۰
سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۰۵

انقلاب اسلامی و سازمان‌پذیری

علی‌اکبر مختاری
انقلاب اسلامی و سازمان‌پذیری
با فرارسیدن بهمن ماه، جشن پیروزی انقلاب اسلامی طبق روال گذشته در مدارس و اجتماعات از سوی دستگاه‌های فرهنگی دولت برگزار می‌شود. سالگرد انقلاب اسلامی این روزها شرایط اجتماعی متفاوتی نسبت به سال‌های گذشته دارد. اینک به سبب فشار اقتصادی و بحران‌هایی که جامعه را درگیر کرده است و تبعیض و تهدید و تحقیری که از عملکرد برخی بخش‌ها بر آنان رفته است متاسفانه نه تنها برگزاری جشن انقلاب حس نشاط گذشته را ندارد بلکه تکرار شعارها توسط دستگاه‌های تبلیغی به ضد تبلیغ تبدیل شده و شایسته است در این ایام نظام حکمرانی به مبانی و ریشه‌های وضع کنونی بپردازد. پرسش بزرگی که افکار عمومی و به ویژه نسل‌های گذشته و انقلابیون سال 57 را درگیر کرده این است که چه شد که انقلاب اسلامی با آن شعارهای مدرن همچون استقلال و آزادی و عدالت جویی و تاسیس حکومت جمهوری در حالی که اکثر حکومت‌های خاورمیانه دیکتاتوری بودند و با گذشت چهار دهه، به شرایط مطلوب توسعه یافتگی نرسیده و با ابر بحران‌هایی مواجه است. از منظر برخی اندیشمندان همه سازمان‌ها و نظام‌هاي سياسي، تولد و مرگي دارند. فاصله اين تولد تا مرگ گاه چند روز و گاه چندين قرن به طول مي‌انجامد. در فاصله اين تولد و مرگ، سازمان‌ها و نظام‌هاي سياسي مراحل مختلفي را از سر مي‌گذرانند. گاه در طول عمر خود، ‌يك سازمان بارها و بارها به مراحل قبل باز مي‌گردد. اما هيچ سازماني نمي‌تواند خود را براي هميشه از چنگال مرگ رهايي بخشد، ‌مگر آن كه آن سازمان در طول زندگي خود به نوع جديدي از سازمان تحول يابد و اين تحول همواره تكرار شود. دولت پسا انقلاب در مسیرتحول آفرینی و سازمان یابی و بازتولید خود با موانع ذهنی و عینی بزرگی روبرو است و به همین سبب مراحل گذار را طولانی و دشوار طی کرده و از سازمان‌پذیری دائمی و پایدار فاصله گرفته است. یکی از مولفه‌هایی که به لحاظ فرهنگی و ذهنی از ابتدای انقلاب جامعه و دولت را درگیر کرده است و ارتباط مستقیمی با آرمان خواهی افراطی دارند حضور دائمی پدیده نیروهای غیبی و متافیزیک و ارجاع امور بر شانس و تقدیر است. این ویژگی از اقتضائات جنبش‌های انقلابی است ولی استمرار این موضوع موجب فاصله گرفتن از سازمان یابی و عقلانیت در نظام حکمرانی می‌شود و گاهی استمرار چنین گرایشاتی موجب فرسایش و پاک کردن صورت مسئله می‌شود. نکته دیگر پدیده برخاستن دولت مدرن انقلابی از درون انقلاب و به حاشیه رفتن جامعه یا افول اجتماع پس از آن است. شاید انتهای جنگ آخرین دوره‌ای بود که دولت انقلابی به مردم نیاز داشت و رابطه تعاملی دو سویه بین حکومت و جامعه برقرار بود و نقش اجتماع در نظام سیاسی پررنگ بود. پس از آن دولت انقلابی مردم را به خانه‌های خود فرستاد و به پشتوانه درآمدهای نفتی استقلال از جامعه و تجویز و اقتدارگرایی آغاز شد. در واقع دیالوگ دوطرفه بین مردم و حکومت و شکل حکومت مردمی و گردش دائمی نخبگان و واگذاری بخش‌های مهم اقتصاد و فرهنگ به مردم و تقویت و رشد جامعه مدنی و سازمان یابی که بر مبنای شعار جمهوری باید شکل می‌گرفت آنگونه که لازم بود اتفاق نیفتاد و شوربختانه این رویه در جهت عکس آن اتفاق افتاده است یعنی دولت و مجلسی حداقلی و با مشارکت کمترین رای دهندگان شکل گرفته است و همین مجلسی حداقلی نیز تحمل نمی‌شود و با شکل‌گیری شوراهای تصمیم‌گیری مختلف، آرمان‌ها و شعارهای انقلاب نادیده گرفته می‌شود.
کد مطلب: 188874
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *