۳
شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۲۹
به مناسبت 29 بهمن سالروز تولد شهرام ناظری

تولدت مبارک آقای شورانگیز . . . !

تولدت مبارک آقای شورانگیز . . . !

«آقای شورانگیز» را برای نخستین بار فرزاد حسنی در وصفش گفت. نام درخور و گیرایی برای استاد بود، چیزی شبیه آقای خاطره خسور شکیبایی یا آقای بازیگر عزت الله انتظامی!
آقاهای هنر این سرزمین حالا یا مثل خسرو رفته‌اند زیر خاک و یا چیزی - که نگفتنش بهتر از گفتنش است- پیرشان کرده! نه این که ناتوان شده باشند، نه! اما پیری به هر حال جوانی نیست و اینجا هم صداو سیما نیست که بتوان غم و غصه را کتمان کرد!
مثلا همین امروز آقای شورانگیز، شصت و سه سالگی‌اش را تمام می‌کند و از فردا سال تازه عمرش شروع می‌شود. آقای شورانگیز که چنانکه دوستان و نزدیکانش خوب می‌دانند، به غایت مهربان، شکیبا و راستگو است و مگر کسی دیوانه یا بدخواه باشد که بخواهد این خصوصیات اخلاقی شریف را نادیده بگیرد.
تا اینجای قضیه لابد دستتان آمده است که این یادداشت بنایی برای سخن گفتن از هنر صدای استاد ندارد، چه که همه آنقدر در این باره شنیده‌ایم که دوباره شنیدنش دیگر کاری عبثی است.
یاد یکی از دوستان می‌افتم که می‌خواست با یک هنرمند نه چندان شناخته شده که حتی من که سینما را دنبال می‌کنم نه عکسش را می‌شناختم و نه نامش را گفت‌وگو بگیرد برای یکی از این مجلات عمومی! مدیر برنامه‌های این آقای هنرمند برگشته بود و گفته بود که برای مصاحبه با شما فلان مبلغ پول می‌گیریم!
جالب تر این که این گفت‌وگو که برایش پول می‌خواستند، قرار بود در نشریه یک موسسه خیریه چاپ شود!
بگذریم. . .
شهرام ناظری کرماشانی است و حرف که می‌زند لهجه دلبرانه کردی‌اش جان می‌گیرد! خبرنگارهایی که باهایش مصاحبه کرده‌اند خوب می‌دانند که نه تأخیری در کارش است نه بدقولی! تلفنش را هم خودش جواب می‌دهد و هزار جو دفتر دستک و منشی و تلفنچی ندارد! یادتان نرود این‌ها را درباره کسی می‌خوانید که جهانی را با صدایش برآشفته و مجنون کرده است! کسی که موسیقی ایرانی را یک تنه با روز به روزِ زندگی در تاریخ معاصر آشتی و پیوند داده است.
هانیه توسلی که هفته گذشته جایزه اول بازیگری در جشنواره فجر را به خانه برد، به قول خودش تا قبل از کنسرت بزرگداشت شمسِ استاد در سال ۱۳۸۶ در خوی، اصلا موسیقی سنتی را حتی شاید گوش هم نمی کرده اما شهرام ناظری که شیدا شده، پیدا شده! پیدای ناپیدا شده! جانش آتش گرفته است و آن آتش هنوز بلیسه‌اش به‌رز* است.
و کیست که تاب بیاورد جسمش را آن دمی که صدای آغشته به نسیم و صخره شهرام ناظری برایش از رقص مولوی و شراب حافظ و قند سعدی بخواند، برایش از اخوان و شاملو بخواند و آن تحریرهای گرم تنوری ضجه‌ بزنند!
سیدعلی صالحی هم در جایی نوشته بود که خود تاریخ هم دیگر نمی‌تواند شهرام ناظری را از حیطه خود حذف کند و زمان اجازه ندارد بدون یادآورد آواز او طی طریق کند! شهرام که نیمی صخره ماندگار است و نیمی نسیم سحری . . . !
شهرام ناظری به قول داریوش پیرنیاکان از کریم‌النفس‌ترین انسان‌های روزگار است، آنی نیست که برای مسائل مالی، حرمت و بزرگی‌اش را هزینه کند! به قول پیرنیاکان، آنقدر مهربان و با صفا است که دورترین کسان با او احساس رفاقت‌های دور و دراز می‌کنند.
در وصف شهرام ناظری سخن‌ها زیادی رفته و مانده است! شهرامی که شاه‌نشین رؤیاهای چندین و چند نسل است، با مطرب مهتاب رو، حیرانی، یادگار دوست، گل صد برگ و . . . !
رند عالم سوز روزگار ما، تنها کسی است که به قامت ایستاده در مدرن‌ترین مراکز فرهنگی، هنری و دانشگاهی جهان، بی‌شائبه مشاطه‌ای، بی‌آلایش و خودبسنده! سه‌تارش را برداشته و کلماتی را در صدایش آواز کرده که ریشه در نهادی‌ترین و تاریخی‌ترین ریشه‌های این سرزمین و فرهنگ دارد.
یاد بیاورید اجرای استاد را در دانشگاه برکلی آمریکا با آن شور و عظمت تاریخی که چگونه جهان پیرامونش را به استحاله درمی‌آورد و همه را در آن محیط مغناطیسی دیوانه می‌کرد.
شوالیه شهرام ناظری کاری کرد تا نام یک ایرانی بزرگ در کنار نام بزرگانی مثل، استیون اسپیلبرگ، سلین دیون، انیو موریکونه، ژان میشل ژار، ژول ورن، اورسن ولز و . . . در رده دارندگان نشان شوالیه لژیون دونر قرار بگیرد.
این نشان همانطور که می‌دانید چهار سطح دارد و تا کنون هیچ کسی هم به غیر از او نتوانسته توجه داوران این سطح نشان لژیون دونر را جلب کند.
قطب الدین صادقی در جایی گفته بود که هر وقت خدا را شکر می‌گوییم، یک بار اضافه‌تر هم باید شاکر باشیم که شهرام ناظری را آفریده است!
پس به قول شاعر؛ ممنونم از خدا تو را آفریده است. تولدت مبارک آقای شورانگیز . . . 
شایان ربیعی

کد مطلب: 23096
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *