۱
سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۵۰

قومیت‌ها،جغرافیای ایران و دولت مرکزی

زریر عباسی
قومیت‌ها،جغرافیای ایران و دولت مرکزی
خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم
میرزاده عشقی
آنچه ما در این جستار می‌جوییم و می‌گوییم سخن جدیدی نیست و بسیاری از محققان داخلی و خارجی بدان پرداخته‌اند و ما تنها به خاطر تذکر و یادآوری، در این برهه پربحران، به حد وسع خود، آن را تکرار می‌کنیم.
ما بر آنیم که باورها و تفسیرهایی از هستی که هر حکومتی دارد، بر اساس سر جمع تفسیر از هستی و باورهای قومیت‌های تحت تسلطشان شکل می‌گیرند و تفسیر قومیت‌ها از هستی براساس نوع جغرافیا به وجود می‌آید. به بیان بهتر این جغرافیاست که به واسطه قومیتها، تشکیل دهنده باورهای حکومت‌هاست.
فرهنگ و جهان بینی ایران عزیز ما نیز بر اساس جغرافیا شکل گرفته است. قومیتهایی که صدها و بلکه هزاران سال است در جغرافیاهای مختلف داخل سرزمین ایران کنار هم با آسودگی و سلامتی و دوستی به سر بردند و زیستند (ایران ما از 13 اقلیم جغرافیایی موجود در جهان 11 اقلیم را دارد که همین از عوامل تنوع قومیت‌ها شده است). البته آنچه آنها را تا امروز کنار هم نگه داشته، دو چیز است: قدرت بسیار قوی حکومت مرکزی و نیز دین و آیین و فرهنگ و زبان رسمی- ملی مشترک و... که به پشتیبانی حکومت مرکزی، به مثابه نخ تسبیح، ملت ایران را دور هم جمع کرده و قدرت بزرگی ساخته است. شاهد ما حکومت ساسانی و حکومت صفوی است که قدرت مرکزی بسیار قوی و غنی و با یک دین و زبان مشترک با ایجاد حکومتی رشید و مایه مباهات برپا کردند و از ایران قدرتی بزرگ ساختند. البته در دوره‌هایی که حکومت مرکزی قوی و با عرضه‌ای نبود ایران چندان قدرتی نداشت مثل زمان اشکانیان، طاهریان، صفاریان و....
ما صراحتا می‌گوییم ایران اگر می‌خواهد بزرگ شود یا حداقل قدرت قدیم خود را تجدید کند باید حکومت مرکزی قدرتمند و دین و آیین و فرهنگ و زبان یکسان یا نزدیک به هم داشته باشد تا قوی و غنی و پیشرفته شود. (می‌بینیم کشورهایی مثل چین که چندین برابر ایران وسعت و جمعیت دارند چگونه با اتحاد داخلی به قدرت‌های جهانی تبدیل شدند).
به هر روی اگر بخواهیم برای سخن اصلی خود مثالی بزنیم این است که حاکمان قوی، ایران را بزرگ کردند ولی هرگاه در ایران ما قدرت مرکزی رو به ضعف رفته کشور تجزیه و تحقیر شده مثل زمان فتحعلی‌شاه قاجار یا محمد شاه قاجار یا شاه سلطان حسین صفوی و بسیار از این دست؛ برعکس هر وقت که قدرت مرکزی قوی شده ایران رو به ترقی و تعالی گذاشته مثل عصر کوروش ذوالقرنین، شاه عباس یکم صفوی و نادرشاه افشار.
برای توضیح بیشتر بحث خود و اینکه قدرت قوی و لایق مرکزی چگونه ایران را قوی ساخته و حکومت مرکزی ضعیف چه بر سر ایران آورده چند مثال از ایران معاصر میزنیم. وقتی در ایران، انقلاب مشروطه شد و قدرت مرکزی رو به ضعف رفت از هر گوشه کشور رایت مخالفت بلند شد. همانند قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، قیام امیر موید سوادکوهی در مازندران، قیام میرزا کوچک خان در گیلان، قیام محمد تقی پسیان در خراسان، قیام شیخ خزئل در خوزستان، قیام دوست محمد خان بارکزایی در بلوچستان و قیام اسماعیل سیمیتقو در کردستان.با آمدن پهلوی اول این قیام‌ها سرکوب شدند. البته برخی از قیام‌ها در آن دوره، جنبه وطن دوستی نیز داشتند ولی ایشان شاید غافل بودند که راه وطن دوستی ایرانیان از جاده حمایت از حکومت مرکزی می‌گذرد.
در انقلاب اسلامی 1357 نیز وقتی هنوز پایه‌های حکومت انقلابی مرکزی محکم نشده بود در آذربایجان، خوزستان، گنبد کاووس و کردستان قیام‌هایی توسط افرادی وطن فروش و خائن ساخته و پرداخته شدند؛ کسانی که بر طبل تجزیه طلبی کوبیدند و درفش جداسری بلند نمودند، اما بعد که حکومت مرکزی قرار یافت قدرت قدرتهای محلی رو به ضعف نهاد و حکومت مرکزی قدرتمندانه، جلوی تجزیه و به تبع آن ذلت و حقارت بیشتر ایران ایستاد.
بنابراین آنچه از مطالعه تاریخ بر می‌آید این است که ایران ما اگر می‌خواهد پیشرفت کند باید قدرت مرکزی با کفایت و با درایت و البته پاک دست، داشته باشد و از قبیله‌مداری و قومیت‌گرایی بهراسد و بپرهیزد. طرح‌هایی مثل فدرالیسم اقتصادی مقدمه فدرالیسم سیاسی و امنیتی و در نتیجه تجزیه ایران است و قائلان به نظریه فدرالیسم اقتصادی چه بدانند چه ندانند دارند به ایران ضربه می‌زنند. همچنین دولت مرکزی باید بکوشد تا جاییکه می‌تواند و مورد موافقت اقوام و قبایل است یک فرهنگ یکتا، یک زبان رسمی - ملی یکتا، یک دین و یک آیین یکتا را مرکزیت ببخشد؛ تا مبادا که ایران تکه و پاره و تجزیه شود. البته تاکید می‌کنیم این کار باید مورد موافقت اقوام و قبایل قرار گیرد؛ در واقع باید اقوام ایرانی را با جهاد تبیین، به محاسن و مکارم وحدت ملی و تبدیل شدن و شبیه شدن به کشورهایی یکدست و بزرگ متوجه و مجاب ساخت؛ و ان‌شاءالله روز بزرگی و ارجمندی ایران فرا رسد. در پایان می‌گوییم راه پیشرفت صرفا از راه دموکراسی غربی نمی‌گذرد و ما می‌بینیم کشورهای پیشرفته و بزرگی مثل چین و حتی کشور کم وسعت و کم جمعیت مانند امارات عربی متحده که بویی از دموکراسی به مشامشان نرسیده به چه پیشرفت‌هایی نایل شدند. امید که ایران ما نیز در چارچوب حکمت ابراهیمی و جمهوری اسلامی با همیاری همگان به قدرتی بزرگ و کارآمد و پاک دست تبدیل شود.
کد مطلب: 188285
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *