۲
چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۵۵

فقدان هاشمی و بحران هویت مخالفان هاشمی

محمدحسین روانبخش
برکت سالها حضور قاطع و موثر هاشمی در صحنه سیاست ایران ، فقط منحصر به انقلاب ، مبارزان همراه و پیشبرد اهداف و آرمانهای مشترک هاشمی با همراهانش نبود ؛
فقدان هاشمی و بحران هویت مخالفان هاشمی
برکت سالها حضور قاطع و موثر هاشمی در صحنه سیاست ایران ، فقط منحصر به انقلاب ، مبارزان همراه و پیشبرد اهداف و آرمانهای مشترک هاشمی با همراهانش نبود ؛ در طول سالهای اخیر ، عظمت و بزرگی هاشمی به اندازه ای رسیده بود که هر قدرت طلب بی ریشه ای ، «مخالفت با هاشمی » را مهمترین مشخصه هویتی خویش قرار داده بود و در پناه این هویت بخشی ، حقارت خویش را پنهان می کرد ؛ و این مهمترین علت آن همه تخریب هاشمی بود . این روش البته روشی ابتکاری و بی سابقه نیست ؛ نقل است که حتی جاهلهای تهران قدیم وقتی می خواستند خودشان را مطرح کنند ، به طیب فحش می دادند و ادعا می کردند من کسی هستم که با طیب درافتاده است ! بر این اساس است که پیرمردی ، نقص «نداشتن هیچ سابقه مبارزاتی » خود را با مقابله با هاشمی جبران می کند ، گروهکی سیاسی ، کم وزنی خود را با «آرزوی تکه - پاره کردن هاشمی » التیام می بخشد ، مکملِ مخدر صاحب قلمی تهمت زدن به هاشمی است ، فرد دیگری که بیش از یک دهه است در آرزوی صندلی ریاست جمهوری می سوزد فرمان حمله به هاشمی را صادر می کند تا شاید به آرزویش دست یابد و حتی بنده خدایی مدعی هزار مدل تخصص و دکترین ، عقده عقیم بودنش را با ناسزا گفتن به فرزندان هاشمی تسلا می بخشد ...
واضح است که این هویت بخشی ، پیوست به هویت هاشمی بود و فقط با بودن هاشمی معنی داشت . بهترین شاهد این مدعی ، محمود احمدی نژاد است . او اگر چه هشت سال رئیس دولت بود اما بدون ساختن دوقطبی «احمدی نژاد – هاشمی » آن هم با سوء استفاده از تریبونهای عمومی مثل «مناظره انتخاباتی سال 88» و به برکت «سکوت هاشمی برای حفظ نظام» ، الان هم هیچ هویت سیاسی ای ندارد و داشته هایش از هشت سال دولتمداری فقط باعث مضجکه است : «هاله نور» ، « ادعای مدیریت جهان» ، « پاک ترین دولت تاریخ » ، « الهام بودن نامه به بوش» ، «معجزه هزاره سوم » و....
با این توصیف ، حالا که هاشمی رفته است ، بحرانی عمیق دامنگیر این عزیزان شده است : بحران هویت ! از سویی هاشمی دیگر نیست وآنها هویتی که از تقابل با هاشمی جان می گرفت را ندارند ؛ و از سویی دیگر ، تشییع و تکریم بی سابقه ای مردم برای هاشمی ، بیشتر آنها را تحقیر می کند . اگر این افراد شخصیتی مستقل داشتند الان باید همچنان روش این سالهای خویش را ادامه می دادند اما سخنان و مواضع این افراد در قبال هاشمی به دو دوره متضاد تقسیم می شود : قبل از 19 دی 1395 و بعد از 19 دی 1395 ! می شود حدس زد که کار به اینجا هم ختم نمی شود ؛ بلکه از این به بعد شاهد تعریفها ، خاطرات دور و دراز و مصادره کردن هاشمی از سوی این دوستان هم خواهیم بود ؛ اگر چه این تغییرات کمی زمان می طلبد . فوت ناگهانی هاشمی نگذاشت این دوستان آن طور که باید و شاید برای حل بحران هویتی خود برنامه ریزی داشته باشند . مثلا یک هفته قبل از فوت هاشمی ، در صداو سیما از قول مایکل لدین گفته می شد که «هاشمی خواستار تحریم های فلج کننده غرب در قبال ایران شده بود ». با این حال بحران هویت ، اقتضا می کند که در اسرع وقت ، هاشمی توسط کسانی مصادره شود که دلشان می خواست او را تکه – پاره کنند !
کد مطلب: 65488
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *