۰
سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۲
"مردم سالاری آنلاین" همزمان با روز جهانی ناشنوایان بررسی میکند:

ناشنوایان، قربانیان بی‌فرهنگی

سالانه هزار و 500 ناشنوای جدید در کشور متولد می‌شود اما در 26 سال گذشته تنها 10 هزار ناشنوا موفق به انجام جراحی کاشت حلزون گوش شده‌اند
"دست روی دست گذاشته‌ام و روزگار پسرم را تماشا می‌کنم. غلامرضا تا سن مدرسه عادی بود. با اینکه نمی‌شنید اما تمام آنچه لازم بود را درک می‌کرد...
ناشنوایان، قربانیان بی‌فرهنگی
"دست روی دست گذاشته‌ام و روزگار پسرم را تماشا می‌کنم. غلامرضا تا سن مدرسه عادی بود. با اینکه نمی‌شنید اما تمام آنچه لازم بود را درک می‌کرد. کارهایی مانند نان خریدن را همیشه به او می‌سپردم تا بهانه‌ای باشد برای اینکه خودش را بپذیرد. تا اینکه به سن مدرسه‌ رسید. از آن به بعد همه چیز تغییر کرد. با اینکه هوشش طبیعی بود اما اجازه نداند در مدرسه عادی درس بخواند. بچه‌ام را به مدرسه استثنایی فرستادند و همین موضوع بهانه بچه‌های کوچه شد. هر روز اذیتش می‌کردند، دست می‌انداختندش، در صف نانوایی بچه را هو می‌کردند، گاهی تعدادی از بچه‌ها تمام فاصله نانوایی را تا خانه دنبالش می‌کردند و گاه حتی برخی از بزرگترها‌ی محله هم سربه‌سرش می‌گذاشتند. کم‌کم نامش را گذاشتند غلام دیوانه و این اسم هرگز از روی بچه معصوم من برداشته نشد. بارها به خانه همسایه‌ها رفتم، حتی با بعضی مادر‌ها دعوا کردم، گفتم تربیت بچه‌ها با شماست، نباید بگذارید غلامرضا را دیوانه صدا کنند اما نشد که نشد. پسرم به مرور عصبی و گوشه‌گیر شد، دیگر زیر بار نان خریدن نرفت، اعتماد به نفس رفتن به کوچه و بازی با بچه‌ها را از دست داده بود. یکی دو سال بعد حتی از اشتیاق مدرسه هم افتاد. دیگر به درس علاقه ای نداشت. من و پدرش چند سالی به هزار ترفند و وعده به زور به مدرسه فرستادیمش اما بعد از اتمام کلاس پنجم دیگر زورمان به غلام نرسید. حالا غلام 24 سال دارد. سال‌هاست رفتارش عوض شده، قابل پیش‌بینی نیست، گاهی ساکت است، گاهی یکباره داد و فریاد می‌کند، گاهی تا چند روز از اتاقش خارج نمی‌شود و گاهی بدون دلیل ساعت‌ها گریه می‌کند. هنوز مدارک سنجش هوشش را نگهداشته‌ام، باور کنید او دیوانه نیست، قسم می‌خورم این بلا را بی‌فرهنگی همسایه‌ها و بچه‌هایشان سر پسر من آورد."
این صحبت‌ها، درد دل مادر50 ساله‌ای است که اگر فرهنگ جامعه اجازه می‌داد پسر جوانش می‌توانست عصای دست سال‌های پیری‌اش باشد اما افسوس که غلامرضاهای زیادی همیشه و هر روز قربانی دیدگاه‌های غلط مردم و اهمال و بی‌تفاوتی دستگاه‌های متولی فرهنگ و آموزش شده و می‌شوند.
 
سرنوشت‌های دستکاری شده
این اولین‌بار نیست که معلولیت جسمی افراد دارای معلولیت در نتیجه ناآگاهی جامعه به معلولیت اجتماعی آنها نیز منجر می‌شود و سرنوشتشان را دستخوش تحولات ناخوشایند می‌کند.
در حالی‌که در بسیاری از کشورها تمسخر معلولان عواقب اجتماعی بالایی دارد اما در ایران بسیارند افراد معلولی که در نتیجه نگرش‌ها، رفتارها و قضاوت‌های به دور از تعقل اطرافیان برای همیشه از داشتن یک زندگی عادی محروم می‌شوند.
افراد ناشنوا به‌دلیل نوع معلولیتشان و به این دلیل که گفتگو با آنها از کانال زبان اشاره صورت می‌گیرد و اغلب مردم آن را بلد نیستند بیش از سایر گروه‌ها مورد استهزا و نادیده گرفته شدن قرار می‌گیرند چون بیشتر مردم به علت عدم توانایی در برقراری ارتباط با ناشنوایان گمان می‌کنند آنها درکی از محیط پیرامون خود ندارند.
این رفتارهای اشتباه صرفِ طیف خاصی از جامعه نیست و متأسفانه در میان افراد تحصیل‌کرده و حتی دارندگان جایگاه‌های اجتماعی بالا نیز مصداق دارد و درد گاهی آنقدر عمیق است که بسیاری از مدیران حتی بی‌آنکه متوجه شوند ضربات عمیقی را بر پیکره روح و روان معلولان به‌ویژه ناشنوایان وارد می‌کنند و با این تصور که به دادخواهی این جامعه مظلوم برخاسته‌اند از آنان توقع رشد و بالندگی نیز دارند.
 
هیچ مرجعی متعهد به رفع تبعیض‌ از ناشنوایان نیست
در ایران مطالعات زیادی روی ناشنوایان انجام نشده و اطلاعات موثقی از وضعیت آنها در دست نیست اما بر اساس آمار فدراسیون جهانی ناشنوایان، از جمعیت ۷۲میلیونی ناشنوایان جهان فقط ۳درصد آموزش‌های زبان اشاره و زبان مادری را فرا می‌گیرند.
حدود2 درصد از جمعیت ایران را ناشنوایان تشکیل می‌دهند و ناشنوایان 14 درصد از جمعیت معلولان کشور هستند، بااین‌حال علیرغم مشاهده پیشرفت در زمینه‌های مختلف علمی و تکنولوژی، متأسفانه سیستم آموزشی برای اقلیت ناشنوایان هنوز به شکل سنتی و قدیمی اداره می شود.
دانشگاه‌ها هنوز برای برقراری رابطه بین استاد و دانشجوی ناشنوا تمهیدی نیاندیشیده‌اند، مدارس همچنان از پذیرش دانش‌آموزان دارای اختلالات شنوایی درمانده‌اند و تا جای ممکن زیر بار آن نمی‌روند حتی اگر به قیمت رفتن کودکی با هوش طبیعی به مدارس استثنایی تمام شود.
نیروی ناشنوا یا کم‌شنوا هنوز برای بسیاری از کارفرمایان به معنای نیروی ناکارآمد است و تأسف عمیق اینجاست که هنوز هیچ مرجعی خود را مسئول فرهنگسازی، رفع نگاه‌های تبعیض‌آمیز و جا انداختن شخصیت انسانی ناشنوایان نمی‌داند.
 
کمتر از یک سوم افراد ناشنوا معالجه می‌شوند
مسئولان كمیته شنوایی كشور از وجود 520 هزار ناشنوا و كم‌شنوا در ایران خبر داده و با بیان این مطلب که11 مرکز رسمی کاشت حلزون در کشور خبر وجود دارد، از انجام10 هزار جراحی کاشت حلزون گوش در 26 سال گذشته خبر می‌دهند.
این در حالی‌است که سالانه هزار و500 نوزاد ناشنوای جدید در کشور متولد می‌‌شود و این یعنی تنها کمتر از یک سوم نوزادان متولد شده با اختلالات شنوایی مورد معالجه قرار گرفته و بیش از دو سوم باقی‌مانده هرگز درمان نمی‌شوند. به‌عبارت دیگر سیستم درمان کشور این گروه را به حال خود رها کرده است.
به گفته مدیرعامل یک بنیاد خیریه در زمینه شنوایی‌بخشی نیز هر خانواده دارای فرزند ناشنوا سالانه به‌طور متوسط‌ دو میلیون تومان برای درمان فرزند خود هزینه می‌کند، این خبر تأکیدی بر ضرورت پیشگیری از تولد نوزادان دارای معلولیت است اما برخی از کارشناسان می‌گویند سازمان بهزیستی و نهاهای متولی هنوز این ضرورت و عمق مسأله را درک نکرده‌اند.
کاشت حلزون گوش هزینه زیادی دارد که سهم دولت در تأمین آن حدود 60 میلیون تومان است اما پرداخت این مبلغ به خانواده‌های متقاضی انجام جراحی مذکور روی فرزندانشان منوط به انجام آزمونی به نام آزمون وسع «به معنای تحقیق محلی و اطمینان از عدم بضاعت خانواده‌هاست»
 
خراش رفتار نادرست بر روح‌ و روان ناشنوایان
«احمد» جوان ناشنوایی است که می‌گوید: ناشنوایان از نگاه ترحم‌آمیز جامعه در عذابند و می‌گویند نهادهای مسئول باید شیوه مواجهه و رفتار درست با ناشنوایان را به شهروندان آموزش دهند.
او می‌گوید: مشکل اصلی ما، رفتار نادرست مردم است که روح‌مان را می‌خراشد. خیلی‌ها ناشنوا را دیوانه یا کم‌توان ذهنی می‌دانند و ریشه این نگرش اینجاست که هیچ مرجعی آموزش صحیح در زمینه شناخت و برقراری ارتباط با معلولان را به جامعه ارائه نداده است.
به گفته وی جراحی کاشت حلزون گوش قبل از سه سالگی می‌تواند شنوایی را به کودکان ناشنوا برگرداند اما عدم آگاهی بسیاری از خانواده‌ها باعث می‌شود این کودکان تا آخر عمر از لذت شنیدن محروم بمانند.
 
آموزش به ناشنوایان نارساست
«آرزو طیبی» معلم دانش‌آموزان ناشنواست. او می‌گوید: هدف از نام‌گذاری روز جهانی ناشنوایان، ارتقای فرهنگ ارتباط با آنهاست اما حتی این انگیزه هم نتوانسته تغییر چندانی در سطح جامعه ایجاد کند.
وی ادامه می‌دهد: هیچ مدیرکلی در دستگاه تحت مدیریت خود رابط ناشنوایان استخدام نمی‌کند، این طیف در برنامه‌های مدیران جامعه اولویت نیستند، آموزش زبان اشاره هنوز در جامعه جا نیفتاده و حتی مدیران بهزیستی هم به این زبان آگاهی ندارند.
وی گرانی و در دسترس نبودن وسایل پشتیبانی و کمک آموزشی نظیر تبلت و گوشی تلفن را از عوامل ایجاد خلل در ارائه آموزش به دانش‌آموزان کم‌شنوا و ناشنوا برمی‌شمرد و اذعان می‌کند: آموزش تصویری در یادگیری کودکان ناشنوا اهمیت بسزایی دارد اما خانواده‌های آنها عموماً کم‌بضاعت‌اند و بیشترشان قادر به تهیه این لوازم نیستند. از طرفی هیچ نهادی هم متولی تأمین اقلام مذکور برای این کودکان نیست و از همین‌رو آموزش به این طیف با نارسایی مواجه است.
 
صداو سیما بزرگترین نهاد پایمال کننده حقوق معلولان
حیدری، مدیر یکی از سمن‌های فعال در زمینه ناشنوایان از سازمان صداو سیما به‌عنوان بزرگترین نهاد پایمال کننده حقوق افراد ناشنوا یاد می‌کند و می‌افزاید: این سازمان به‌عنوان رسانه ملی می‌تواند نقش مهمی در فرهنگسازی داشته باشد و با کار روی سوژه‌های مختلف، جامعه را نسبت به تکریم معلولان ترغیب کند اما متأسفانه عکس این اتفاق رخ می‌دهد و به جز چند برنامه محدود و حتی از زیرنویس کردن و استفاده از مترجم زبان اشاره نیز امتناع می‌شود.
به گفته حیدری خیانت این سازمان و طیف زیادی از نویسندگان و کارگردانان به معلولان آنجا عمیق‌تر می‌شود که در پایان سریال‌ها دارندگان نقش‌های منفی را دچار معلولیت‌ می‌کنند تا نشان دهنده رسیدن آن افراد به سزای اعمال خود و عبرتی برای جامعه باشند.
رقیه بابائی- خبرنگار حوزه معلولین
 
کد مطلب: 137291
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *