۰
پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۵۷

آیا سیاسی شدن فرهنگ مانع توسعه سیاسی می شود؟

سیدقائم موسوی
به نظر نمی رسد سیاسی شدن فرهنگ، قهراً مانع توسعه سیاسی بشود.
آیا سیاسی شدن فرهنگ مانع توسعه سیاسی می شود؟
به نظر نمی رسد سیاسی شدن فرهنگ، قهراً مانع توسعه سیاسی بشود. البته بستگی به فرهنگ سیاسی ای دارد که بواسطه عوامل و زمینه های مختلف در جامعه نهادینه می شود. اگر سیاسی شدن فرهنگ به‌سمت ایجاد نوعی فرهنگ سیاسی مشارکتی برود، بدون تردید بسترهای توسعه سیاسی را فراهم می‌کند. اما اگر فرهنگ دارای خصایص سیاسی ای شود که منجر به نوعی فرهنگ تبعی و دارای فرمول آمریت - تابعیت شود، بلاشک مانع توسعه سیاسی خواهد شد.
برخلاف فرهنگ سیاسی مشارکتی، این نوع فرهنگ موجد ساخت قدرت عمودی و یکجانبه خواهد شد و منجر به فرهنگ تابعیت و مرید-مرادی می شود. دراین فرهنگ فرد تلاش می کند تا به هر نحوی رضایت حاکم را جلب کند و به حریم او محرم شود. این فضا موجب زایش آیتم های فرصت طلبی و چاپلوسی خواهد شد. ترس و عدم مقاومت در برابر اَعمال مختلف حکومت نیز از خصوصیات چنین فرهنگی است.
این نوع سیاسی شدن فرهنگ باعث می شود حکام موجوداتی برتر و دارای خصایل قهرمان گونه جلوه داده شوند و به نحوی قداست پیدا کنند. خروجی این فرهنگ، ترکیبی از فرصت طلبی، فردگرایی منفی، انفعال و کناره گیری است. چارچوب سیاست ورزی و کنش ورزی فعالین سیاسی متمایل به نوعی دو قطبی دفعی- جذبی می شود. امکان تحرک در میانه میدان سخت می شود و عملاً قائلین به میانه روی با عناوینی مانند خنثی، سازشکار، بی خاصیت و غیره طرد می شوند.
 آنها یا کناره می گیرند یا با سرعت به سمت قطبِ دفعی رانده می شوند. خسران این عمل این است که وجود و تحکمِ این گروه قادر است فضا را از هیجانات و خسران دو سر قطب دفعی-جذبیِ حداکثری تهی کند. آنکه به سمت رینگِ دفع رانده شده، دیگر نقد و سامان یافتن اوضاع مطلوبش نمی شود، نگاهش حذفی می شود البته الزاماً نه حذف ساختارها بلکه بیشتر مسائل شخصی می شود و زمین خوردن کارگزار و مصداق ها هدف بهینه اش می شود.
 آنها که رویه ی جذب را پذیرفتند، جذبه های شخصیتی و کاراکترهای ایدئولوژیک به موجوداتی ذره ای تبدیل شان می کند، و اساساً فارغ از هر تفکر و نگاههای انتقادی به دور از هر گونه جنبه ی انتقادی صرفاً دچار نوعی الیناسیون شده و خودش را در هاله های هژمون شده بر فرهنگ آمریت رها می کنند. اینگونه خود مانعی در شفافیت و مشارکتی شدن فرهنگ سیاسی می شوند.
 آنها بقای خود را در بسته شدن فرهنگ سیاسی تعریف می کنند و حلقه ی ارتباط حاکم با واقعیت های بیرونی را مسدود می کنند. یک سر تماماً رویه محافظه کاری پیشه می کنند و در مقابل هر گونه تغییری که حتی در درازمدت به سود خودشان نیز می باشد، گارد می گیرند. آنها نماد حفظ وضعِ موجود و دچار نوعی سوء ظن افراطی می شوند. تمام حرکات و اقدامات تکنولوژیک و فناورانه را برنامه های دقیق و از پیش تعیین شده برای حذف خود از مصادر امور می بینند. برهمین مبنا به تحرکات تکنولوژیک به دیده ی منفی می نگرند، هر چند وقتی الزامات فناوری ناخواسته بر آنها تحمیل شد، ناگزیر از آن استفاده می کنند.
در نقطه مقابل فرهنگ دفعی نیز به سمت رادیکال خیز بر می دارد و آنجا نیز نگاهها حذفی و حداکثری می شود. میانه روی و حد تعادل فدای هیجانات حذفی می شود و فرهنگ ما-آنها شکل می گیرد: هر کس با ما نیست بر ماست. این نگاه موجد استراتژی خودی-غیرخودی خواهد شد. دو سر این طیف مانع بزرگی در مقابل توسعه سیاسی است.
سیاسی شدن فرهنگ به این صورت دریچه های نقد قدرت سیاسی و پاسخ گو بودن آن را مسدود می کنند و همین امر مانع توسعه سیاسی جامعه می شود. سیاسی شدن فرهنگ بصورت تبعی و انفعالی موجب قدسی شدن حکومت و عدم گردش آزاد اطلاعات می شود. فقدان پاسخگویی و نقد ناپذیری حکومت بواسطه فرهنگ تابعی موجد شکل گیری نظامی بسته می شود و عملا توسعه سیاسی غیرقابل دسترس خواهد شد.
 
کد مطلب: 130098
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *