۱
۰
چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۷

روز تغییر نام «بهزیستی»

رقیه بابائی*
سازمان بهزیستی، یک نهاد دولتی زیر مجموعه وزارت رفاه است که بعد از انقلاب در جهت تحقق مفاد اصول سوم، بیست‌ویکم و بیست‌ونهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از ادغام ۱۶سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن خیریه که در این بخش فعالیت می‌کردند فعال و به سازمان بهزیستی نامگذاری شد و در سال 83 از وزارت بهداشت جدا و بر اساس قانون ساختار وزارت رفاه وتأمین اجتماعی به زیر مجموعه این وزارتخانه ملحق شد.
روز تغییر نام «بهزیستی»
سازمان بهزیستی، یک نهاد دولتی زیر مجموعه وزارت رفاه است که بعد از انقلاب در جهت تحقق مفاد اصول سوم، بیست‌ویکم و بیست‌ونهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از ادغام ۱۶سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن خیریه که در این بخش فعالیت می‌کردند فعال و به سازمان بهزیستی نامگذاری شد و در سال 83 از وزارت بهداشت جدا و بر اساس قانون ساختار وزارت رفاه وتأمین اجتماعی به زیر مجموعه این وزارتخانه ملحق شد.
هم‌اکنون بیش از 50 نوع وظیفه متنوع به عهده سازمان بهزیستی گذاشته شده اما همانگونه که از نام این سازمان برمی‌آید انجام تمامی وظایف محوله در سایه «به‌زیستن» و حرکت به سوی زندگی بهتر، مهم‌ترین وظیفه این سازمان باید باشد.
سیاست‌هایی که در سند چشم‌انداز مرتبط با مأموریت سازمان بهزیستی کشور آمده، این سازمان را موظف به «تلاش در جهت تحقق عدالت اجتماعی، ایجاد فرصت‌های برابر، ارتقای سطح شاخص‌هایی از قبیل آموزش و سلامت و نیز ایجاد نظام جامع تأمین‌اجتماعی برای حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان، مبارزه با فقر و حمایت از نهادهای عمومی و مؤسسات خیریه مردمی با رعایت ملاحظات دینی و انقلابی» کرده است.
همچنین در این سند «توانمندسازی بخش‌های خصوصی و تعاونی، گسترش عدالت اجتماعی، تعادل‌های منطقه‌ای و رفع محرومیت‌ها به‌ویژه در مناطق روستایی کشور» جزء وظایف سازمان بهزیستی مطرح شده.
اما باید دید این سازمان توانسته مهم‌ترین رسالت‌های خود را عملیاتی کند یا خیر؟
نگاهی به عملکرد سازمان بهزیستی در چهار دهه گذشته نشان می‌دهد این سازمان اگر چه همواره از تلاش برای جامعه هدف خود دریغی نداشته اما ماحصل فعالیت‌های آن در این زمان طولانی با میزان انرژی و اعتباری که در اختیار داشته چندان گیرا و قانع‌کننده نیست.
سیاست‌های دولت‌ها در تمام سال‌های گذشته بین این سازمان و اولویت‌های اصلی آن فاصله انداخته و می‌توان گفت سازمان بهزیستی امروز به آنچه در روز اول تأسیس برای آن ترسیم شده بود کمتر شباهت دارد.
نگاه نیازمند پندارانه برخی دولت‌ها به جامعه هدف سازمان بهزیستی نیز همواره موجب شده تا تأکید اداره‌کنندگان آن از «ایفای نقش مادرانه در توانمندسازی و رساندن جامعه هدف به نقطه خوداتکایی» به «جمع‌آوری صدقه و کمک‌های بلاعوض» تغییر مسیر داده و قطار سازمان با ادامه حرکت در این مسیرِ اشتباه، از ریل‌گذاری اولیه خارج شده و لذا دنبال کردن رسالت‌های مبنایی در سازمان رنگ ببازد.
با مقایسه اجمالیِ معضلات در حال رشد جامعه و میزان اثربخشی فعالیت‌های این سازمان در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی هم می‌توان جمیع انرژی‌ها و تدابیر اتخاذ شده در بستر این سازمان را هدررفته دانست چرا که همه ساله حلقه مبارزه با طیف وسیعی از آسیب‌هایی اجتماعی تنگ‌تر و بر تعداد افراد بزهکار – که البته خود اولین قربانیان سیاستگذاری اشتباه دولت‌ها در حوزه بهزیستی هستند- افزوده می‌شود.
آسیب‌های اجتماعی چنان درختی تنومندِ در حال نموی است که ریختن قطرات کوچک سَم با فاصله زمانی طولانی مدت،‌ تأثیری در بازداشتن سیکل رشد آن ندارد و دریغ که برای مهار ریشه‌ای این درخت، یک‌بار برای همیشه تدبیر جامعی اتخاذ نمی‌شود.
درختان تنومندی چون «تحقق و گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت‌های برابر» نیز هنوز محصول ملموسی و ثمره مطلوبی ارائه نداده و گروه هدف سازمان بهزیستی در نتیجه نبود تبعیض و عدالت اجتماعی کماکان قربانی می‌شوند.
همچنین با بررسی عملکرد این سازمان «نبود حقوق برابر» را می‌توان حلقه مفقوده جامعه هدف بهزیستی به‌ویژه معلولان در دستیابی به حقوق مسلم خود قلمداد کرد، بنابراین در آغاز چهلمین سال تأسیس سازمان بهزیستی حتی از ایجاد حقوق برابر برای جامعه هدف این سازمان نیز نمی‌توان سخنی به میان آورد.
مفاهیمی چون ایجاد نظام جامع تأمین‌اجتماعی برای حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان و مبارزه با فقر نیز با بررسی اجمالی وضعیت جامعه و افزایش همه ساله جمعیت نیازمندان خودبه‌خود پاسخ داده می‌شود.
افزایش همه‌ساله به تعداد نیازمندان و به‌طور نمونه تخصیص اعتبار برای تحت پوشش قرار دادن حدود ده هزار نفر به افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی از جمله بهزیستی در سال گذشته خود گویای میزان اثربخشی کارکردهای این سازمان در زمینه مبارزه با فقر است و به حد کفایت از مؤفقیت آن در این زمینه خبر می‌دهد.
تاکنون هیچ‌یک از دولت‌ها برنامه‌ مدونی برای حمایت همه‌جانبه جمعیت تحت‌پوشش بهزیستی و رساندن آن به توانمندسازی واقعی ارائه نداده‌اند. نگرش‌ها به این سازمان همواره بر مبنای دستگیری از یک طیفِ همیشه نیازمند استوار بوده و نه تنها هرگز خیزی جدی برای رفع این نیازمندی برداشته نشده، بلکه اتخاذ تدابیر نادرست به این چاله قدیمی همواره عمق بخشیده است.
البته گاهی زمزمه‌هایی مبنی بر رسیدن به توانمندسازی و خروج مددجویان از زیر چتر حمایتی نیز به میان آمده است اما با توجه به خلاصه شدن مفهوم «حمایت» در ارائه خدمات ناچیزی از قبیل تخصیص بخشی از هزینه دارو، لوازم توانبخشی یا در بهترین حالت در اختیار گذاشتن وام‌‌های 30-20 میلیون تومانی، اطمینان به محقق شدن این وظیفه را دچار تردید می‌کند.
پای سلامت و درمان جامعه هدف سازمان بهزیستی نیز همچنان در میان کوهی از کاغذها و آیین‌نامه‌ها گیر است و به‌ویژه در مورد معلولان، ابتلا به معلولیت‌های ثانویه بر پیشگیری از آن پیشی گرفته و نقطه نهایی تلاش در این حوزه نیز همچنان ختم به دعواهای میان چند وزارتخانه و رقابت بر سر فرار بهتر از تن دادن به آن شده است و این نشان می‌دهد در تمام چهل سال گذشته دولت‌ها همواره به جامعه هدف این سازمان به‌عنوان نیازمندانِ همیشگی نگریسته‌اند و به‌جای اولی داشتن اصل مفهوم به‌زیستی، پندارهای خویش را جایگزین مبنا و کارکرد این سازمان کرده‌ و رسالت بهزیستی را با نگاه و سلایق خود تفسیر کرده‌اند.
تمام سیاست‌های قید شده در سند چشم‌انداز مرتبط با مأموریت سازمان بهزیستی کشور در نتیجه تفسیرهای سلیقه‌ای دولت‌ها -تفسیرهای عملکردی و نه ماهوی- دچار دگرگونی شده و به‌گونه‌ای سمت و سوی حرکت سازمان را به تغییر جهت واداشته است.
بنابراین شاید امروز روزی است که دولتمردان باید نام سازمان بهزیستی را تغییر داده و برای سازمانی که آن را به‌جای نیل به مفهوم ارزشمند «به‌زیستن» به انجام امور جزئی واداشته‌اند؛ نام مناسب‌تری بیابند تا ضمن حراست از ماهیت نهال مقدس شهید فیاض‌بخش، تفکیک صحیحی در اهداف و وظایف خود صورت داده و موجب حفظ شئونات مردمانی شوند که با نگاه رسیدن به نقطه مطلوب «توانمندسازی» تحت پوشش این سازمان قرار گرفته‌اند.
*خبرنگار حوزه معلولین
 
کد مطلب: 114139
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
مشکل دارم ناشنوا هستم میخواهم مستمری بهزیستی کشوری بگیرم