۰
شنبه ۱۹ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۵۴

داستاني است که بر هر سر بازاري هست

منصور فرزامی
براستي که ماجراي «فيش»‌ها مانند عشق سعدي، حديث پنهان کردني نيست‌. اين داستان تازه شروع شده است و شيپورزن‌هاي فضاهاي مجازي و کانال‌ها و رسانه‌ها، حالا حالاها برسرکوي و برزن‌، خواهند دميد .
داستاني است که بر هر سر بازاري هست

براستي که ماجراي «فيش»‌ها مانند عشق سعدي، حديث پنهان کردني نيست‌. اين داستان تازه شروع شده است و شيپورزن‌هاي فضاهاي مجازي و کانال‌ها و رسانه‌ها، حالا حالاها برسرکوي و برزن‌، خواهند دميد .

آن روزي که آن رسانه از همه جا باخبر آن فيش حقوقي و مزاياي مديربيمه مرکزي ايران را افشا مي‌کرد خود نمي‌دانست چه نقشي برآورده و چه معرکه‌اي به راه مي‌افتد و روزگاري مي‌رسد که دريافتي‌هاي همين رسانه را از بيت‌المال خواهند خواست و فيش او را هم افشا خواهند کرد پس شروع با اوست اما ختم ماجرا نه‌! آسياب به نوبت است

شد غلامي‌که آب جوي آرد جوي آب آمد و غلام ببرد

دام هر روز ماهي آوردي ماهي اين بار رفت و دام ببرد

اين هم حکايت روزگار است که از اتاق فکر، هر روز نقشي اراده و اجرايي مي‌شود . اين افشا هم در ايفاي همان نقش‌هاست :

هزار نقش برآرد زمانه و نبود يکي چنان که در آيينه تصور ماست

در افشاي اين فيش، البته قصد اصلاح نبود و بنا به سوابق آن رسانه، اراده هم وجود نداشت که ريشه نظام طبقاتي را براندازد بلکه مي‌خواست تا قلب دولت تدبير و اميد را نشانه تير قضا کند و طومار هستي‌اش را در همين چهار سال در هم بپيچد و‌گرنه از همه مسائل پيشا‌پرده و پسا‌پرده آگاه بود‌. هم نفت‌فروشي‌ها را مي‌دانست و هم ريز قضاياي قاچاق کالا را که از اتفاق، سخت مغاير با اقتصاد مقاومتي است و هم با بيش‌از سه برابر شدن قيمت ناگهاني دلار در دولت پيشين، سرمايه مردم کمتر از يک‌سوم شد و طبقه متوسط به خاک سياه نشست و هم از تورم بيش از 40 و 50 درصد و هم از رشد منفي 6درصد با همان دستي که در انبان راز مگو داشت از اوضاع باخبر بود، با اين حال نخواست و نگفت که آن بيش‌از 800 ميليارد دلار پول نفت‌، چرا و در کجا خرج شد ؟ و با همه آگاهي‌ها، در مقابل آن دولت پاک‌دست، پس رفت و چشم‌ها را منفعلانه به روي حقايق مسلم بست و با صلاحديد همان اتاق فکر‌، در مقابل اين دولت پيش آمد و گفت و چه نيکو هم گفت و ناخواسته دراين راه خدمتي بزرگ کرد و مردم را از پس پرده آگاه ساخت که علت رکود و اضطرار ملت چيست و چرا عده‌اي شکمشان يکي دو روز جلوتر از خودشان مي‌آيد ولي پوست شکم مابقي به پشت چسبيده است !و به همت همين رسانه اکنون مي‌گويند مبالغ دريافتي فيش‌هايي درآمده است که بالاتر از نيم ميليارد تومان است. مبلغي که صاحب اين نوشتار در نزديک به نيم قرن درس و بحث و قلم زدن، به چشم هم نديده است چه برسد به آن که خود دريافت کرده باشد‌! حالا دلتان را بگذاريد کنار دل آن فلک‌زده‌اي که با هشتصد هزار تومان دريافتي ماهانه‌، فرزندان بيکار دم بخت هم داشته باشد . خود بگوييد که اگر اين سرپرست خانواده از شرمندگي بميرد عين سعادت نيست‌؟ و خود قضاوت کنيد که چنين وضعي چقدر مي‌تواند دوام بياورد و به انفجار اجتماعي نينجامد‌؟

بياييد براي يک بارهم که شده، بدمان نيايد‌؛ متهم نکنيم‌؛ صادق باشيم‌. اگرچه نمي‌توان آب رفته را به جوي باز آورد اما مي‌توان از همين جا جلو ضرر بيش‌تر را گرفت و حفظ آبرو کرد و مي‌توان از بطن و متن همين شر و وضع ملتهب «خير» را استحصال کرد و براي هميشه به اين نابرابري‌ها و اين جفاها پايان بخشيد‌. اکنون که رهبري انقلاب با بيان صريح، معاون اول رئيس‌جمهور را در اجراي عدالت مکلف کرده است‌، هيچ تعلل و ملاحظه اين و آن و اين جناح و آن جناح‌، روا نيست‌. بايد کمترين و بيش‌ترين دريافتي همان هفت برابر باشد آن هم به استناد قانون‌، به ازاي تخصص و تجربه و ارائه خدمت مفيد‌. وگرنه نتيجه‌اش همين دستگاه‌هاي اجرايي ناکارآمد است‌. وقتي که مدير اداره‌اي پنجاه و صد برابر کارمندش دريافتي دارد و خود تصويب مي‌کند و خود کيسه پر مي‌کند‌، براي اين کارمند درمانده چه انگيزه‌اي و علقه‌اي براي خدمت مي‌ماند‌؟

مگر به نص صريح قرآن‌، بيش‌از حق کسي، پرداختن حقوق و مزايا از نوع «تبذير» نيست و «ان المبذرين کانوا اخوان الشياطين» را نخوانده‌ايم‌‌؟ اين دهن‌کجي به جامعه مسلمان ونظام اسلامي‌است که کسي با شکل و شمايل مسلماني، هيچ نشاني از کردار مسلماني در او نباشد :

زهد بانيت پاک است نه با جامه پاک

اي بس آلوده که پاکيزه ردايي دارد

نبايد با ظاهرسازي و ظاهر‌الصلاح بودن بعضي، سخن شيخ حسن بصري در اينجا مصداق پيدا مي‌کند که به مريدانش گفت شما از حيث سر و ريش ‌مشابه اصحاب رسول خدا هستيد !

اگر مملکت دارد، پس بايد همه و به تناسب قابليت و استحقاق، برخوردار شوند و اگر ندارد، در نداري شريک هم باشند حتي ظلم بالسويه هم عين عدل است نکته‌اي که در اينجا نبايد مغفول بماند، سرسري و بي‌علاج واقعه رهاکردن ماجرا و سرپوش گذاشتن براين قضاياي غيرعادلانه فراگير و حاد وپرچالش است چرا که با نوک نيشتري اين دمل چرکين دوباره آنچنان سرباز مي‌کند که قادر به جلوگيري از تعفنش نباشيم و وضع غيرقابل مهاري پيش مي‌آيد که خواسته هيچ دلسوز و دوستي نيست پس خواهان آن روز و آن وضع نباشيم. در اينجا بايد دانست که اجراي بي‌تنازل و بي‌استثناي «قانون مديريت خدمات دولتي» و «قانون نظام پرداخت هماهنگ حقوق و جدا نکردن اين و آن و اين نهاد و آن نهاد و اين قوه و آن قوه، تنها درمان اين زخم ناسور و اين درد مزمن است که اگر غفلت شود وقوع عوارض غيرقابل مهار و غيرقابل پيش‌بيني آن، قطعي است.

کد مطلب: 58036
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *