۰
شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۵۳

ارزش دانش از نگاه اردشیر بابکان در شاهنامه

دکترعلی جان بزرگی(جهانی)
شگفت انگیز است که متنی چون شاهنامه که بیش از هزار سال پیش به نگارش درآمده است ،امروزه به آسانی خوانده و فهمیده می شود و همواره برای هرخردمند و ادب دوستی کشش دارد،
ارزش دانش از نگاه اردشیر بابکان در شاهنامه
شگفت انگیز است که متنی چون شاهنامه که بیش از هزار سال پیش به نگارش درآمده است ،امروزه به آسانی خوانده و فهمیده می شود و همواره برای هرخردمند و ادب دوستی کشش دارد، آنچنانکه سراینده ی بزرگ آن می گوید:
براین نامه بر سال ها بگذرد       همی خواند آنکس که دارد خرد
آنگاه که فردوسی شاهنامه را سرود ،زبان رسمی ایران، زبان عربی شده بود و دو قرن و نیم از رواج زبان فارسی فاصله ایجاد شده بود.چنانکه بزرگانی چون ابن سینا بیشتر کتاب های خودشان را به عربی نگاشته اند.شاهنامه چون نخستین متن معتبرادبی زبان فارسی بود بنابراین برهمه ی شاعران بزرگ پس از فردوسی تاثیر گذاشت.چنانکه به عنوان نمونه حافظ فرموده است:
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام        جمشید نیز دورنماندی زتخت خویش
یا
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد...
همچنین مولانا فرموده است: جم جم جم ز جام جم جمجمه ی مرا نوا...
و سعدی نیز فرموده است:
چنین گفت فردوسی پاکزاد        که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است       که جان دارد و جان شیرین خوش است
فردوسی در شاهنامه، سه دوره را برای خوانندگان خود به زیبایی تمام به تماشا می گذارد:
الف) دوره ی اسطوره ای، که دوره پیشدادیان است  و از آغاز تاریخ جهان و آموزش انسان ها با کیومرث شروع می شود.
ب)دوره ی حماسی که پهلوانانی چون رستم،گیو،گودرز و... برای دفاع از ایران در برابر توران از همه چیز خود می گذرند تا ایران سربلند بر جای بماند.
ج)دوره ی تاریخی که با پادشاهی اردشیر بابکان یا ساسانی آغاز می شود و ساسانیان به قدرت می رسند.
  اردشیر یکم ساسانی ، بنیانگذار سلسله ی ساسانی با شکست اردوان پنجم دودمان اشکانی را برمی اندازد و به روایت فردوسی پس از اقتدارکامل نظامی،سیاسی و اقتصادی به توسعه ی فرهنگ وداد
گری همت می گمارد. فردوسی می گوید پس از اسکندر تا دویست سال هیچ پادشاه قدرتمندی در ایران نتوانست قد علم کند زیرا اسکندرپیش از مرگش، به سفارش مشاور  فیلسوفش ارسطو ، نظام ملوک الطوایفی را در ایران بنیانگذاری کرد تا ایرانیان نتوانند به رومیان آسیبی برسانند و کشور اسکندر در امان بماند تا این که اردشیر این طلسم را درهم شکست.
اردشیر برای آموزش پسرش شاپور :
بیاورد فرهنگیان را به شهر       کسی کوزفرزانگی داشت بهر                  
نوشتن بیاموختش پهلوی        نشست سرافرازی و خسروی(ج2،ص:1212)
او فرمان داد تا به کسانی که در زمینه ی فرهنگ و دانش، کوشش می کنند پاداش دهند:
کنون از خردمندی اردشیر        سخن بشنو و یک به یک یادگیر     
به دیوانش کارآگهان داشتی        به بی دانشی کار نگذاشتی(همان:1218)
بلاغت نگه داشتندی و خط        کسی کو بدی چیره بر یک نقط
چو برداشتی آن سخن رهنمون      شهنشاه کردیش روزی فزون
هنرمند را خلعت آراستی       زگنج آنچه پرمایه تر خواستی(همان: 1219)
اردشیر با تکریم هنرمندان ،آنها را در جایگاه ارزشمندی قرار می داد تا هنرشان بیشتر شکوفا شده و آبادی کشور سرعت بگیرد.این درحالی است که چهار قرن بعد، حافظ از کسای بازار هنرو بی مهری حاکمان بر هنرمندان سخن گفته است:
خدای را به می ام شستشوی خرقه کنید        که من نمی شنوم بوی خوش از این اوضاع
هنرنمی خرد ایام و غیراز اینم نیست       کجا روم به تجارت بدین کساد متاع
همچنانکه فروغ فرخزاد هم دوازده قرن پس از حافظ از کسادی و بی قدری هنر و هنرمندان گفته است:
اینجا ستاره ها همه خاموشند     
اینجا فرشته ها همه گریانند
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدرتر ز خار بیابانند...
اردشیر به دبیران پاداش می داد و می گفت: «آن ها شهر و سپاه مارا آباد می کنند و فریاد خواه زیردستان هستند.دبیران، پادشاه روح و روان من هستند:
شناسنده بد شهریار اردشیر        چو دیدی به درگاه مرد دبیر             
نویسنده گفتی که گنج آگنید        هم از رای او رنج بپراگنید              
بدو باشد آباد شهر و سپاه         همان زیردستان فریاد خواه             
دبیرا ن چو پیوند جان منند       همه پادشا بر روان منند(ج 2، ص:1219)
او برای جایگزینی جوانان با دانش و پیران  بی دانش همتی وافر داشت:
مگر مرد بادانش و یاد گیر       چه نیکوتر از مرد دانا و پیر
جوانان دانا و دانش پذیر       سزد گرنشینند بر جای پیر(همان: ص 1220)
سپس او فرمان داد تا کودکان را به فرهنگیان بسپارند تا آنها را آموزش دهند:
همان کودکان را به فرهنگیان        سپردی چو بودی ورا هنگ آن(همان:1222)
چند فقره پند پنجگانه را فردوسی از زبان اردشیر می گوید که بسیار با ارزش هستند:
        1)هرکس که می داند که دادار هست باید یزدان پرست باشد.
       2) دانش را خوار مگیرید.
       3)هرگز سخن و تاثیر آن برانسان دانا کهنه نمی گردد.
       4)بیم گناه باید اثرش از بند و زندان بیشتر باشد.
       5)به پنجم سخن مردم زشت گوی        نگیرد به نزد کسان آبروی(ج2، ص :1224)
درجایی دیگر از ادب سخن گفتن ،چنین فرموده است:
بزرگش نخوانند اهل خرد        که نام بزرگان به زشتی برد
همچنانکه چهار قرن پس از فردوسی ،مولانا فرمود:
ازخدا خواهیم توفیق ادب         بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد        بلکه آتش در همه آفاق زد
فردوسی پند پنجگانه یی دیگری از زبان اردشیر می گوید:
خنک آنکه آباد دارد جهان        بود آشکارای او چون نهان
دگرآنکه دارند آواز نرم        خرد دارد و شرم و گفتار گرم(ج2،ص: 1225)
خردمندانه سخن گفتن،گرم سخن گفتن، نرم سخن گفتن و پرهیز از خشونت در گفتار و بی شرمی نکردن در سخن گفتن، از ظرافت های فن سخنوری است که فردوسی به آن نگاه ویژه داشته است و زیبنده ی هر سخنوری است که به آن ها پایبند باشد.او در فرازی دیگر از سری پندهای پنجگانه ی اردشیری می گوید:
... چهارم که دل دور داری زغم       ز نا آمده دل نداری دژم                         
نپیچی به کاری که کار تونیست       نتازی بدان کو شکار تو نیست(ج2،ص:1225)
هرکسی باید کار خود را انجام دهد تا هم خود رشد پیدا کند و هم جامعه رو به جلو برود.اگر معلم کار پیشه ور کند و پیشه ور کار سپاهی و سپاهی کار پیشه ور ،جامعه رو به نابودی می رود.این ناهنجاری را به وضوح می توان درجامعه های رشد نایافته ،مشاهده نمود. این مفهوم ارزشمند مدیریتی را فردوسی این گونه بیان نموده است:
سپاهی نباید که با پیشه ور        به یک روی جویند هردو هنر
یکی کارورز و یکی گرز دار       سزاوار هرکس پدیدست کار
چوآن کاراین سازد آن کاراین       پرآشوب گردد سراسر زمین
و سرانجام در پایان پند های پنجگانه اش می گوید:
همه گوش دارید پند مرا        سخن گفتن سودمند مرا                    
بود بردل هرکسی ارجمند        که یابند ازاو ایمنی از گزند                
زمانی میاسای زآموختن       اگرجان همی خواهی افروختن(ج2،ص:1225)
کسانی که به دیگران گزندی نمی رسانند و دیگران از دست و زبان آن ها در ایمنی زیست می کنند، آدمیان ارجمندی هستند که برای تعالی خود و دیگران همواره می آموزند تا جانی فروزان داشته باشند.
ازآنچه که نوشته شد می توان سخنان زیر را استنتاج نمود:
1.احترام واقعی به فرهنگیان و فرزانگان جامعه.
2.تاکید بریادگیری ،آموختن و آموزش همیشگی.
3.اهداء جوایز و تامین رفاه مالی و منزلت اجتماعی هنرمندان و فرزانگان.
4.برتری دادن دبیران به اصناف دیگر به سبب اهمیت جایگاه آن ها.
5. پیشگام بودن دبیران و فرهیختگان برای فریاد خواهی زیردستان.
6.شناسایی دبیران برای ارج نهادن به آن ها و دورکردن رنج و محنت از آن ها.
7.آباد کردن شهرها و نظام های اجتماعی توسط دبیران و فرهیختگان.
8.ترفیع جوانان با دانش و آگاه به جای پیران بی دانش.
9.دبیران به منزله ی پادشاهان جان و روان حاکمان هستند.
10.تکریم دبیرانی که خردمند و بادانش هستند و همواره دانایی خود را افزایش می دهند.
11.ساخت مکان های آموزشی و دبستان ها برای آموزش نسل های آینده، در هرکوی و برزن.
12.پرهیز از زشت گویی،داشتن آواز نرم،گفتار گرم  و رعایت شرم و حیا در معاشرت با مخاطبان.
13.داشتن نشاط ،شادمانی، و دوربودن از غم واندوه به ویژه در امر آموزش که سبب آرامش روحی و تمرکز یاد گیری می شود.
14.هرکس کار تخصصی خود را انجام دهد و کاری را که نمی داند انجام ندهد.
15.ایمن بودن مردم از انسان های فرهیخته.

منبع:
شاهنامه برپایه چاپ مسکو،جلد 2،انتشارات هرمس،چاپ سوم ، تهران:1386

ajbozorgi@gmail.com
 
کد مطلب: 86002
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *