۰
سه شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۴۵

جای خالی موش‌های تهران در مستند انتخاباتی شهردار

آساره کیانی
در خیابان‌های تهران، موش‌ها پیش پای شما می‌دوند؛ به دیدنشان عادت کرده‌اید و اگر یک روز نباشند حتما سراغی از آن‌ها خواهید گرفت. موش‌های تهران روز به روز چاق‌تر و بیشتر می‌شوند و این‌طور که پیش می‌رود، با رفت و آمد عادی‌شان حتی ممکن است جای گربه‌ها را هم بگیرند و شهروندان به جای گربه به موش غذا بدهند و در حیاط خانه‌هایشان از آن‌ها نگهداری کنند.
جای خالی موش‌های تهران در مستند انتخاباتی شهردار

در خیابان‌های تهران، موش‌ها پیش پای شما می‌دوند؛ به دیدنشان عادت کرده‌اید و اگر یک روز نباشند حتما سراغی از آن‌ها خواهید گرفت. موش‌های تهران روز به روز چاق‌تر و بیشتر می‌شوند و این‌طور که پیش می‌رود، با رفت و آمد عادی‌شان حتی ممکن است جای گربه‌ها را هم بگیرند و شهروندان به جای گربه به موش غذا بدهند و در حیاط خانه‌هایشان از آن‌ها نگهداری کنند.
اگر کسی بیرون از این شرایط، مردمی را ببیند که دارند از موش‌ها مراقبت می‌کنند، ممکن است بگوید که آلودگی و بیماری‌های منتقل‌ شده از این همه موش، حقشان است اما او نمی‌داند که موش‌ها تحمیل شدند؛ او از دغدغه‌های مسئولین یک شهر بی‌خبر است که لولیدن موش در معابر شهری در آن میان، جایی را به خود اختصاص نمی‌دهد.
در فیلم تبلیغاتی آقای شهردار برای ریاست‌جمهوری، خبری از موش‌ها نبود: تهران زیباترین شهر دنیا بود با هوای سالم؛ توریست‌ها رو به دوربین تبلیغاتی دست تکان می‌دادند و می‌گفتند آی لاو تهران!
فیلم با ریختن دیواره‌های معدن و سوختن قطار مسافربری در شهرهای دیگر ایران شروع می‌شود؛ حوادثی که شهرداری تهران در رخ‌‌دادنشان نقشی نداشته؛ ر‌یزگردها دارند جان مردم را می‌گیرند و آقای شهردار در فیلم تبلیغاتی خودش (درست مثل فیلم تبلیغاتی یک کاندیدای دیگر از مشهد) به خانه‌هایی با دیوارهای کنده‌ شده که بچه‌های پابرهنه دارند، سر می‌زند؛ مثل کاندیدای آستان قدس، روی زمین می‌نشیند و آن‌ها ظرف پلاستیکی برنج یا هر ماده غذایی دیگرشان را نشان می‌دهند که خیلی‌ وقت است به ته رسیده.
جوان‌های رعنای تحصیلکرده بیکارند؛ تورم بالا است و حقوق آدم‌ها کم است؛ کارخانه‌ها تعطیلند و خلاصه همه‌چیز بد است؛ تنها اوضاع شهرداری خوب است؛ شهرداری هزاران شغل ایجادکرده و به جز این‌ که تونل صدر را خیلی اصولی ساخته طوری که هیچ موتورسواری از گازهای ناشی از آن تعادلش را از دست ندهد، تصادف نکند و بمیرد، زنان را در راس مهم‌‌ترین توجهاتش قرارداده؛ سهمی که به هیچ‌ وجه یک‌ درصد نبوده و ۱۳درصد بوده! زنانی که قرار نبوده هیچ‌ وقت (با دیوار) از مردان تفکیک شوند هرچند از تریبون نماز جمعه در تابستان ۹۳ از سوی شهردار به این کار تهدید شده باشند و در برخی مناطق شهرداری هم این اتفاق رخ داده باشد.
این‌جا ورزشگاه آزادی است؛ بهار ۹۴؛ ایران- افغانستان؛ هزاران مرد افغانستانی آمده‌اند تا تیمشان را تشویق کنند و بی‌شک از افغانستان نیامده‌اند؛ آن‌ها توی همین شهر زندگی می‌کنند؛ شهری که شهردارش می‌گوید در ایجاد اشتغال سنگ تمام‌ گذاشته؛ سنگی که به تمامی روی سینه کارگر ایرانی گذاشته شده تا با دادن حقوق کمتر به کارگران افغانستانی، آن‌ها هم در له‌ شدن با برادران ایرانی خود سهیم باشند.
در بازار پر از چاله‌ چوله‌های شهری تهران اگر قدم زده باشید؛ باربرهای کودک، نوجوان، پیر و جوانی را خواهید دید که اجازه باربری‌شان را با پرداخت ماهانه سی تا شصت‌‌ هزار تومان از شهرداری تهران گرفته‌‌اند؛ گاری‌های چهارچرخ قیمتشان بالاتر است. باربرها با پیمانکارهای شهرداری سر و کاری ندارند و مثل دستفروش‌ها از آن‌ها کتک نخورده‌اند؛ آن‌ها در حالی‌ که چرخ‌های دستی را هل می‌دهند و عرق می‌ریزند، خدا را برای این مجوزشان از شهرداری شکر می‌گویند.
در میان رفتگران شبانه شهرداری تهران هم، چشم‌‌بادامی‌های افغانستانی را می‌بینید و یاد این‌ جمله آقای شهردار در مناظره انتخاباتی‌اش می‌افتید که افتخار شهرداری تهران به کارگیری اقوام، مذاهب و همه اقشار است.
استخدام‌ شده‌های شهرداری حتما آزمون داده‌اند و هیچ‌ کدام فامیل یا فرزندان دوست‌های مدیران نبوده‌‌اند؛ آن‌ها بی‌شک همه روزهای کاری را در محل کار خود حاضر می‌شوند؛ به اندازه سایر آدم‌ها کار می‌کنند و حقوق چندبرابر هم نمی‌گیرند؛ مثل مدیرانشان که اگر خانه و چند دفتر در محله‌های خوب تهران داشته باشند، باز هم هوس نمی‌کنند ملک نجومی بگیرند.
شهردار در حالی‌ که میان پرچم‌های فراوان ایران بی‌هیچ مخاطبی در حال سخنرانی است، با انگشت سبابه و شستش فاصله‌ای را نشان می‌دهد و می‌گوید بین بیکاری و اعتیاد، این‌قدر است و بعد معتادها و کارتن‌خواب‌های شهر را نشان می‌دهد. فیلم تبلیغاتی است دیگر و نباید انتظار داشته باشید که معتادها و کارتن‌خواب‌های شهری با املاک نجومی از دست و پاهای شکسته خود توسط ماموران شهرداری سخن بگویند و کمپ‌‌هایی را نشان بدهند که خودشان می‌گویند «مثل گوسفند باهاشان برخورد می‌کنند»!
از هر ایرانی مخصوصا در ماه‌های اخیر درباره یکی از بزرگ‌ترین حوادث سال، سوال کنید، بدون وقفه نام پلاسکو را بر زبان می‌آورد و جایش در میان همه خرابی‌های تبلیغاتی آقای شهردار خالی است؛ مثل این‌ که این شهر از روز اول، ساختمانی به بلندی پلاسکو نداشته و نه آتشی بوده و نه دودی و نه آواری.
همه جا پر از بدبختی است و باز هم اگر کسی خارج از قضیه نگاه کند شاید بگوید؛ چشم شما روشن! شما و دوستانتان مسئول بودید و حالا با اعتماد به نفس، تک‌تک آن مشکلات را به مردم نشان می‌دهید!
چشم توریست‌های تبلیغاتی آقای شهردار اگر به موش‌های چاق و چله شهر بیفتد ممکن است دیگر آنطور با هیجان لبخند نزنند و بگویند «شهرداری که نمی‌تواند موش‌های شهر را جمع کند، می‌خواهد با آمریکا مبارزه کند!» و آمریکا را به خاطر سابقه مواضع تند و تیز علیه برجام می‌‌گویند؛ توافقی که تلاش ایران و آمریکای دوران اوباما در آن بسیار پررنگ بود.

کد مطلب: 69717
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *