو می‌کند باعث بهت مخاطب نیز بشود.
به گزارش خبرآنلاین، گاهی بازیگر به حدی نقش را به وجود خود نزدیک می‌کند که بیننده از خود می‌پرسد چه اتفاقی می‌افتد وقتی بازیگر نه تنها دیالوگ‌ها را حفظ می‌کند، بلکه بدنش را به ابزار روایت تبدیل می‌کند؟ وقتی رژیم غذایی‌اش، ساعت خوابش، شکل صدایش، و حتی رنگ پوست یا ساختار دندانش، همه و همه در خدمت خلق یک شخصیت قرار می‌گیرند؟
این جنون بازیگری و بی‌قراری تبدیل شدن به فردی دیگر که می‌تواند تمام زندگی و روان آن هنرمند را تغییر دهد گاهی باعث خلق داستان‌هایی می‌شود که حتی از خود آن فیلم جذاب‌تر است.
در این گزارش، سراغ چند نمونه از چشمگیرترین و جسورانه‌ترین تغییرات فیزیکی در تاریخ سینما رفته‌ایم؛ اجراهایی که مرز میان بازیگری و خودویرانی را به‌چالش کشیدند.
کریستین بیل در «مکانیک» (۲۰۰۴)
در یکی از افراطی‌ترین تغییرات فیزیکی تاریخ سینما، کریستین بیل برای بازی در نقش تروور رزنیک، کارگر شب‌کار بی‌خوابی که در حال فروپاشی روانی است، وزن خود را به ۵۵ کیلوگرم رساند و ۲۸ کیلوگرم کاهش وزن داشت. وزنی که در آن کریستین بیل برای این نقش برنامه‌ریزی کرد برای مردی با قد ۱۸۳ سانتی‌متر، بسیار خطرناک بود. او برای رسیدن به این وزن روزانه تنها یک سیب، یک قهوه و گاهی یک قوطی تن ماهی می‌خورد. عضلاتش تحلیل رفتند، صدایش تغییر کرد، و راه رفتنش به راه رفتن مردی در حال مرگ شبیه شد. او عملا خود را برای نقش تبدیل به یک شبح کرد و همه جهان را شوکه کرد. این اجرای فیزیکی، تنها جلوه‌ای از تعهد بی‌وقفه‌ بیل به نقش‌هایی بود که او را بعدها به یکی از متعهدترین بازیگران نسل خود بدل کرد. کریستین بیل در مورد لاغری بیش از اندازه‌اش برای نقش تروور رزنیک در مصاحبه‌ای گفت: «وقتی این قدر لاغر می‌شوی که حتی نمی‌توانی از پله‌ها بالا بروی، تبدیل به یک موجود ذهنی و فکری می‌شوی و انگار واقعیت نداری.» او همچنین اشاره کرده بود: «من عاشق چالش و کمی میل به خودویرانی در بدنم هستم. همین موضوع در مغز من یک آرام خاص ایجاد می‌کرد. این تجربه واقعا آرامش‌بخش بود.»
این فیلم که با بودجه ۵ میلیون دلاری ساخته شد و مجموع فروش داخلی و خارجی‌اش به ۸.۵ ملیون دلار رسید.
شارلیز ترون در «هیولا» (۲۰۰۳)
شارلیز ترون برای نقش آیلین وورنوس، زن قاتل سریالی در فلوریدا، به شکلی خیره‌کننده از زیبایی هالیوودی‌اش فاصله گرفت. او برای این نقش ۱۴ کیلو وزن اضافه کرد، پوستش را با لایه‌ای از مواد گریم زبر و ترک‌خورده پوشاند، دندان مصنوعی گذاشت و ابروهایش را محو کرد. بازی روان‌پریش و درعین‌حال همدلانه‌ی او، باعث شد برای این نقش، اسکار بهترین بازیگر زن را ببرد. ترون بعدها گفت که این نقش روان او را نیز دگرگون کرده: «زیبایی‌ام را کنار گذاشتم تا به رنج واقعی دست پیدا کنم.» این فیلم که توسط پتی جنیکنز نوشته و کارگردانی شده است در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۳ به صورت محدود در آمریکا اکران شد. بودجه فیلم ۵ تا ۸ ملیون دلار بود و فروش داخلی و جهانی‌اش به ۶۴ میلیون دلار رسید.
ترون برای این فیلم در سال ۲۰۰۴ اسکار گرفت و نظرات بسیار مثبتی به دلیل تغییرات شگفت‌انگیزش از متتقدان دریافت کرد.
گری اولدمن
در «تاریک‌ترین ساعت» (۲۰۱۷)
گریم سنگین، تغییر صدا، و زبان بدن جدید؛ این‌ها گوشه‌ای از کاری بود که گری اولدمن برای بازی در فیلم «تاریک‌ترین ساعت» به کارگردانی آنتونی مک کارن با خودش انجام داد.
اولدمن با استفاده از پروتز، گریم و ساعت‌ها تمرین فیزیکی و صوتی، بدل به وینستون چرچیلی شد که کمتر کسی باور می‌کرد بازیگرش اوست. او روزانه سه ساعت زیر دست گریمورها می‌نشست تا صورتش بازسازی شود و صدای رسمی و سنگین چرچیل را بازآفرینی کرد. این نقش برای او اولین اسکار را به همراه داشت و نشان داد که چگونه یک بازیگر می‌تواند با تکنیک و روان‌کاوی تاریخی، شخصیتی سیاسی را دوباره زنده کند. فیلم با بودجه سی میلیون دلاری کار خود را آغاز کرد و در آخر مجموع فروش ۱۵۰ میلیون دلاری را برای خودش ثبت کرد. به طور کلی اولدمن ۲۰۰ ساعت روی صندلی گریم نشست. همه جای صورت او به جز لب و بینی، پروتزهای سنگین داشتند و با کمک استاد صداسازی صدای چرچیل را در حنجره خود ایجاد کرد.
نیکول کیدمن
در «ساعت‌ها» (۲۰۰۲)
کیدمن در نقش ویرجینیا وولف، نویسنده بزرگ انگلیسی، با چهره‌ای متفاوت ظاهر شد. بینی‌اش با پروتز تغییر کرد، خطوط صورتش شکسته‌تر شد، و گریم او را به زنی خسته، افسرده و در آستانه مرگ بدل کرد. بازی درخشان او نه‌تنها منتقدان را متحیر کرد، بلکه برایش اسکار بهترین بازیگر زن را نیز به ارمغان آورد. او بعدها گفت که اجرای این نقش، او را ماه‌ها وارد افسردگی کرد.
این فیلم به کارگردانی استیفن دالدری براساس رمان میشل کانینگهام بودجه ۲۵ میلیون دلاری داشت و در نهایت مجموع فروشش با ۱۰۸ میلیون دلار رسید.
گریمورها در این فیلم یک بینی سیلیکونی بزرگ برای کیدمن ساختند که هر روز زمان زیادی برای نصب آن در حین گریم صرف می‌شد. نیکول کیدمن نیز در بیانیه‌ای در مورد تغییراتش گفته بود: «از ناشناس بودن لذت بردم. جالب بود که وقتی تریلر بیرون آمد کسی من را نمی‌شناخت.