۱
جمعه ۲۲ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۷

نیمه تاریک سفر و ماجراجویی

سعید ضروری*
سفر کردن یکی از گزینه‌های ثابت در لیست آرزوهای اغلب افراد است اما این آرزوی زیبا ابعاد مختلفی دارد که ممکن است در پس هیجان‌ها و اتفاق‌های سفر پنهان شود.
نیمه تاریک سفر و ماجراجویی
سفر کردن یکی از گزینه‌های ثابت در لیست آرزوهای اغلب افراد است اما این آرزوی زیبا ابعاد مختلفی دارد که ممکن است در پس هیجان‌ها و اتفاق‌های سفر پنهان شود. افرادی که زیاد سفر می‌روند و به‌عبارت‌دیگر حرفه‌ای سفر می‌کنند باید ابعاد پیدا و پنهان اثرات ماجراجویی و سفر کردن را به‌خوبی بشناسند. در رابطه با نیمه پنهان سفر و ماجراجویی کمتر صحبت شده است اما وجودش واقعیتی انکارناپذیر است. سفر و دور شدن از نقطه امن و دامنه راحتی، دستاوردهای بسیار زیادی دارد که در رابطه با آن‌ها مقالات زیادی به رشته تحریر درآمده است و هیچ‌کس نمی‌تواند منکر اثرات مثبت و بیشمارش باشد. آنچه کمتر درباره آن صحبت شده ابعاد پنهان و تأثیرات منفی سفر و ماجراجویی است که مانع می‌شود آثار مثبت تأثیر خودشان را بگذارند. افرادی که حرفه‌ای سفر می‌کنند اگر به دنبال رشد روح و روان خود هستند و می‌خواهند به بهترین شکل ممکن از چالش‌های سفر در جهت رشد و توسعه فردی خود استفاده کنند باید نگاه ژرف‌تری نسبت به انگیزه‌های پیدا و پنهان مسافر شدنشان داشته باشند. در اینجا مفهوم «سفر آگاهانه» مطرح می‌شود و کمک می‌کند افراد بیشترین استفاده روحی و روانی را از تجربه سفرهای خود داشته باشند.
 
در پی پیدا کردن خود
افرادی که زیاد سفر می‌روند در پاسخ به این سؤال که چرا سفر می‌کنند گاهی می‌گویند «سفر می‌کنیم تا خودمان را پیدا کنیم!» نکته مهم در رابطه با این پاسخ این است که ما در آن‌طرف دنیا گم نشده‌ایم که با سفر رفتن به دنبالش برویم! افراد باید بدانند سفر تنها یکی از ابزارهایی است که در صورت فراهم بودن سایر عوامل کمک می‌کند خودمان را بهتر بشناسیم؛ به‌عبارت‌دیگر سفر رفتن باهدف شناخت بهتر باید همراه با حرکت به سمت شناخت «من» و «هویت فردی» باشد که پیش از سفر یا هم‌زمان با آن باید محقق شده باشد در غیر این صورت چیزی جز تنهایی و انزوا در سفر باوجود تمام اتفاق‌های خوب و پرهیجانش نصیب فردی که به شکل حرفه‌ای سفر می‌رود نخواهد شد. سفرهای زیاد و انجام فعالیت‌هایی که عموم افراد کمتر به سراغش می‌روند گاها تبدیل می‌شود به اثبات شهامت و قدرت فرد به دیگران، مخصوصاً اثبات به افرادی که باور دارند او توان جنگیدن با موانع و چالش‌ها را ندارد. در چنین شرایطی چرایی دور شدن از نقطه امن برای فرد روشن و شفاف نیست و نیت سفر برخاسته از شرایط محیطی و فشارهای اطراف است و مانند آتشی که با بنزین روشن‌شده باشد دوام و دستاورد درونی خاصی ندارد.
 
امان از فرار
در برخی موارد افراد سفر می‌روند تا از مسائل، مشکلات و شکست‌هایشان دور شوند، بدون توجه به اینکه فاصله گرفتن نمی‌تواند راهی برای حل مشکلات باشد. در اینجا مسافر در نقش مبارزی است که از میدان جنگ فرار می‌کند و با گذاشتن نقابی بر روی صورت فریبکاری می‌کند. افرادی که در چرخه سفر گیر می‌کنند و سفرهای طولانی‌تر می‌روند اگر دلیل سفر و انگیزه‌های سفرهایشان برای خودشان ناشناخته باشد، با تأییدها و تشویق‌هایی که می‌گیرند خود را برتر از دیگران می‌بینند و معمولی بودن را نفی می‌کنند و این موضوع که من تافته جدا بافته‌ام کم‌کم مانند اژدهایی بزرگ و سیری‌ناپذیر اختیار او را در دست گرفته و به‌تدریج به سراشیبی سقوط هدایت می‌کند. در چنین شرایطی ادامه سفر، ادامه نیاز به اثبات برتر بودنش به‌حساب می‌آید و سفر، مسافرت و ماجراجویی، اجباری تحمیل‌شده از طرف تائید کنندگان فرد خواهد بود، نه نیازی برخاسته از درونش. ترس‌هایی که باعث می‌شود فرد کوله خود را بردارد و پا به دنیای ناشناخته بیرون بگذارد مانند ترس از دست دادن سلامتی، قدرت جوانی و شرایط مشابه کارکردی فرارگونه دارد و نمی‌تواند مزیت‌های یک سفر آگاهانه را به راحتی فراهم کند چراکه خاستگاه آن ترس است و برگرفته از سفر قهرمانانه‌اش در زندگی نیست. در اینجا برای اینکه فرد می‌ترسد با زندگی نکرده از دنیا برود دست به ماجراجویی و سفر می‌زد موضوعی که به نظر می‌رسد کار پسندیده و درستی است و باید از فرصت عمر و زندگی استفاده کرد اما واقعیت این است که زور و فشار برای انسانی که بر اساس نیازهای روحش زندگی می‌کند و مراقب دل‌وجانش است مؤثر واقع نمی‌شود و او در درازمدت سرخورده و منزوی می‌شود چراکه به‌جای شناخت ریشه ترس‌هایش از واقعیت فرار می‌کند. اصل خویشتن دوستی راستین حکم می‌کند فرد بعد از صلح درونی با خود و جسمش پا به دنیای سفر بگذارد تا بتواند بیشترین و عمیقترین بهره را ببرد.
 
صداقت درون
واقعیت این است که روح ما از طریق احساسات با ما ارتباط می‌گیرد و بی‌توجهی به احساسات و اینکه ما عمیقاً چه چیزی دوست داریم و تن دادن به خواسته‌های دیگران و تبدیل‌شدن این موضوع به عادت و تکرار باعث ایجاد تنهایی عمیق باوجود تمام شلوغی‌های اطراف می‌شود. وقتی شرایط خاص می‌شود تنها صداقتی راستین و درونی می‌تواند به ما کمک کند بدانیم هرلحظه چه احساسی نسبت به سفر و فعالیت‌ها و خودمان داریم. در چنین وضعیتی سرزنش‌هایی ازاین‌دست که من در این گوشه دنیا چه می‌کنم وجود نخواهد داشت چراکه حضور فرد در شرایط خاص برگرفته از نیازهای روحش برای کشف و ماجراجویی است. در چنین شرایطی سختی‌ها و چالش‌های سفر می‌توانند تأثیری عمیق بر روی روح و روان فرد بگذارند به رشد و توسعه فردی‌اش کمک کند. در مجموع باید توجه داشت وقتی میزان دور شدن از نقطه امن بیشتر می شود باید شرایطی ایجاد کرد که بیشترین تاثیر را تجربه کرد.
*عضو کمیته بین‌المللی ماجراجویی درمانی
 
کد مطلب: 114540
برچسب ها: سعید ضروری سفر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *