۰
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۰۴

زوال و دوام دموکراسی!

سید قائم موسوی
دموکراسی را هر چه فرض کنیم، سیستمی روشمند، حکومتی ایده آل، نوعی از انواع نظام های سیاسی یا اتوپیای ناقص بشری، در جریان اعتراضات و اغتشاشات طرفداران ترامپ در تسخیر کنگره آمریکا به عنوان قدرتمندترین کشور دموکرات دنیا، در انظار جهانیان آسیب فراوانی دید و مرجعیت آن با اما و اگرهای زیادی مواجه شده و روزنه و دستاویز مناسبی برای حمله به آن فراهم شده است.
زوال و دوام دموکراسی!
دموکراسی را هر چه فرض کنیم، سیستمی روشمند، حکومتی ایده آل، نوعی از انواع نظام های سیاسی یا اتوپیای ناقص بشری، در جریان اعتراضات و اغتشاشات طرفداران ترامپ در تسخیر کنگره آمریکا به عنوان قدرتمندترین کشور دموکرات دنیا، در انظار جهانیان آسیب فراوانی دید و مرجعیت آن با اما و اگرهای زیادی مواجه شده و روزنه و دستاویز مناسبی برای حمله به آن فراهم شده است.
طبعاً برداشت های متنوع و متناقضی از این رخداد ارائه خواهد شد. رایج ترین آن به کسانی برمی گردد که خود در چنبره اقتدارگرایی قرار دارند و سیاست های برونگرایی و دموکراسی گرایانه آمریکا (اگر چه بشدت غیراستاندارد، دوگانه، هژمونیک و یکجانبه است و انتقادات جدی بر آن وارد است) را خاری در چشم حکومتی خویش می دیدند. آنها بدون تردید با روحیه ای که انگار به کشف بزرگی نائل شده اند بر قائلان به عادی سازی روابط با کشورهای بزرگ بویژه آمریکا می شورند و این مسئله را اهرمی مطلق در حقانیت خود تعبیر می کنند. انگشت در چشم مخالفان خود می کنند و با توسل به تئوری «مدعی پاک دست» هیچگونه صلاحیتی برای انتقاد از خود برای دیگران قائل نمی شوند. سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه دقیقا همین تذکر را به آمریکا داد. فارغ از اینکه سیستم ایده آل روسیه خود از ضعف های بغرنجی در رنج است.
دیگرانی در نقطه مقابل اگر چه اتفاقات کنگره را خراشی بر صورت دموکراسی می بینند اما آنرا سطحی، زودگذر و هشدارآمیز برای رفع نواقص آن ارزیابی می کنند. این رخدادها را حمل بر سست بنیاد و فشل بودن دموکراسی نمی دانند. این آسیب شناسی به همان چشمِ اسفندیار دموکراسی مربوط می شود که بر اساس آن، عده ای اپورتونیست و دموگوژیست قادرند سوار بر مکانیزمش به قدرت برسند و بعد از آن به تخریب نردبانی بپردازند که از آن بالا رفته اند. نمونه هایش در تاریخ معاصر کم نیستند از هیتلر تا ترامپ!
کسری دیگر آنرا نشانه ای از استحکام دموکراسی و قوام آن می دانند. اینکه ریاست جمهوریِ یک کشوری با آن همه خدم و حشم نمی تواند دوره حکمرانی اش را بیش از آنچه قانون مصوب کرده (چهار و نهایتاً هشت سال) با توسل به انواع و اقسام ابزارهای قدرت و ثروت تمدید نماید، خود نشانه ای از اقتدار نهادها و ساختارهای دموکراتیک در آمریکا است. این نقطه قوت در حالی است که؛ کسانی که معترض هستند و دست به تسخیر کنگره زدند نه معترضان و منتقدین اجتماعی و فاقد ابزارها و سازوکارهای قدرت؛ بلکه رئیس جمهور و حامیان قدرتمند و ثروتمندش هستند. دقیقاً برخلاف رویه ی پدیده های انتخاباتی سایر کشورها!
در آنجا قوه مجریه قدرت دارد و نمی تواند مانع گردش قدرت شود ولی در سایر رخدادهای انتقادی انتخاباتی کشورها، آنها قدرت دارند و مانع گردش مسالمت آمیز قدرت سیاسی می شوند! تفاوت در ساختارمندی و نهادمندی قدرت سیاسی است! ساختارها تا اندازه ای توان تحرک و شناوری به کارگزار می دهند که کلیت دمکراتیک نظام دچار فروپاشی نشود. هیجانات و میل به قدرت فردی نمی تواند ماهیت دموکراتیک سیستم را استحاله کند.
برخلاف سایر کشورهای اقتدارگرا که فرد آنقدر قدرتمند است که ساختار تماماً در اختیار منویات فردی حکمران قرار می گیرد و فرد از مصونیتی گسترده و دائمی برخوردار است، ساختار به گونه ای تعریف شده است که نه تنها قادر نیست فرد را چک و موازنه کند بلکه ناخواسته خود به ابزاری در خدمت آن در می آید. یعنی نهادها و ساختارهایی که ماهیت شان نظارت بر حاکم است در پرتو چترِ هیمنه، گستردگی، شخصی شدن قدرت سیاسی و نفوذ حاکم، شان نظارتی شان بی اثر می شود. بر خلاف کنگره و حتی معاونت ریاست جمهوری آمریکا که در مقابل شورش فردی ریاست جمهوری مقاومت کردند.
این یادداشت ضمن اذعان به ضعف ها و کمبودهای دموکراسی به عنوان شیوه ی حکمرانی مطلوب و علم به اینکه دموکراسی خود نحله ها و انواع متکثری دارد، همچنین ایمان به اینکه آمریکا به عنوان یکی از مهمترین حاملان اندیشه ی دموکراسی در سطح جهانی، حامل و عاملِ بی غرضی نبوده، معتقد است آنچه در آمریکا اتفاق افتاد بیشتر از آنکه نشانگر فترت و زبونی دموکراسی باشد، گردنه ای است که با آسیب شناسی آن به دوام و قوام دموکراسی منجر خواهد شد. دیگر آنکه مشکلات دموکراسی در آنجا به عنوان نوعی از شیوه ی حکمرانی کم ضرر به معنای فقدان زیان های سایر نحله های حکمرانی رقیب نیست. این حمله به دموکراسی هیچگونه فرصتی برای دست فشانی و پایکوبی رقیبانش ایجاد نمی کند چرا که هیچ مزیتی از خصوصیات آنها منجر به فعل و انفعال در آنجا نشده است. معایب بزرگ رقیبان دموکراسی همچنان به قوت خودش باقی است.
دموکراسی اگر چه ضعف های برجسته ای دارد (از جمله امکان بهره وری از آن توسط غیرِ قائلان به آن) اما در قیاس با سایر شیوه های حکمرانی، مضرات به مراتب کمتری دارد. اگرچه بهترین نیست ولی خیرالموجودین است. شاید بزرگترین مزیتش نه در ساز و کار دست یافتن به قدرت سیاسی و انتقال مسالمت آمیز آن بلکه به زیر کشاندن کسانی است که سودای سوء استفاده از قدرت سیاسی و ماندن در اریکه ی آن به هر وسیله و دستاویزی هستند.
 
کد مطلب: 142866
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *