۰
شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۹
دبیرکل حزب مردم‌سالاری در گفت‌وگویی اینستاگرامی؛

هیچ اصلاح‌طلبی به‌دنبال آلترناتیو برای نظام جمهوری اسلامی ایران نیست

مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری در یک گفت‌وگوی اینستاگرامی به پرسش‌های فرید مدرسی پاسخ داد. او معتقد است اصلاح‌طلب بودن مجلس دهم و دولت آقای روحانی، یک دروغ بزرگ است.
هیچ اصلاح‌طلبی به‌دنبال آلترناتیو برای نظام جمهوری اسلامی ایران نیست
مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردم‌سالاری در یک گفت‌وگوی اینستاگرامی به پرسش‌های فرید مدرسی پاسخ داد. او معتقد است اصلاح‌طلب بودن مجلس دهم و دولت آقای روحانی، یک دروغ بزرگ است. دبیرکل حزب مردم‌سالاری می‌گوید، کاهش مشارکت مردم فقط در اختیار یک نهاد نیست و مجلس، دولت، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، نیروهای مسلح و... در میزان مشارکت نقش دارند و همه باید تلاش کنند که مشارکت کاهش نیابد. چرا که در مسائل مهم کشور، رای مردم پشتوانه تصمیمات مهم خواهد بود. برای همین افزایش مشارکت، حتی اگر به روی کار آمدن اصولگرایان منجر شود، مورد حمایت او خواهد بود. متن کامل مصاحبه دکتر مصطفی کواکبیان بدین شرح است.

* مردم معتقدند در سال‌های 92 و 94 و 96 به شما رای داده شد، اما شما نتوانستید به مسائل مهم ورود کنید. چه اتفاقی افتاده که در فضایی که مردم از 92 تا الان نسبت به کل روند دولت انتقادات جدی دارند، آقای کواکبیان و آقای عارف می‌خواهند کاندیدا شوند؟ آقای کواکبیان در خود چه دیده که کاندیداتوری او توسط حزب مردم‌سالاری مطرح شده است؟
من معتقدم اینکه مردم انتقاد دارند، به دلیل تمایل و دل خوش از اصولگرایان نیست و اساسا نسبت به کل مجموعه حکومت منتقدند و خب طبعا اصلاح‌طلبان هم بخشی از این حکومت هستند. اما مطلب این است که مردم تصور می‌کنند دولت فعلی و مجلس (دهم) باید اقداماتی بهتر از این انجام دهند. ولی واقعیت این است که ما شبانه روز نشناختیم و فعالیت زیادی داشتیم. من واقعا نمی‌خواهم بحث شخصی کنم، اما خود من فقط 88 جلسه در مناطق 22 گانه تهران (که در طول چهل سال گذشته هیچ‌کدام از نماینده‌های تهران این کار را نکردند و بعد از آن نیز اتفاق نیفتاد) شرکت کردم. در این جلسات کلیه مسئولین مربوطه از جمله نمایندگان تهران، فرماندار، شهرداران مناطق، اعضای شورای شهر و مسئولان اجرایی حضور پیدا می‌کردند که بتوانند مشکلات مردم را حل کنند.
اما در مجموع معتقدم نارضایتی مردم به عوامل زیادی برمی‌گردد. من بر این باورم که اگر مردم بالای 50 درصد در انتخابات شرکت کنند، رای بدون شک متعلق به اصلاح‌طلبان خواهد بود. منتها مردم شرکت نکردند. حالا اینکه گران شدن بنزین اساسا ربطی به اصلاح‌طلبان داشت یا در شورای‌عالی‌امنیت‌ملی تصویب و طبق قانون‌اساسی لازم الاجرا شد، بحث دیگری است. من لااقل ده بار نسبت به ایجاد یک شوایی به نام «شورای اقتصادی هماهنگی سران سه قوه» اعتراض کردم که چرا اصلا این نهاد ایجاد شده است. خب مردم حوادث آبان ماه 98 را دیدند، سقوط هواپیمای اکراینی را دیدند، پیش از آن حوادث دی ماه 96 را دیدند. نارضایتی‌های مختلفی اتفاق افتاد، بخشی از این موارد به عملکرد دولت برمی‌گردد. من بارها گفته‌ام که در این سه سال بعد از خروج ترامپ نامتعادل، خیلی نمی‌شود نقد زیادی به دولت کرد. پیش از خروج ترامپ که وضعیت به این شکل نبود. البته من معتقدم که دستگاه‌ اجرایی 60 درصد در این ناکارآمدی‌ها مقصر است و تحریم حدود 40 درصد تاثیر داشت.

* خب اصلاح‌طلبان (که شما یک نفر از مجموعه‌شان هستید)، یا قدرت این کار را ندارند یا اجازه نمی‌دهند، یا انجام می‌دهند و دیده نمی‌شود یا تاثیر ندارد. در نهایت نتیجه امر این است که نگاه اصلاح‌طلبی در مقام اجرا انجام نمی‌شود. سوال این است که طرفداران اصلاحات، با چه مبنایی باید پای صندوق رای بیایند؟ و چرا باید به شما رای بدهند؟
اولا ما باید با مردم صحبت کنیم. خب در طول این دو سال اخیر بنده ممنوع التصویر هستم در صدا و سیما، که یا دعوت نکردند، یا برنامه زنده نبوده که من موافقت نکردم. بحث این است که صدای اصلاح‌طلبان باید از یک کانال به مردم برسد. بخشی از آن مربوط به فضای مجازی است که خب ممکن است بخش بزرگی از مردم دسترسی به آن نداشته باشند.
مساله مهم‌تر اینکه این یک دروغ بزرگ است که می‌گویند مجلس دهم، مجلس اصلاح‌طلبان بود یا دولت آقای روحانی دولت اصلاح‌طلبی است. من یک بار به یکی از اصولگراها گفتم چرا شما معتقدید دولت دهم (احمدی نژاد) متعلق به اصولگراها نیست، اینکه از دل اصولگرایی درآمده است. اما آن‌ها می‌گویند آن دولت یک جریان انحرافی بود. واقعیت این است که ما در انتخاب آقای حسن روحانی نقش داشتیم. من خودم در عرض ده روز، در 43 شهر سخنرانی کردم. البته پشیمان هم نیستیم و معتقدم در آن زمان ما خیرالموجودین را انتخاب کردیم. اما مفهومش این نیست که تک تک اعمال دولت، باید به پای ما نوشته شود. کما اینکه در رابطه با مجلس، ما نتوانستیم از لحاظ عددی و تعداد کرسی‌ها به آن حد برسیم. البته می‌توانستیم اختلال ایجاد کنیم. فراکسیون ما این قدرت را داشت که هر روز آبستراکسیون (از اکثریت انداختن مجلس) کند؛ اما این روش خوبی نبود.
واقعیت این است که ما در مجلس دهم نه می‌توانستیم اقدامات مثبت به عمل بیاوریم و نه بعضی مواقع می‌توانستیم جلوی بعضی اقدامات را بگیریم. من معتقدم در مجلس هشتم ما موفق‌تر بودیم، چون 40 نفرمان می‌دانستیم اگر نمی‌توانیم چیزی تصویب کنیم، ولی می‌توانیم جلوی مصوبات مضر را بگیریم. اما در مجلس دهم این سه فراکسیون طوری چیده شده بود که نمی‌شد به آن گفت اصولگرا، مستقل و یا اصلاح طلب، یک ملغمه و معجونی از هر سه فراکسیون بود که نمی‌شد کار کرد.
لذا من معتقدم اتفاقا در انتخابات باید اکثریت مردم حضور به هم برسانند که اتفاقی مثل مجلس یازدهم پیش نیاید. مجلسی که با رای حداقل مردم شکل گرفته است. حتی خودشان هم گاهی اوقات در صحبت‌هایشان می‌گویند مجلس حداقلی کافیست. یعنی از همین حالا مشخص است که به نظر رهبری که سه روز پیش در جلسه با اعضای مجلس خبرگان، بر مشارکت حداکثری تاکید کردند بی‌اعتنا هستند. خب همین آقایان که می‌گویند ما ذوب در ولایتیم، صحبت‌های رهبری را که گفتند با شایعه مهندسی انتخابات مردم را مایوس نکنید، در نظر بگیریم و نگذاریم اتفاق بیفتد. ما باید مردم را دعوت کنیم برای مشارکت حداکثری، چون من باورم بر این است که اساسا نوع نگاه خارجی‌ها و روابط بین‌الملل و سیاست‌خارجی و دیپلماسی، با مشارکت گسترده تغییر پیدا می‌کند.

* خب این تکرار همان حرف‌های گذشته است. مردم در حال حاضر معتقدند که اصلاح‌طلبان یا توانایی ندارند یا نمی‌توانند کار را به جایی برسانند. سوال این است که مردم چرا باید به اصلاح‌طلبان رای دهند. شما یک ویژگی در اصلاحات بفرمایید که مردم به آن ویژگی رای دهند. یک بحث مشارکت در انتخابات است. یک بحث رای به اصلاح‌طلبان است.
من مشکلی ندارم که مردم به اصولگرایان رای دهند. اکثریت بگویند ما نمی‌خواهیم سر به تن اصلاح‌طلبان باشد و شما نتوانستید دولت و مجلس را خوب اداره کنید و از حالا به بعد ما می‌خواهیم به اصولگرایان رای دهیم. منتها مشکل این است که دوستان رقیب معتقدند با سی درصد آرا هم می‌شود رئیس جمهور تعیین کرد.
آنهایی که تصمیم‌سازی و برنامه‌ریزی می‌کنند، باید بگویند که چرا خلاف فرمایش رهبری، معتقد به مشارکت حداقلی هستند. من در مجلس دهم گفتم ما در کل کشور «60 اصلاح طلب تایید شده» داریم. خدا وکیلی برای 290 کرسی باید با 60 نفر لیست سراسری می‌دادیم؟ آقای کدخدایی می‌فرمایند که رد صلاحیت هیچ تاثیری در مشارکت مردم ندارد. خداوکیلی ندارد؟ وقتی من بیایم پای صندوق سلیقه خودم را نبینم خب طبعا شرکت نمی‌کنم. من می‌خواهم عرض کنم که مجلس، دولت، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، نیروهای مسلح و... در میزان مشارکت نقش دارند. پس همه باید دست به دست هم بدهند و هر کس به سهم خودش تلاش کند که این فرمایش رهبری زمین نماند.
دستگاه نظارتی باید بداند که انتخابات (در عین اعمال فیلترها و اجرای قانون) اگر رقابتی باشد و جریانات مختلف به میدان بیایند، مشارکت بالا می‌رود. حتی دولت اگر در این سه چهار ماه یک گشایش اقتصادی جدی برای مردم ایجاد کند، قطعا در مشارکت تاثیر خواهد داشت.

* مشکل مجموعه اصولگرایی با اصلاح‌طلبان این است که معلوم نیست هر کدام چه حرفی می‌زنند. یکی از جایگزینی ولایت فقیه صحبت می‌کند. یکی از جایگزینی مشروطه به جای جمهوری صحبت می‌کند. یکی با ادبیات شما صحبت می‌کند. یکی مثل آقای خاتمی وسط نشسته و یکی مثل کرباسچی و کارگزاران یک جور دیگر حرف می‌زنند. در واقع حاکمیت مانده که با چه مجموعه‌ای سر و کار دارد؟ اصلاح‌طلب‌ها اسمشان اصلاح طلب است، اما از نظر استراتژی و گفتمانی کاملا چند پاره شده‌اند. واقعا نگاهتان به اصلاح طلبی چیست؟
اولا ما کنشگران سیاسی متعدد داریم که اتفاقا خیلی‌هایشان با ما سلام علیک و رفاقت دارند. یکی از این دوستان چند وقت پیش می‌گفت، آبان 98 جنبشی شروع شد که بی‌سر بوده و از این به بعد من می‌خواهم سر این جنبش باشم و باید براندازی شود. اینطور حرف‌ها هم در فضای مجازی هم هست و اگر به او بگویی که اصلاح طلب نیستی، می‌گوید که اتفاقا تو اصلاح طلب نیستی!
من با قاطعیت می‌گویم که هیچ اصلاح‌طلبی به دنبال آلترناتیو برای نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. شما اگر مجموع صحبت‌ها را ببینید، متوجه می‌شوید که همه برای اصلاح وضعیت موجود راه‌حل می‌دهند و البته که هیچ‌کدام از این راه‌حل‌ها صددرصد نیست. در اصلاح‌طلبان تیپ‌های مختلف و همه دلسوز نظام هستند. هیچ‌کس نمی‌خواهد براندازی یا فروپاشی شود و معتقدند برای باقی ماندن و توسعه نظام، باید راهکار دهند. خب سلطنت‌طلبان یا منافقین و... دنبال براندازی هستند.

* بحث من این است که اصلاح‌طلبی در حال حاضر تکه پاره‌هایی هستند که حاکمیت و جریان‌های دیگر هیچ ذهنیت دقیقی از آن ندارند. قاعدتا در این شرایط میزان اعتماد نظام به اصلاح‌طلبان پایین می‌آید. به این دلیل که جریان‌های مختلف داخل اصلاح‌طلبی، از ترس اینکه دیگران علیه آنها حرف نزنند با یکدیگر مرزبندی نمی‌کنند. وقتی مرزبندی ایجاد نشود، حاکمیت با یک توپی روبرو می‌شود که قابل تفکیک نیست. این اتفاق باعث می‌شود که آقای کواکبیان رد صلاحیت شود، نگاه حاکمیت به اصلاح‌طلبان منفی شود و هزار اتفاق دیگر بیفتد.
من معتقدم حاکمیت خودش می‌تواند مرزبندی کند. بحث این است که اگر حضور اصلاح‌طلبان باعث اضافه شدن چندین میلیون رای شود، حاکمیت باید از این موضوع استقبال کند. این که شما می‌فرمایید را من قبول دارم، ممکن است مواضع همه اصلاح‌طلبان یک جور نباشد. یک زمانی گفته می‌شد بین‌العباسین از عباس دوزدوزانی تا عباس عبدی و یک زمانی هم گفته شد بین‌المصطفین از مصطفی کواکبیان تا مصطفی تاجزاده همه وجود دارند و اتفاقا اینکه تصور شود همه باید مثل هم فکر کنند، مزیت نیست.

* خب اگر قرار باشد که یک جماعتی در مجموعه با ساختار هماهنگ نباشد و ساختار را برآشفته کند، برای شما مشکل ایجاد می‌شود.
اولا من خدمتتان بگویم که بالاخره همه احزاب اصلاح‌طلب معتقدند آقای سید محمد خاتمی، یک فرد معتدل و روشنفکر است و هشت سال در این مملکت رئیس‌جمهور و خوشنام بوده و دولت او حتی در شاخص‌های اقتصادی از بقیه جلوتر است. تا چه رسد به شاخص‌های توسعه سیاسی و بحث‌های دیگر و من حتی یک حرف نامربوط در بحث‌های ساختارشکنانه و یا براندازانه از ایشان نشنیدم. حرف بنده این است که هر کسی از دوستان، ممکن است نظرات خود را داشته باشد.

* شما نسبت به جریان‌هایی که در چارچوب اصلاح‌طلبی سخنان خارج می‌زنند، مرزبندی ایجاد کنید؟ یا احساس می‌کنید که باعث ضعف می‌شود و حمایت آنها را از دست می‌دهید.
من معتقدم که انسان اصول و باورهای اعتقادی خود را به خاطر حرف‌های تند فضای مجازی، زیر پا نمی‌گذارد. من اتفاقا معروفم به بحث شفافیت و همیشه سردمدار شفافیت آرای نمایندگان در مجلس بوده‌ام. اما (با وجود انتقادهای فراوان) برای اینکه جریان رقیب سواستفاده نکند، در مقابل آقای عارف در مجلس دهم نایستادم.

* بحثی که الان بین بعضی جوانان اصلاح طلب وجود دارد، این است که اصلاح طلبان جریان اصلاحات را در یک سال خاص متوقف کردند و الان اکثریت قریب به اتفاق نهاد اجماع‌ساز، غیرجوان و کسانی هستند که سالیان سال به اسم اصلاح‌طلب شناخته می‌شوند. اصلاحاتی که معتقد به تغییر در ساختار در شعار است، چطور توانایی ندارد که جوانان را وارد ساختار درون جریانی کند. چه برسد به دولت و نهادهای حاکمیتی؟ به این انتقاد چطور پاسخ می‌دهید؟
ما 31 حزب و 15 نفر شخصیت حقیقی هستیم که دو یا سه نفر از این‌ها از جوانان هستند که حضور دارند. ولی من انتقاد شما را قبول دارم. مشکل نظام انتخاباتی ما این است که حزبی نیست و به صورت جبهه‌ای عمل می‌کنیم. اتفاقا باید برسیم به وضعیتی که یک حزب بتواند دولت را به دست بگیرد، یا لیست ارائه دهد. در مورد حزب مردم‌سالاری و همین کنگره اخیر، شما شورای مرکزی ما را نگاه کنید. متوسط سن این‌ها به 40 سال نمی‌رسد. دبیران استان‌های ما عموما زیر 45 سال هستند. در بحث زنان، ما تبعیض جنسیتی مثبت در اساسنامه داریم که باید 5 نفر از خانم‌ها در شورای مرکزی حضور داشته باشند. شما به جای سین‌جیم کردن در مورد فعالیت دیگران، باید بپرسید که حزبتان چه برنامه‌ای دارد؟ حزبتان چه می‌کند؟

* شما شرایط فعلی دولت، کشور و ممکلت را می‌دانید. با توجه به اینکه فهرست امید هم نتوانست یک ساختار هژمون را برای تحول به وجود بیاورد، شما چه ویژگی در خود دیدید که کاندیداتوری را پذیرفته و می‌خواهید مسائل کشور را حل کنید؟
یکی از نکات مهم در مورد من این است که تا به امروز در هیچ نهادی انتصابی نبودم و هرجایی که حضور پیدا کردم، انتخابی بوده است. بنده دو ساعت و خرده‌ای در کنگره با دوستان بحث می‌کردم که شما حتما نیاز نیست به من بگویید که برای انتخابات کاندیدا شوم. بحثشان این بود که حزب اساسا برای دستیابی به قدرت سیاسی است و در زمان مهم‌ترین کنش سیاسی یعنی انتخابات ریاست جمهوری نباید سکوت کنیم و چرا فلان حزب کاندیدا دارد و ما نداشته باشیم. حالا نمی‌شود که چون در مجلس دهم خوب عمل نشده، پس تا آخر عمر رو به قبله بخوابیم. من گاهی به دوستان حزبی می‌گویم که اخوان‌المسلمین و محمد مرسی دهه‌ها تلاش کردند تا به نتیجه رسیدند، بعد ژنرال السیسی آمد بساطشان را جمع کرد. لذا من معتقدم تلاش حزبی و فعالیت حزبی نیاز به صبوری زیادی دارد. ما واقعا اعتقادمان این است که باید با برنامه وارد شد. یعنی مهم‌ترین بحث، برنامه محوری ماست. برنامه هم در عرصه سیاست خارجی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تحول اداری و توسعه سیاسی وجود دارد.
من یک زمان با شعار 50 گل باید شکفته شود و دفعه بعد با شعار دولت اخلاق وارد شدم. امسال بحث این است که باید جمهوریت سوم ایجاد کنیم. حالا مفهوم جمهوریت سوم چیست؟ ما دو بار برای قانون‌اساسی رفراندوم کردیم، حالا باید یک رفراندوم دیگر برای قانون‌اساسی داشته باشیم. یعنی اکثریت مردم بیایند پای صندوق رای و اصول قانون‌ اساسی بازنگری شود. ما این بازنگری را در حداقل 15 محور تدوین کردیم. حتی شرط مصوب کنگره ما این است که اگر بنده کاندیدا هم نباشم، حزب مردم‌سالاری از کسی حمایت می‌کند که دستی به سر و گوش قانون اساسی بکشد.

* کدام اصول باید تغییر کند؟
ببینید از سال 58 تا 68 (در حیات امام خمینی) جمهوریت اول بوده، در سال 68 قانون اساسی را عوض کردیم و جمهوریت دوم شکل گرفت. الان بعد از 32 سال، هیچ اتفاقی در رابطه با قانون اساسی نیفتاده است. مثلا من به عنوان نمونه بگویم، ما در مجلس با مجمع تشخیص مصلحت درگیر بودیم. چون مجمع معتقد بود که شورای نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی باید طرح‌های مهم مجلس را بررسی و پس از آن باید به شورای نگهبان برود. تازه بعد از آن اگر مغایرتی مشاهده شد و مورد اختلاف مجلس و شورای نگهبان بود، باید در اختیار مجمع تشخیص قرار بگیرد. در صدا و سیما، در شورایعالی امنیت ملی، در بحث شوراهایی مانند شورایعالی انقلاب فرهنگی (که اصلا در قانون اساسی نیست) یا شورایعالی فضای مجازی و نظیر آنها که باید در بازنگری مورد توجه قرار گیرد.
بحث این است که قانون اساسی میثاق ملی مردم است. باید همه چیز بر وفق قانون‌اساسی پیش برود. الان یکسری بن بست‌ها وجود دارد و واقعا ممکن است مردم ندانند. آیا شورایعالی امنیت ملی باید در قیمت بنزین نقش ایفا کند؟ اصلا چه ربطی دارد؟ بعد در مساله تفاهم با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که شورا نقشش را درست ایفا می‌کند، مجلس اعتراض می‌کند. اختیارات باید در بازنگری مورد شود که تکلیف همه مشخص باشد.

* من بحث شما را متوجه شدم، ولی چه مشکلی در قانون اساسی هست که اگر آن رفع شود، مشکلات اقتصادی، روابط با آمریکا، مشکلات روسای جمهور با رهبری (خصوصا در دور دوم) و... حل شود.
من یک مورد را بگویم، اصل 59 قانون اساسی می‌گوید در مسائل مهم مملکتی، می‌توانیم همه‌پرسی کنیم. اما در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب، حتی یک بار هم این اصل اجرا نشده است. چرا نشده؟ چون می‌گوید که رهبری باید فرمان همه‌پرسی را صادر، دو سوم نمایندگان مجلس تصویب کنند و بعد اجرا شود. خب ما یک مقدار ساده بگیریم که بتوانیم اجرا کنیم. اصلا در هر موردی مثلا همین تفاهم با آژانس، که رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی با آقای گروسی تفاهم می‌کنند، بعد مجلس آن تفاهم را رد می‌کند رهبری هم که می‌فرماید دو صدا در کشور نباید شنیده شود.
* حالا برای کسی که می‌خواهد رئیس جمهور شود و بحث معیشت، ارتباط با جهان و بحث تحریم‌ها را پیش‌رو دارد؛ به نظر شما با حل بحث قانون اساسی این مسائل حل می‌شود؟
من می‌گویم این یکی از برنامه‌های جدید ما است. حالا اگر بحث ریاست جمهوری جلوتر برود، 5 وزیر را می‌خواهم معرفی کنم. وزارت کشور و بحث‌های توسعه سیاسی که در آن چهار سال باید پیگیری شود. وزیر امور خارجه باید معرفی شود و سیاست‌های عرصه بین‌الملل، باید مشخص شود. مساله فرهنگی و وزارت فرهنگ باید مشخص شود که چه اقداماتی باید در این زمینه صورت گیرد. همچنین تیم اقتصادی و برنامه اقتصادی و وزیر اقتصاد که باید برای رفع این مشکل معیشتی است مشخص شود. اتفاقا معتقدم که اگر مشکل معیشتی برطرف شود، حتما در میزان مشارکت تاثیر خواهد داشت و در نهایت بحث مربوط به برخوردهای انتظامی، امنیتی و نظامی که به صورت مشخص منظورم وزارت اطلاعات و سازمان برنامه و بودجه است؛ من معتقدم این 5-6 وزارتخانه و سازمان کلیدی هستند.
ما باید شاخص‌های کابینه را که مجموعه‌ای از بحث‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دیپلماسی و مسائل امنیتی است، مشخص کنیم. در نهایت هم مردم نظر می‌دهند و اگر دیدگاه‌های ما را پذیرفتند که افتخار می‌کنیم، اگر نه که ما دست مریزاد می‌گوییم که پای صندوق بیایند.
 
کد مطلب: 146033
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *