۰
يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۳۹

عبور از روحاني؟!

احسان کياني
تشکيل فراکسيون اعتدال در مجلس دهم و هم‌زماني آن با تغيير معاونت پارلماني رياست‌جمهوري، واکنش‌هايي در ميان برخي فعالان مطبوعاتي و سياسي اصلاح‌طلب به دنبال داشت.
عبور از روحاني؟!
تشکيل فراکسيون اعتدال در مجلس دهم و هم‌زماني آن با تغيير معاونت پارلماني رياست‌جمهوري، واکنش‌هايي در ميان برخي فعالان مطبوعاتي و سياسي اصلاح‌طلب به دنبال داشت. آن‌ها با توجه به در پيش بودن انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم از فرآيند ائتلاف اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران انتقاد کرده و خواستار مواجهه شفاف و مطالبه‌محور با رييس‌جمهور در ازاي حمايت از وي در انتخابات آتي شدند. مديرمسئول يک روزنامه اصلاح‌طلب در سرمقاله‌اش نوشت:«اصلاح‌طلبان براي انتخابات 96 رياست‌جمهوري به حسن روحاني چک سفيد امضا ندهند. نبايد اينگونه برداشت شود که اصلاح‌طلبان قرار است تا ابد از روي ناچاري تصميم بگيرند و از هم‌اکنون چاره‌اي ندارند جز حمايت از رييس‌جمهور فعلي». قائم‌مقام يکي از احزاب اصلاح‌طلب هم طي يادداشتي بيان کرد:«اگر بنا باشد از آقاي روحاني در سال 96 حمايت كنيم بايد بعد از مذاكرات طولاني و تعامل وسيع با او، اين كار را انجام دهيم. اين درست نيست كه از شخصيتي حمايت شود اما او به هيچ‌وجه خود را وامدار نداند». اما پرسش اين‌جاست که اين توصيه‌ها مفيد و حتي ممکن است؟ بدون شک تشکيل فراکسيون اعتدال و ريزش بعضي از اعضاي ليست اميد به اين گروه، موجب کاهش توان کيفي و کمّي فراکسيون اميد شده است. اما آيا از پيش مشخص نبود برخي اصول‌گرايان حامي دولت که در اين ليست قرار گرفته‌اند، قرار نيست مطالبات اصلاح‌طلبان را در مجلس دنبال کنند و تنها وجه اشتراک آنها با جريان اصلاحات، حمايت از دولت بوده است؟! وقتي بناي ائتلاف نه بر هويت سياسي بلکه بر اهدافي مانند حمايت از دولت يازدهم شکل گرفته بود، طبيعي است تشکيل فراکسيون اميد مبتني بر وجهه اصلاح‌طلبانه و هويت جناحي، جايي براي مانايي ائتلاف پيشين باقي نمي‌گذارد. اگر بعضي فعالان حزبي و شخصيت‌هاي برجسته اصلاح‌طلب گمان ديگري از آن ائتلاف داشتند، بهتر است در تحليل‌هاي خود به طور اساسي تجديدنظر کنند وگرنه بايد تبعات آن را نيز پذيرا باشند. يا مکن با پيل‌بانان دوستي، يا بنا کن خانه‌اي در خورد پيل!

درباره انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم نيز به نظر مي رسد اصلاح‌طلبان چاره‌اي جز حمايت از دکتر روحاني ندارند. کساني که از حمايت مشروط سخن مي‌گويند، نمي‌توانند نتيجه منطقي استدلال خود را بپذيرند. زيرا اين پرسش پيش مي‌آيد که اگر بر فرض، شرايطي براي حمايت مطرح شد که مورد قبول دکتر روحاني قرار نگرفت، چه خواهند کرد؟ نامزد ديگري روانه عرصه رقابت مي‌کنند يا از مشارکت در انتخابات کناره مي‌گيرند؟! بي‌شک هيچ‌کدام. پس بهتر است به جاي طرح ايراد به ديگران، به دنبال آسيب‌شناسي رويکردهاي خود باشند.

وقتي به هواي پيروزي مطلق ليست اميد در تهران، کسب رياست مجلس آن‌قدر حيثيتي تلقي مي‌شود که اگر به کف نيايد کاري از پيش نخواهند برد؛ نتيجه اين مي‌شود که اکنون نفر اول انتخابات مجلس دهم در تهران موقعيتي بهتر از سَلَفَش در مجلس نهم ندارد. آنها گمان مي‌کردند با قرار گرفتن يک اصلاح‌طلب در جايگاه رياست مجلس خواهند توانست از نفوذ اين مقام در راستاي کاهش برخي محدوديت‌هاي سياسي ناشي از حوادث پس از دهمين انتخابات رياست‌جمهوري بهره ببرند. غافل از اين‌که يکي از دلايل شکست در آن رقابت، بقاي همان شرايط بود. به تعبيري سُرنا را از سر گشادش مي‌نوازند و به همين دليل انتظار دارند رييس‌جمهور به نمايندگي از اصلاح‌طلبان، رابطه آنها با نظام را ترميم کند در حالي که بزرگان جبهه اصلاحات در اين زمينه قدمي برنمي‌دارند. در واقع، در يک سيکل وارونه، قدرت مقدمه سياست تلقي شده است. گويي بايد به قدرت برسند تا بتوانند در عرصه سياست، فعاليت بهتري داشته باشند. حال آن‌که اين روند سياست‌ورزي است که به طور منطقي به کسب قدرت منجر مي‌شود و نه برعکس. اما چه مي‌توان کرد که وقتي سياست در قدرت و قدرت در حکومت خلاصه مي‌شود، نتيجه‌اي بهتر از اين عايدشان نخواهد شد.
کد مطلب: 59240
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *