داستان کارلوس کی روش در ایران داستان همان طبیبی است که استخوان لای زخم گذاشت. در زمانهای قدیم، ساطور به انگشت یک قصاب برخورد کرد و آن را زخمی کرد. طبیبی مقداری دارو روی زخم قرار داد و خونریزی‌ قطع شد اما همین که خواست پارچه به دور انگشت مرد ببندد استخوان کوچکی لای زخم انگشت او دید، اما توجهی به آن نکرد و پارچه را به دور آن بست.

داستان کارلوس کی روش در ایران داستان همان طبیبی است که استخوان لای زخم گذاشت. در زمانهای قدیم، ساطور به انگشت یک قصاب برخورد کرد و آن را زخمی کرد. طبیبی مقداری دارو روی زخم قرار داد و خونریزی‌ قطع شد اما همین که خواست پارچه به دور انگشت مرد ببندد استخوان کوچکی لای زخم انگشت او دید، اما توجهی به آن نکرد و پارچه را به دور آن بست. کمی دارو برایش نوشت و به او گفت زخم دستت به گونه‌ای است که باید هفته‌ای ۳ بار به اینجا بیایی تا آن را برایت پانسمان کنم. قصاب هم پذیرفت و به خانه‌اش رفت. از فردای آن روز به مدت چند هفته قصاب برای پانسمان زخم انگشتش نزد طبیب می‌رفت و گوشت تازه هم برای او می‌برد. چند روز گذشت، اما زخم انگشت قصاب خوب نشد. سرانجام یک روز که قصاب برای پانسمان انگشتش نزد طبیب رفت، طبیب در مسافرت بود و پسر طبیب مشغول تعویض باند دست قصاب شد. او که استخوان را بین زخم انگشت قصاب دید آن را بیرون آورد و زخم را پانسمان کرد و انگشت قصاب مداوا شد. وقتی طبیب از سفر برگشت و دید در خانه اش خبری از گوشت نیست، عصبانی شد و وقتی فهمید پسرش استخوان را از لای زخم خارج کرده به پسرش گفت ای نادان، من آن استخوان را بین زخم دست مرد قصاب گذاشتم تا بهانه‌ای باشد که مرد قصاب برای پانسمان زخمش بیاید و برایمان گوشت تازه بیاورد، اما تو همه چیز را خراب کردی. از آن دوران تا به امروز هر کسی که مرتب مشکل ایجاد کند این ضرب المثل را برایش به کار می‌برند که "استخوان لای زخم می گذارد."

🔻حالا حکایت کی روش حکایت همان طبیبی است که از ضعف و انفعال مدیران فدراسیون فوتبال ایران استفاده کرده و استخوان لای زخم گذاشته و روز به روز وضع این استخوان لای زخم بدتر و بدتر می شود. حرفهای جدید کی روش عجیب ترین حرفهایی بود که ممکن بود از یک مربی فوتبال در ایران شنید. او حتی از منظر سیاسی، وارد حوزه اختلاف افکنی بین دولت و رهبری هم شده و مدعی شده "از زمانی که رهبر ایران آن پیام تبریک و تحسین تیم‌ ‌ملی را دادند، وزارت ورزش و جوانان کاملا مقابل من قرار گرفت". کی روش که در ماههای اخیر برای تحقیر ایرانیان از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده همچنین مدعی شده که مردم ایران غذا در سفره ندارند اما یک تیم ایرانی با پرواز فرست کلاس به ژاپن می رود!

🔻او ناراحت است که چرا قرارداد او با فدراسیون فوتبال شش ماهه است و برای چهار سال تمدید نشده و حالا که احتمال دارد این قرارداد با پایان جام ملتهای آسیا تمام شود، فرار رو به جلو را آغاز کرده است. او تصور می کند با گرفتن ژست اپوزیسیون، می تواند دوباره مردم را به سمت خود جذب کند اما به نظر می رسد یک جای معادلات کی روش می لنگد. مردم از او قهرمانی در جام ملتهای آسیا را می خواهند و انتظار قهرمانی آسیا از یک سرمربی گرانقیمت مثل او که هشت سال سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بوده انتظار نابجایی نیست. اما کی روش به دنبال آن است تا با حاشیه سازی ها، از همین حالا ناکامی احتمالی تیم ملی در قهرمانی را توجیه کند. کف خواسته ها از کی روش قهرمانی در جام ملتهای آسیاست و البته کی روش حتی بیش از ایران به این قهرمانی محتاج است تا پس از هشت سال کار در ایران اگر خواست هدایت تیم تازه ای را به عهده بگیرد، افتخاری هم با ایران در کارنامه اش ثبت شده باشد. اما اگر ایران قهرمان شود، با این حرفهای تند و تیز کی روش در چند ماه اخیر که روی برخی مربیان لمپن ایرانی را هم سفید کرده، او دیگر جایی در تیم ملی ایران هم ندارد و شاید چون خودش هم می داند، فرار رو به جلو را آغاز کرده تا از زیر بار مسوولیت شانه خالی کند.

🔻البته مسوول این استخوان لای زخم، مدیران فدراسیون فوتبال، از کفاشیان گرفته تا تاج و ساکت هستند که آنقدر سرگرم رایزنی برای فرار از قانون بازنشستگی بودند که حتی تعیین چارچوب برای یک مربی که بیشترین حقوق را از فدراسیون می گیرد فراموش کردند. یاد مدیرانی همچون صفایی فراهانی و دادکان به خیر که اگر آنها بودند، اینچنین شاهد تحقیر فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش توسط یک مربی نبودیم.