۰
جمعه ۳۱ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۲۳

الزامات نظری «حقوقِ حیوانات»

محمدمهدی اردبیلی*
مسئلۀ حقوق حیوانات برای من هیچ‌گاه از اهمیت بالایی برخوردار نبوده و نیست، به دو دلیل: یکی، اولویتِ مسائل مهم‌تر انسانی و دوم، ژست‌های فرافکنانه حامیان حیوانات در جهان.
الزامات نظری «حقوقِ حیوانات»
مسئلۀ حقوق حیوانات برای من هیچ‌گاه از اهمیت بالایی برخوردار نبوده و نیست، به دو دلیل: یکی، اولویتِ مسائل مهم‌تر انسانی و دوم، ژست‌های فرافکنانه حامیان حیوانات در جهان. مدتی پیش یکی از شاگردانم خطاب به من گفت: «سکوت شما در مقابل خشونت علیه حیوانات با سکوت در برابر جنایات داعش یکسان است». او مرا به اتخاذ سیاستی دوگانه متهم کرد. مدتی بعد در نامه‌ای، تلویحاً و مرا در دسته جنایتکاران جای داد: «واقعاً نمی‌توانم در تصوراتم، محکمه‌ای را شاهد باشم که عدۀ کثیری انسان ... در یک طرف ایستاده‌اند و دوست و استاد عزیزم هم در میان آنهاست، و در طرف مقابل، عدۀ بسیار اندکی قرار دارند که دستشان یا بهتر بگویم اسکناس‌هایشان به خون موجوداتی مظلوم و بی‌زبان و فاقد عقلانیت آلوده نشده است». به هر ترتیب، هرچند حقوق حیوانات برای من همچنان یک مسئلۀ فرعی و دسته‌چندم است که در پس اولویت‌های متعدد فکری، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی در سطح محلی و جهانی اهمیت چندانی ندارد و اتفاقا به دلیل منحرف کردن اذهانِ مردم به مسایل فرعی و فریبنده، بدان مشکوکم، اما تصمیم گرفتم این یادداشت بسیار مختصر را خطاب به این دوست (که البته برخلاف سایر تجربیاتم از حامیان حقوق حیوانات، یک کارگر ساده با حداقل حقوق است) و نیز همفکرانش منتشر کنم که شاید راهنمایی انتقادی باشد برای مسیر پیشِ رویشان.
«حق» – درمعنای حقوقی‌اش که موضوع این یادداشت است – اساساً امری انسانی است. لذا اصطلاح «حق طبیعی» ذاتاً متناقض است. طبیعت به انسان هیچ حقی نمی‌بخشد، بلکه این انسان است که به هر چیز حق می‌بخشد. انسان‌ها در فرآیند تمدن بنابر الزامات همزیستی مدنی، حق را اختراع کردند. دامنۀ این حق ابتدا بخش اعظم انسان‌ها را دربرنمی‌گرفت. در یونان باستان فقط شهروندان مذکر داری حق بودند. به مرور دامنۀ این حق گسترش یافت. در قرن هجدهم و نوزدهم دیگر بخش اعظم اروپاییان دارای «حقوق اساسی» بودند، اما این حق را برای دیگر انسان‌ها (سیاهپوستان، سرخپوستان و ...) قائل نبودند. این امر توجیه‌کنندۀ قتل عام و تصرف زمین‌های سرخ‌پوستان امریکا و نیز استثمار سیاهان افریقا بود. آنها از حیث حقوق فرقی با حیوان نداشتند.
امروزه (باوجود تمام انتقادات به ایده حقوق بشر)، ما به سطحی رسیدیم که از حقِ بشر بماهو بشر سخن می‌گوییم. این البته معلولِ به رسمیت‌شناسی بشر در مقام یک سوژه خودبنیاد آزاد و مستقل است.
و اما سوالات اساسی: معنای حقوق حیوانات چیست؟ محدوده این حیوانات تا کجاست؟ حقوق گیاهان‌چطور؟ آیا تنها استدلال حامیان حقوق حیوانات، دست گذاشتن بر تفاوت بیولوژیک و ساده‌انگارانه حیوانات و گیاهان در مورد سیستم عصبی است. رنج حیوانات به چه معناست؟ (رنج اساساً با درد متفاوت است. رنج با سوبژکتیویته ارتباط دارد، اما درد نتیجۀ کاملاً فیزیکال تحریک سیستم‌های عصبی است.) آیا خود مفهوم سیستم عصبی، مفهومی مبهم نیست؟ آیا ما حق داریم از جان خودمان در برابر حیوانات دفاع کنیم؟ مرزهای این دفاع کجاست؟ آیا شامل رفع گرسنگی هم می‌شود؟ آیا اگر در فرایند کشتن حیوانات، روش‌های بدون درد استعمال شود، مسئلۀ خشونت علیه حیوانات حل خواهد شد، یا مسئله اصلی، نه صرفاً مقابله با خشونت علیه حیوانات، بلکه دفاع از حق حیات آنهاست؟ مرزهای این حق حیات تا کجاست؟ آیا تمام موجودات زنده را دربرمی‌گیرد؟ حشرات چطور؟ آیا کشتن فلان ویروس یا باکتری را نیز شامل می‌شود؟ لذا آیا دفاع از حقوق حیوانات، اساساً با دفاع از حقوق انسان‌ها تعارض ندارد؟
حامیان حقوق حیوانات باید پاسخ‌های منسجم و مستدل به سوالات انتقادی فوق بدهند. اما اگر بخواهم یادداشتم را با نوعی همدلی یا دستکم امیدواری برای این حامیان به پایان ببرم، باید اشاره کنم که همان‌گونه که تلاش‌های نظری طی قرن‌ها به پذیرش، هرچند صوری و نمایشیِ، حقوق کل بشر انجامید، حامیان حقوق حیوانات نیز باید به جای تحریک عواطف مردمان و ژست‌های رسانه‌ای، و دست گذاشتن بر ایدۀ توهم‌آلودِ «حق طبیعی»، به تلاش‌های نظری و حتی فلسفیِ جدی برای برساختنِ مبانی «حقوق انسانیِ حیوانات» راه ببرند. در این راه، پیشنهاد من برای شروع، به جای تاکید بر زبا‌ن‌بسته بودن یا فقدان عقلانیت، تمرکز بر پرسش بنیادینِ امکان سوژه شدن حیوانات است.
کسی چه می‌داند؟ شاید همان‌گونه که سه قرن پیش در مخیلۀ یک سفیدپوست اروپایی هم نمی‌گنجید که یک سیاهپوست آفریقایی اصلا حقی برای حیات یا تعیین سرنوشتش داشته باشند (که البته عملاً هنوز هم همین رویکرد استعمارگر بر مبانی سیاسی غرب مدرن حاکم است)، در مخیلۀ ما هم نگنجد که روزی بتوان برای حیوانات یا حتی سایر موجودات نیز حق جدیدی تعریف کرد. البته نباید فراموش کرد که این حق نیز نهایتاً حقی برساخته و «انسانی» است.
*مدرس و پژوهشگر فلسفه
 
کد مطلب: 74285
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *