۰
سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۲۸
مروری بر یک تجربه

درس پژوهیِ فلسفه برای کودکان در استانبول

مراکز فرهنگی (کولتورمِرکزی)استانبول، که به صورت رایگان کلاس های متنّوع آموزشی را برای رده های مختلف سنّی برگزار می کنند،زیر نظر شهرداری ها اداره شده و علاوه بر آن،نمایش تئاتر، فیلم سینمایی و کنسرت موسیقی را برای عموم مردم نیز برگزار می کنند.
درس پژوهیِ فلسفه برای کودکان در استانبول
مراکز فرهنگی (کولتورمِرکزی)استانبول، که به صورت رایگان کلاس های متنّوع آموزشی را برای رده های مختلف سنّی برگزار می کنند،زیر نظر شهرداری ها اداره شده و علاوه بر آن،نمایش تئاتر، فیلم سینمایی و کنسرت موسیقی را برای عموم مردم نیز برگزار می کنند. شاید بتوان گفت که به شعاع هر سه یا چهار کیلومتر، یک مرکز فرهنگی در منطقه اسنیورت در غرب استانبول (منطقه ی اروپایی)وجود دارد.این مراکز به طور متوسط در پنج سال اخیر تاسیس شده اند(2014-2019). نگارنده ی این سطور دست کم از هفت مرکز از نزدیک بازدید کرده است. چهار مرکز را به طور اجمالی به شرح ذیل معرفی می کنم:
1.آتاتورک کولتور مرکزی: دارای ساختمانی بزرگ با نمای سنگ سیاه براق که دارای سالن بزرگ آمفی تئاتر با ظرفیت تقریبی 700نفر تماشاگر است و علاوه بر آن دارای کتابخانه بزرگ، نمایشگاه و فروشگاه دایمی کتاب، کافه کتاب، سالن سینما و گالری های متنوع است.این مرکز، جدیدترین و بزرگترین مرکز فرهنگی منطقه بیلیکدوزو در غرب استانبول است و حدود سه سال است که از افتتاح آن می گذرد.
2.شهید ارول کولتور مرکزی:در اسنیورت، در طبقات پایین استارتاور(برج ستاره)،دارای سالن نمایش فیلم و تئاتر است. کلاسهای حوسنی حط(حُسنِ خط=خوشنویسی)، دیکسیون(فنّ بیان و هنر سخنوری)،جلسه های سخنرانی و ...در آنجا دایر است.
3.ننه حاتون کولتور مرکزی:در منطقه حرامی درّه بیلیکدوزو، دارای سالن های ورزشی و کلاس های آموزشی ترکی، عربی،انگلیسی، آلمانی، روانشناسی خانواده،... است.
4.حالک ایتیم مرکزی: ساختمانی سه طبقه در منطقه بیلیکدوزو دارد و علاوه بر برگزاری کلاسهای آموزشی زبان های انگلیسی، ترکی، نقاشی، موسیقی(باغلاما=ساز ترکی شبیه به دوتار) و... مرکز پخش کتابهای درسی به صورت رایگان است. نگارنده خود چند جلد کتاب منطق، روانشناسی، دموکراسی و حقوق بشر را از آنجا دریافت کردم.
 
شرکت در کلاس فلسفه برای کودکان
در یکی از روزهای تیرماه سال جاری(1398) به طور اتفاقی در یکی از این مراکز متوجه شدم که کلاس فلسفه برای کودکان در اوقات فراغت تابستانی آنها برگزار می کند. برایم بسیار جالب بود. با مسئولین آنجا صحبت کردم و آنها با خوشرویی و احترام پذیرفتند که در آن کلاس حضور داشته باشم. پیش از رفتن به کلاس با معلم فلسفه آن کلاس که خانمی میان سال بود گفتگو کردم.از این که اجازه داده بود در کلاسش شرکت کنم سپاسگزاری کرده و از ایشان پرسیدم: شما چه موضوعاتی را از فلسفه به کودکان آموزش می دهید و آیا آنها می توانند مفاهیم انتزاعی فلسفه را بفهمند؟اصلا چرا به کودکان فلسفه آموزش می دهید؟
او پاسخ داد: من هیچ مطلب خاص فلسفی را به آنها نمی گویم، بلکه به طور غیر مستقیم مفاهیم فلسفی را آموزش می دهم. روش کار من به این گونه است که یک داستان را برای بچه ها می خوانم -کودکانی که از 7تا13 سال سن دارند و دختر و پسر کنار هم هستند- و پس از این که داستان حکایت شد، با آنها وارد پرسش و پاسخ می شوم و از همان روش دیالکتیکی سقراطی بهره برده و آنها را به تفکّر وا می دارم.
من گفتم بله فلسفه در اصل همان «چرا» گفتن ها و «چون که» شنیدن هاست (به ترکی: ندَن=چونکو)برای هر گزاره ای. به عنوان مثال می گوییم: راستگویی خوب است. پرسش فلسفی این است که :چرا راستگویی خوب است؟ و هر پاسخی که بشنویم یک پاسخ فلسفی به معنای عام شنیده ایم. سقراط می گفت: مادرمن «ماما» بوده است و به زنان باردار کمک می کرده است تا آسان بزایند، من هم با روش پرسش و پاسخ و دیالکتیک کمک می کنم که دانش افراد که از قبل در جهان دیگر داشته اند و با ورود به این جهان فراموش کرده اند دوباره به یاد آورند. من دانش آنها را به دنیا می آورم همچنانکه مادرم بچه را به دنیا می آورد.
پس از صرف چای به همراه معلم فلسفه به کلاس رفتم. تابلویی برای نوشتن معلم نبود. بچه ها هم قلم و دفتر نداشتند. فقط گفتن و شنیدن بود. بچه ها دور میزهایی گرد بر روی صندلی شان نشسته بودند. تقریبا پانزده نفر کودک و نوجوان بازیگوش. برای احترام معلم از جایشان بلند نشدند و برپا دادنی در کار نبود. در هیچ کدام از کلاسهایی که من دیدم این طور نبود. شیوه احترام گذاشتنشان متفاوت بود. معلم به آن ها «روز بخیر» گفت و آنها هم پاسخ دادند: «روز بخیر هُجام»
معلم یک دو صفحه کپی شده از کیفش بیرون آورد و شروع به خواندن کرد. با زبان شیرین حکایت. همان زبانی که شنونده را به دنبال خود می کشاند.
پس از پایان داستان، پرسشها آغاز شد. معلم می پرسید و بچه ها دست هایشان را بالا می بردند تا پاسخ دهند. معلم یک توپ تنیس سبزرنگ در دست داشت و هر کسی را که می خواست پاسخ دهد با پرتاب کردن توپ به طرف او، پاسخ دهنده را انتخاب می کرد. در این فضای انتزاعی و مفهومی صرف استفاده از توپ و بازی کوتاه و ساده با کودکان، لبخندی ناشی از رضایت گرفتن توپ در هوا را بر لبان کودکان می نشاند و با عشق فیلیایی(عشق برادرانه فلسفی)کودکانه که نشان می داد رابطه عاطفی با معلم و درس برقرار کرده است، پاسخ گفته می شد.این روش استفاده از توپ، یک تعادل میان ذهن و عین برقرار می کرد و دشواری اندیشیدن را آسان می نمود. معلم با حالت و میمیک چهره ی خودش، گاهی با تعجب، گاهی با شوق، تماس چشمی و زبان بدنی، بچه ها را در دادن پاسخ تشویق یا تایید یا رد می کرد. پس از حدود یک ساعت حتی یک بار هم واژه فلسفه به کار گرفته نشد. تنها در تابلوی اعلانات کلاس نوشته شده بود: کلاس فلسفه. معلم پایان کلاس را اعلام کرد. یکی از بچه هایی که حدود یازده ساله بود به معلم گفت: شما پانزده دقیقه دیر به کلاس آمده اید و بنابراین هنوز کلاس تمام نشده است.
معلم با مهربانی و خوشرویی گفت: « بله حق با شماست. پانزده دقیقه ی دیگر ادامه می دهیم.»
کلاس پایان یافت و بچه ها موقع خداحافظی به دوستانشان می گفتند:«درس بخیر»(به ترکی : ایی درسلر).
همین بچه ها وقتی به دبیرستان می روند، درسی به نام «دموکراسی و حقوق بشر»دارند. (به ترکی:دموکراسی و اینسان حاکلاری)و دموکراسی را، هم به صورت نظری و تئوریک و هم به صورت عملی در کلاس و دیگر نهادهای فرهنگی تجربه می کنند.
نتیجه این می شود که:
پرورش روحیه منطقی، اعتماد به نفس، راستگویی، حمایت از راستگویان توسط معلمان، مهارت ارتباطات اجتماعی و زیستن مسالمت آمیز با دیگران در محیط آموزشی و دیگر نهادهای فرهنگی شکل می گیرد و حاصل آن را شاید به عنوان یک نمونه موفق، بتوان در انتخابات شهرداری استانبول(2019)، نام برد. هنگامی که آقای اکرم امام اوغلو از حزب جمهوری خلق(ج.ه.پ)انتخاب شد و از طرف حزب حاکم«عدالت و توسعه»(آک پارتی)او و حزبش متهم به تخلف در انتخابات شدند،آنها بدون اعتراض و خشونت، تجدیدنظر در انتخابات را پذیرفتند و چند هفته ی بعد انتخابات مجدد برگزار شد و این بار آقای اکرم امام اوغلو با رای بالاتری به شهرداری استانبول برگزیده شد. در همین ایام که نگارنده شاهد تبلیغات انتخاباتی بوده و با مردمانی که طرفدار حزب جمهوری خلق بودند معاشرت داشته و از آن ها پرسش هایی درباره انتخابات پرسیدم، هیچکدام از آنها هرگز از استفاده از خشونت چیزی نگفت و پایبندی خود را به دموکراسی اعلام می کردند. دموکراسی که به احتمال زیاد محصول خرده نظام هایی چون نظام آموزشی آن ها و برگزاری کلاسهای فلسفه برای کودکان و خواندن کتاب حقوق بشر و دموکراسی در دبیرستان بود.
دکترعلی جان بزرگی
ajbozorgi@gmail.com
 
کد مطلب: 113234
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *