۰
دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۴

ما نمی‌دانستیم، امروز نیز نمی‌دانند

دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی
بخشی از مردمان ایران از کورش پادشاه بزرگ هخامنشی سخن می‌گویند و یاد او را بزرگ می‌شمارند. به یاد آوردن اسطوره‌ها و بزرگان پیشین، نمایانگر نیاز یک جمع برای بازیابی خویشتن است.
ما نمی‌دانستیم، امروز نیز نمی‌دانند
بخشی از مردمان ایران از کورش پادشاه بزرگ هخامنشی سخن می‌گویند و یاد او را بزرگ می‌شمارند. به یاد آوردن اسطوره‌ها و بزرگان پیشین، نمایانگر نیاز یک جمع برای بازیابی خویشتن است. من حتی اگر بخواهم احساس تنهایی و آزادی کنم، نیازمند تو و دیگرانی هستم که در این سرزمین زندگی می‌کنند. تنهایی مثل آزادی نیاز عمیقی است که پس از احساس عمیق‌تر اطمینان به گرما و امنیت ناشی از وجود دیگران جوانه می‌زند. اما مشکل از زمانی آغاز می‌شود که ندانند همه چیز قرار است به کسانی ختم شود که کلاه سروری خویشتن را از نمد این نیاز جمعی می‌جویند. نسل ما نیز دقیقاً برای بازیابی خود جمعی‌اش، برای امکان احساس تنهایی و آزادی‌اش، از پیامبر اسلام و امام علی سخن گفت. اما کسانی کلاه سروری دوختند و به امکان‌های تنهایی و آزادی ما تاختند. ما نمی‌دانستیم و به نظر می‌رسد امروز نیز نمی‌دانند گاهی زنده کردن حافظه‌های تاریخی امروز را فدا می‌کند و فردا را کور. 
هیچ چیز و هیچ واسطه و یادی قادر نیست به خودی خود آزادی یا عدالت به ارمغان بیاورد. پیش از هر چیز آنها که زنده‌اند و به امروز و اینجا تعلق دارند، باید به امکان‌های بیشینه کردن آزادی و نسبت‌های عادلانه بیاندیشند. تنها خرد و تدبیر فردی و جمعی مردمان زنده است که می‌تواند امکان‌های امروز را پدیدار کند و گشاینده افق‌های فردا باشد. بسط امکان‌های زندگی راهی است که گام نهادن در آن بی نیاز از یاد گذشتگان و بزرگان تاریخی نیست. یاد بزرگان تاریخ ضروری است، دست کم به پنج دلیل زیر:
اول: وقتی مردمانی زنده و حاضر به امکان‌های امروز خود می‌اندیشند و افق‌های فردا را ترسیم می‌کنند، نیازمند به یاد آوردن گذشته، تاریخ و بزرگان تاریخی هستند، چرا که امروز ما تا حدی ناشی از سایه هنوز باقی مانده آنهاست. سنخ و جنس آن بزرگان، تا حدی از سنخ و جنس امروز ما نیز حکایت دارد. امروز زمانی دیگر است و روزگاری نو. اما روزگار هیچ مردمی آنقدر نو نیست که به کلی از پیشینیانش منقطع شده باشد.
دوم: به یاد آوردن بزرگان تاریخی، اگر توسط زندگان خردمند صورت گیرد، یادآور وجه تراژیک زندگی فردی و جمعی است. آنها را واقع بین تر می‌کند و از شرارت ناشی از زیاده خواهی‌ها و بلندپروازی‌های اکنون می‌کاهد. چرا که هیچ بزرگی در هیچ کجای تاریخ نیست که همراه با کامیابی‌هایش کم یا زیاد ناکام نباشد.
سوم: بزرگان پیشین، میانجی‌های قابل اعتمادی برای عهد مودت زندگان هستند. زندگانی که پیشاپیش در اندیشه تفاهم با یکدیگرند. فراخوان این بزرگان قبل از آنکه زندگان با تکیه بر خرد خویش، قصد تفاهم برای درمان دردهای امروز کرده باشند، به معنای پذیرش بردگی است به معنای تسلیم شدن به کسانی که خود را به منزله نمایندگان آن بزرگان به خلق خدا جا می‌زنند.
چهارم: حافظه تاریخی یک ملت، کثیر است و بزرگان متعدد دارد. زنده داشتن یاد این چهره‌های کثیر، اگر توسط مردمانی صورت گیرد که خردمندانه در تدبیر زندگی جمعی خود و نسل بعد از خود هستند، آموزنده مداراست. آموزش دهنده آنکه اگر در گذشته ما کثرتی هست، امروز نیز باید کثرت را پذیرفت و آِینده‌ای از کثرت حیات جمعی را ترسیم کرد.
پنجم: به یاد آوردن بزرگان گذشته به زندگی مادی نسل‌های امروز، بعد می‌بخشد. از زندگی تک بعدی در لحظه فراتر می‌برد. ابرهای باران زایی از اخلاق و معنویت در آسمان زندگی جمعی شان ظاهر می‌کند. حظی از احساس پایداری به آنها می‌بخشد و چشم اندازی به فرداها می‌گشاید.
اگر زندگان وجود زنده خود را در پای نام بزرگان تاریخی‌شان قربانی کنند، از ذکر نام‌هایی هرچه هم بزرگ و مقدس، شفای دردهای امروز خود را بجویند، نام‌ها بیشتر و بیشتر آنها را از خود و از زمان و مکان بیگانه می‌کند. شاخ تدبیر و خردشان را خشک می‌کند. چشم‌هاشان را کور و همه چیز را آماده کسانی که از سوار شدن بر گرده‌های مردمان مست و ناهشیار لذت می‌برند. لذت‌های مادی و معنوی. 
 
کد مطلب: 117648
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *